توصیف خصوصیات اخلاقی به انگلیسی
توصیف خصوصیات اخلاقی به انگلیسی یکی از موضوعات مهم و کاربردی برای یادگیری زبان است که میتواند به شما در توصیف دقیقتر شخصیت افراد کمک کند. آشنایی با ویژگیهای شخصیتی به انگلیسی نهتنها مهارت شما در برقراری ارتباط را تقویت میکند، بلکه در مکالمات روزمره و حتی نوشتارهای رسمی نیز بسیار مؤثر است.
در این مقاله، به بررسی اصطلاحات مربوط به شخصیت افراد در انگلیسی و ارائه لیست صفات شخصیتی به انگلیسی میپردازیم. همچنین توضیح خواهیم داد که چگونه میتوانید با استفاده از این صفات و واژگان، شخصیت خود یا دیگران را به بهترین شکل توصیف کنید. یادگیری این واژگان و اصطلاحات، درک شما از مفهوم اخلاق به انگلیسی را نیز عمیقتر خواهد کرد و به شما کمک میکند تا در مکالمات انگلیسی بهتر بدرخشید.
ویژگی های شخصیتی به انگلیسی
ویژگیهای شخصیتی مثبت (Positive Character Traits)
English | Persian Translation |
---|---|
Kind | مهربان |
Outgoing | اجتماعی |
Calm | آرام و خونسرد |
Generous | سخاوتمند |
Smart | باهوش |
Lucky | خوش شانس |
Principled | معتقد و پایبند |
Confident | با اعتماد به نفس |
Talented | با استعداد |
Strong | قوی |
Rich | ثروتمند |
Enthusiastic | مشتاق |
Brave | شجاع |
Extroverted | برونگرا |
Introverted | درونگرا |
Relaxed | آرام |
Witty | شوخ |
Sophisticated | ماهر |
Polite | با ادب |
Friendly | دوستانه |
Delighted | خرسند |
Hard-working | زحمتکش |
Pleased | راضی |
Intelligent | باهوش |
Sensible | دانا |
Clever | زرنگ و باهوش |
Sensitive | حساس |
Cheerful | بشاش |
Reliable | قابلاعتماد |
Courteous | باادب |
Ambitious | بلندهمت |
Honest / Sincere | صادق |
Sympathetic | غمخوار |
Charming | جذاب |
Loyal | وفادار |
Compassionate | دلسوز |
Humble | متواضع |
Optimistic | خوشبین |
Sociable | اجتماعی |
Wise | خردمند |
Creative | خلاق |
ویژگیهای شخصیتی منفی (Negative Character Traits)
English | Persian Translation |
---|---|
Absent-minded | حواس پرت |
Poor | فقیر |
Weak | ضعیف |
Abnormal | غیر عادی |
Unlucky | بد شانس |
Exhausted | خسته |
Stressed | نگران |
Anxious | مضطرب / مشتاق |
Cowardly | بزدل / ترسو |
Bored | بی حوصله |
Impatient | عجول |
Boring | کسل کننده |
Depressed | افسرده |
Scruffy | ژولیده |
Miserable | بدبخت |
Bad-mannered | بد رفتار |
Easy-going | بی خیال |
Unfriendly | غیر دوستانه |
Cheeky | پر رو |
Stupid | احمق |
Unintelligent | کم هوش |
Impulsive | غیر قابل پیش بینی |
Moody | مودی |
Bad-tempered | بد اخلاق |
Dishonest | متقلب |
Mean | بدجنس |
Cautious | محتاط / کنجکاو |
Crazy | دیوانه |
Shy | خجالتی |
Jealous | حسود |
Aggressive | پرخاشگر |
Cowardly | ترسو |
Moody | بداخلاق |
Deceitful | متقلب |
Selfish | خودخواه |
Arrogant | متکبر |
Greedy | خسیس |
Rude | گستاخ |
Impatient | بیصبر |
Narrow-minded | کوتهفکر |
Cruel | ظالم |
Boring | خستهکننده |
Careless | بیدقت |
Irresponsible | غیرمسئول |
Unmotivated | بیانگیزه |
Lazy | تنبل |
Over-sensitive | حساس بیش از حد |
بیشتر بخوانید : آموزش زبان انگلیسی مکالمه محور
ویژگی های مربوط به ظاهر Appearance-related Traits
English | Persian Translation |
---|---|
Fat | چاق |
Pretty | خوشگل |
Handsome | خوش قیافه / خوش تیپ |
Thin | لاغر |
Well-dressed | خوش لباس |
Scruffy | ژولیده |
Ugly | زشت |
Attractive | جذاب |
Bald | کچل |
