دانلود پادکست انگلیسی My first cooking class
پادکست انگلیسی My first cooking class
در این متن انگلیسی ساده، داستان اولین تجربه شرکت در کلاس آشپزی را بخوانید و با کلمات، جملات و اصطلاحات مربوط به آشپزی آشنا شوید. همراه با ترجمه روان.
متن پادکست :
My fast cooking class.
I want to learn how to coke. So today I am in a cooking class. I am here alone, but there are other students in the class so I can talk to them. I am very excited to be here.
It is a dream of mine to learn how to cook. The teacher is very nice. She is from France, and she says that she has cooked in restaurants in Paris when she was younger. Maybe one day I can work in a restaurant in Paris.
I am daydreaming about Paris and I am not listening to the teacher. Susie, are you listening to me? The teacher asks. She makes me jump because I am busy daydreaming. Yes, yes, yes. I am listening. Sorry, teacher. I reply. Great. Okay, so for the first lesson today, we are learning about making pizza, the best pizza you can eat.
The teacher says I start to daydream about pizza. eating pizza in Italy, maybe in Naples are in Rome. Yes. I can see myself sitting on the Spanish Steps in Rome eating pizza. Suzie. Hello. Are you listening? I am talking to you. The teacher says oh, I am so sorry. I was thinking about pizza. But I am listening. Please continue.
I say but before she can continue, I am daydreaming again. This time I am daydreaming about making pizza in my own restaurant in Paris. Yes, this is my plan now. I can learn to cook and then I can cook pizza every day in Paris. This is a great plan.
I know I can do this plan if I work hard. Susie for the last time shouts the teacher. Where are you? Why are you not moving? You cannot learn to cook if you do not listen. She continues. Oh no. I really am sorry, Teacher. I can’t stop daydreaming about cooking in Paris. This is my plan for the future.
I say. I understand. The teacher applies but you are not going to cook in Paris. If you cannot cook in this class. Can you? No, no, no. You are right. Okay. I am ready. So what are we doing again? I say, Oh, I give up. exclaims the teacher.

کلاس آشپزی سریع من
من میخواهم یاد بگیرم چطور آشپزی کنم. به همین خاطر امروز در یک کلاس آشپزی هستم. اینجا تنها هستم، اما در کلاس دانشجوهای دیگری هم هستند و میتوانم با آنها صحبت کنم. خیلی هیجانزدهام که اینجا هستم.
یکی از آرزوهایم یاد گرفتن آشپزی است. معلم خیلی مهربان است. او اهل فرانسه است و میگوید وقتی جوانتر بوده در رستورانهای پاریس آشپزی میکرده. شاید روزی من هم بتوانم در یک رستوران در پاریس کار کنم.
من دارم در مورد پاریس خیالپردازی میکنم و اصلاً به حرفهای معلم گوش نمیدهم.
«سوزی! داری به من گوش میدی؟» معلم میپرسد.
او ناگهان صدایم میزند و باعث میشود از جا بپرم چون غرق در خیالات بودم.
«بله، بله، بله! دارم گوش میدم. ببخشید خانم!» جواب میدهم.
«عالیه. خب، برای درس اول امروز، میخوایم یاد بگیریم چطور بهترین پیتزایی که میتونید بخورید رو درست کنید.»
معلم میگوید.
من دوباره شروع میکنم به خیالپردازی درباره پیتزا… خوردن پیتزا در ایتالیا، شاید در ناپل یا در رم. بله… خودم را میبینم که روی پلههای اسپانیایی در رم نشستهام و پیتزا میخورم.
«سوزی! سلام! داری گوش میدی؟ دارم با تو صحبت میکنم!» معلم میگوید.
«اوه… خیلی ببخشید! داشتم به پیتزا فکر میکردم… اما الان گوش میدم. لطفاً ادامه بدید.» میگویم.
اما قبل از این که او ادامه بدهد، من دوباره شروع به خیالپردازی میکنم…
این بار دارم تصور میکنم که در رستوران خودم در پاریس پیتزا درست میکنم.
بله! این الان برنامهی من است. من آشپزی را یاد میگیرم، بعد هر روز در پاریس پیتزا میپزم. این یک برنامه فوقالعاده است.
میدانم اگر سخت کار کنم این رویا را میتوانم عملی کنم.
«سوزی! برای آخرین بار!» معلم فریاد میزند.
«کجایی؟ چرا هیچ حرکتی نمیکنی؟ تو نمیتونی آشپزی یاد بگیری اگر گوش ندی!» ادامه میدهد.
«اوه نه… واقعاً معذرت میخوام، خانم. نمیتونم از فکر کردن به آشپزی در پاریس دست بکشم. این برنامهی آینده من است.» میگویم.
«میفهمم.» معلم جواب میدهد. «اما اگر همینجا نتونی آشپزی کنی، در پاریس هم نمیتونی. درسته؟»
«نه… نه… بله حق با شماست. خب، آمادهام. حالا دوباره بفرمایید داشتیم چی کار میکردیم؟» میگویم.
«اوه، من تسلیم شدم!» معلم با ناراحتی میگوید.
دیدگاهتان را بنویسید