Fit | رو فرم و متناسب |
Well-built | قوی هیکل |
Obese | چاقی مفرط |
Straight hair | موی صاف |
Curly hair | مو فرفری |
Long hair | موی بلند |
Short hair | موی کوتاه |
Dark-haired | موی تیره |
Blonde | بلوند |
صفت های مرتبط با سن Age-related Adjectives
English | Persian Translation |
---|---|
Woman | زن |
Infant | نوزاد |
Baby | کودک از سه ماه تا هیجده ماه |
Toddler | نوزاد از سه ساله تا هجده |
Child | بچه سه ساله تا دوازده ساله |
Teenager | نوجوان از سیزده سالگی تا نوزده سالگی |
Adult | بزرگسال (یعنی از هیجده سال به بالا) |
Young | جوان |
Middle-aged | میانسال |
Elderly | پیر یا سالخورده |
بیشتر بخوانید :
زمان آینده در انگلیسی | گرامر زمان آینده در زبان انگلیسی
انواع زمان حال در انگلیسی | گرامر زمان حال به همراه مثال
گرامر زمان گذشته در زبان انگلیسی | انواع زمان گذشته در انگلیسی
حالات عاطفی Emotional States
English | Persian Translation |
---|---|
Happy | خوشحال |
Sad | غمگین |
Worried | نگران |
Fed up | خسته شده |
Astonished | شگفت زده |
Disappointed | نا امید |
Relaxed | آسوده |
Tired | خسته |
Disgusted | متنفر |
Furious | خشمگین |
Annoyed | آزرده |
صفات خنثی یا متعادل (Neutral Traits)
فارسی | انگلیسی |
---|---|
واقعبین | Realistic |
محتاط | Cautious |
ساکت | Quiet |
درونگرا | Introverted |
برونگرا | Extroverted |
جدی | Serious |
خجالتی | Shy |
عملگرا | Practical |
حساس | Sensitive |
دقیق | Meticulous |
کنجکاو | Curious |
صفات توصیفی دخترانه به انگلیسی
English | فارسی |
---|---|
Beautiful | زیبا |
Attractive | جذاب |
Alluring | فریبنده |
Fashionable | روی مد |
Lovely | دوست داشتنی |
Elegant | ظریف |
Pretty | قشنگ |
Stunning | خیرهکننده |
Gorgeous | جذاب |
Charming | جذاب |
English | فارسی |
---|---|
Astute | زیرک |
Ethical | با اخلاق |
Smart | هوشمندانه |
Reflective | منعکسکننده |
Intelligent | باهوش |
Credible | معتبر |
Resolute | مصمم |
Enlightened | روشن |
Thoughtful | متفکر |
English | فارسی |
---|---|
Dynamic | پویا |
Inspiring | الهام بخش |
Meritorious | شایسته |
Brave | شجاع |
Amiable | دوست داشتنی |
Harmonious | هماهنگ |
Artistic | هنری |
Devoted | فداکار |
Ambitious | جاه طلب |
Confident | مطمئن |
صفات توصیفی پسرانه به انگلیسی
English | فارسی |
---|---|
Handsome | خوش تیپ |
Attractive | جذاب |
Charming | دلنشین |
Strong | قوی |
Muscular | عضلانی |
Dashing | جذاب و برازنده |
Stylish | شیک |
Rugged | خشن |
Well-built | ساختار بدن خوب |
Elegant | باوقار |
English | فارسی |
---|---|
Intelligent | باهوش |
Sharp-minded | ذهن تیز |
Insightful | دارای بینش |
Wise | حکیمانه |
Logical | منطقی |
Creative | خلاق |
Strategic | استراتژیک |
Analytical | تحلیلی |
Quick-witted | سریعفهم |
Resourceful | با تدبیر |
بیشتر بخوانید : ساختار جمله در انگلیسی | اجزای جمله در زبان انگلیسی
English | فارسی |
---|---|
Brave | شجاع |
Confident | با اعتماد به نفس |
Independent | مستقل |
Loyal | وفادار |
Honest | صادق |
Ambitious | جاهطلب |
Determined | مصمم |
Charismatic | کاریزمایی |
Generous | بخشنده |
Reliable | قابل اعتماد |
اصطلاحات مربوط به شخصیت افراد در انگلیسی
Pain in the neck – شخصی که آزاردهنده و ناراحتکننده است.
معنی: کسی که با رفتارهایش شما را اذیت میکند، اعصابتان را خرد میکند و به اصطلاح «روی اعصاب» است.
مثال:
Oh, he’s such a pain in the neck! Always just when I’m going home, he gives me some extra work to do.
اوه، او خیلی اعصاب خرد کن است! همیشه وقتی دارم به خانه میروم، کارهای اضافی به من میدهد.
A people person – شخصی که روابط اجتماعی خوبی دارد و با دیگران خوب کنار میآید.
معنی: فردی اجتماعی که در تعاملات با دیگران بسیار خوب است و شنونده خوبی دارد.
مثال:
Tom is enthusiastic and positive and he is a people person.
تام مشتاق و مثبت است و فردی اجتماعی است.
A party animal – شخصی که دوست دارد همیشه در مهمانیها حضور داشته باشد.
معنی: فردی که عاشق رفتن به مهمانیهاست و به اصطلاح خوشگذران است.
مثال:
Are you going out again tonight? You are such a party animal.
دوباره امشب میری بیرون؟ تو خیلی خوشگذران هستی!
Cheapskate – فردی که در خرج کردن پول سختگیر است.
معنی: کسی که از هزینه کردن پول اجتناب میکند، به عبارت دیگر خسیس است.
مثال:
He was always a cheapskate even though he was earning $200,000 a year.
او همیشه خسیس بود، حتی با اینکه سالانه 200 هزار دلار درآمد داشت.
Happy camper – فردی که همیشه راضی و خوشحال است.
معنی: شخصی که اغلب در حالتی سرخوش و راضی به نظر میآید. این اصطلاح بیشتر در جملات منفی به کار میرود.
مثال:
The apartment was much smaller than I expected, and I was not a happy camper.
آپارتمان خیلی کوچکتر از چیزی بود که انتظار داشتم، و من اصلاً راضی نبودم.
Nerd – فردی که علاقه زیادی به علوم یا تکنولوژی دارد، بهویژه کامپیوترها.
معنی: کسی که در زمینههای علمی یا تکنولوژیک به شدت تخصص دارد، به نوعی «خوره» است.
مثال:
He spends all weekends at his laptop, he is such a nerd.
او همهی آخر هفتهها را پای لپتاپش میگذراند. او واقعاً خورهی کامپیوتر است.
Life and soul of the party – فردی که در مهمانیها پرانرژی و خوشمشرب است.
معنی: کسی که روح مهمانی است و همیشه جو مهمانی را شاداب میکند.
مثال:
It was a great night, Jim was life and soul of the party.
شب فوقالعادهای بود، جیم قلب مهمانی بود.
Dipstick – فردی که به نظر احمقانه و بیفکر میآید (اصطلاحی غیررسمی).
معنی: کسی که به نظر احمق میآید و رفتارهای نادانی دارد.
مثال:
I don’t know whether to laugh or be angry at his behavior. What a complete dipstick!
نمیدونم به رفتارش بخندم یا عصبانی بشم. عجب آدم احمقیه!
Down-to-earth – فردی که واقعبین، عادل و عملگراست.
معنی: کسی که ساده، واقعی و عملی است و از برخورد با دیگران خود را متفاوت نمیداند.
مثال:
Despite his wealth, he was a down-to-earth man. He was very generous and had a kind heart.
با وجود ثروتش، او فردی واقعبین و عادل بود. او بسیار بخشنده و قلب مهربانی داشت.
Early bird – فردی که زود از خواب بیدار میشود یا پیش از زمان معمول به محل کار میرسد.
معنی: کسی که زودتر از دیگران به فعالیتها میپردازد.
مثال:
This expression comes from the English proverb “The early bird catches the worm.”
این اصطلاح از ضربالمثل انگلیسی «سحرخیز باش تا کامروا شوی» میآید.
Larger than life – فردی که از دیگران جالبتر و هیجانانگیزتر است.
معنی: کسی که بیشتر از دیگران هیجان و جذابیت دارد.
مثال:
All who knew him would agree that his personality was larger than life, he was a joy to be around.
همهی کسانی که او را میشناختند موافق بودند که شخصیتش جذابتر از بقیه بود. بودنش باعث خوشحالی بود.
Wimp – فردی ضعیف و بیاعتماد به نفس.
معنی: کسی که نمیتواند در برابر چالشها ایستادگی کند، فردی ترسو یا ضعیف.
مثال:
I always avoid confrontations, I am such a wimp.
من همیشه از درگیریها پرهیز میکنم، من خیلی ترسو هستم.
Golden boy/girl – فردی موفق و محبوب.
معنی: کسی که در زمینهای خاص موفق و مورد علاقه است.
مثال:
Ray Wilkins was a golden boy of English football.
رِی ویکینز پسر طلایی فوتبال انگلیس بود.
بیشتر بخوانید : اصطلاحات و کلمات نظامی و جنگی به انگلیسی
مثال لیست خصوصیات اخلاقی
Example | Meaning | Adjective |
---|---|---|
His wise father knows how to handle him. | پدر عاقلش میداند که با او چگونه رفتار کند. | Wise |
They are uniformly polite, chatty, and cheerful with visitors. | آنها با بازدید کنندگان مودب، خوشصحبت و مهربان هستند. | Chatty (Talkative) |
I remember her as a quiet, hard-working and well-spoken girl. | من او را به عنوان یک دختر ساکت، سختکوش و خوشصحبت به خاطر میآورم. | Hard-Working |
He has a cheerful but quiet character. | او شخصیتی شاد، اما آرام دارد. | Quiet |
That was a mean and dirty thing to do! | این کار خیلی بد (پست) و کثیف بود. | Mean |
I think she’s very friendly. | من فکر میکنم او شخصیتی بسیار دوستانه دارد. | Friendly |
He is very generous — he often buys things for other people. | او خیلی سخاوتمند است – او اغلب برای دیگران چیزهایی میخرد. | Generous |
He’s so funny he always makes me laugh. | او آنقدر باحال است که همیشه من را میخنداند. | Funny |
He is not clever, but at all events, he works well. | او باهوش نیست، اما در هر حال خوب کار میکند. | Clever |
You were always so relaxed and easy-going. It was one of the things I liked about you. | شما همیشه خیلی آرام و راحت بودید. این یکی از مواردی است که من در مورد شما دوست دارم. | Easy-Going |
She understands why I get tired and grumpy. | او میفهمد که من چرا خسته و بدخلق میشوم. | Grumpy |
Do you like my dress? Please be honest! | آیا لباس من را دوست داری؟ لطفا رو راست باش! | Honest |
He’s poor because he’s lazy. | او فقیر است، چون تنبل است. | Lazy |
He’s so moody – I don’t know why she puts up with him. | او خیلی بیثبات است. من نمیدانم چرا او تحملش میکند. | Moody |
Jeans are popular among the young. | شلوار جین در بین جوانان محبوب است. | Popular |
The teacher’s voice is very loud; we can all hear it. | صدای معلم آنقدر بلند و رسا است که همه ما میتوانیم آن را بشنویم. | Loud |
I’m a tidy person. | من یک آدم تمیز هستم. | Tidy |
What’s up – why does everyone look so serious? | چه خبره؟ چرا همه جدی به نظر میرسند؟ | Serious |
She’s very vain about her good looks. | او نسبت به ظاهر خوبش خیلی مغرور است. | Vain |
You’re lucky enough to be different, never change. | شما به اندازه کافی خوششانس هستید که متفاوت به نظر برسید. هرگز تغییر نکنید. | Lucky |
They are lustrous in colour, supple, light, warm and comfortable to wear. | آنها استایلی با رنگ براق، منعطف، سبک، گرم و راحت برای پوشیدن دارند. | Comfortable |
He had a trendy haircut, an earring, and designer stubble. | او یک مدل موی ترند و به روز، یک گوشواره و یک تهریش طراحی شده داشت. | Trendy |
She slipped on a figure-hugging black dress and adorned the outfit with a bold selection of costume jewelry. | او یک لباس مشکی چسبان پوشید و لباس را با مجموعهای از جواهرات خاص تزئین کرد. | Figure-Hugging |
A lawyer is a professional man. | یک وکیل در کار خود حرفهای است. | Professional |
He was a bold and defiant little boy. | او یک پسربچه جسور و سرکش بود. | Bold |
Now, just because it may be a little bit of a feminine color doesn’t mean you’re all girly and whiney. | خب فقط بخاطر یک رنگ زنانه نمیتوان گفت که همه شما دارای اخلاق دخترانه و غرغرو هستید. | Girly |
The awkward boy I knew had metamorphosed into a tall, confident man. | آن پسر بیدست و پایی که میشناختم، به مردی قد بلند و با اعتماد به نفس تبدیل شده بود. | Confident |
His style of singing is rather unique. | سبک آوازخوانی او نسبتا منحصر به فرد است. | Unique |
They wear simple clothes and shun modern contrivances. | آنها لباسهای ساده میپوشند و از تدابیر مدرن دوری میکنند. | Simple |
She’s so spunky and spirited. | او خیلی پر دل و جرات و سرزنده است. | Spirited |
This shirt has the Medusa bandito style surrounded by a gothic-style circle. | این پیراهن دارای سبک باندیتو مدوسا است که در حوزه سبک گوتیک است. | Gothic |
The baby’s so cute. | بچهها خیلی بامزهاند. | Cute |
I like your haircut – it’s very chic. | من مدل موهایت را دوست دارم، خیلی شیک است. | Chic |
Rahmi walked by at exactly ten-thirty, wearing a pink Lacoste shirt and immaculately pressed tan trousers, looking edgy. | راحمی دقیقا ساعت ده و نیم با پیراهن صورتی لاگوست و شلوار برن بینقصی که پوشیده بود، رد شد و به نظر عصبی میآمد. | Edgy |
Many coloured people live in the slum near Main Street. | بسیاری از افراد رنگینپوست در محله فقیرنشین نزدیک خیابان اصلی زندگی میکنند. | Coloured |
He was a young, good-looking kid, with a dual heritage with nervous eyes and gentle moves. | او یک جوان خوشقیافه دو رگه با چشمانی وحشی و حرکات آرام بود. | Dual Heritage |
Her father is a full-blooded Cherokee. | پدرش یک چریکی اصیل بود. | Full-Blooded |
These groups initially were Latino or black; increasingly, though, they are multiracial. | این گروهها در ابتدا لاتین یا سیاهپوست بودند، اما در حال حاضر آنها بیشتر چند ملیتی هستند. | Multiracial |
Where Tudor is economical, organic, and disciplined, Stevenson is fussy, distracted, and ambiguous. | در جایی که تودور اقتصادی، طبیعی و منظم است، استیونسون شلوغ، پریشان و مبهم است. | Ambiguous |
She is as tall as her mother. | او مثل مادرش قد بلند است. | Tall |
He is a tall man but his wife is a short woman. | او یک مرد قدبلند است، ولی همسرش زنی کوتاه قد است. | Short |
You’re looking slim. Have you lost weight? | شما خیلی لاغر به نظر میرسید، آیا وزن کم کردهاید؟ | Skinny |
He was short and overweight and generally fairly unattractive. | او کوتاه قد و دارای اضافه وزن بود و به طور کلی جذاب نبود. | Overweight |
Brian’s bald head glistened in the blazing sun. | سر کچل برایان در زیر نور درخشان آفتاب میدرخشید. | Bald |
His wavy hair was too long and flopped just beneath his brow. | موهای حالتدار او خیلی بلند بود و درست زیر ابروهایش ریخته بود. | Wavy Hair |
If you have long curly hair, don’t shave it off. | اگر موهای فرفری بلندی داری، آنها را کوتاه نکن. | Curly Hair |
She had black kinky hair. | او موهای مشکی وزداری داشت. | Kinky Hair |
Her thick, black hair shone with lustre. | موهای ضخیم و مشکی او میدرخشید. | Thick |
She’s tall and thin with light brown hair. | او قد بلند و لاغر با موهای قهوهای روشن بود. | Thin |
Strong core muscles are important for good posture, a healthy back, and a feminine hourglass shape. | عضلات مرکزی قوی برای داشتن وضعیت بدنی خوب، پشتی سالم و کمر ساعت شنی زنانه مهم هستند. | Hourglass |
I looked up to see a cute, baby-faced boy, his pale blond hair carefully gelled into orderly spikes, smiling at me in a friendly way. | سرم را بلند کردم و پسری با چهرهای کودکانه را دیدم که با موهای بلوند روشنش با دقت به صورت من زل زده بود و دوستانه به من لبخند میزد. | Baby-Faced |
He puts grease on his hair to make it shiny. | او روی موهایش چربی میزند تا درخشان شود. | Shiny |
I think you’re very brave. | من فکر میکنم که شما بسیار شجاع هستید. | Brave |
He’s a stubborn old man. | او یک پیرمرد یکدنده است. | Stubborn |
She’s very loyal to her friends. | او بسیار وفادار به دوستانش است. | Loyal |
Bill’s so gullible that you could sell him anything. | بیل انقدر زودباور است که شما میتوانید هر چیزی را به او بفروشید. | Gullible |
I think I’ve been very selfish. I’ve been mainly concerned with myself. | فکر میکنم خیلی خودخواه بودهام. من اغلب نگران خودم بودهام. | Selfish |
I eventually became more self-confident as a public speaker. | من در نهایت به عنوان یک سخنران عمومی اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردم. | Self-Confident |
He was very respectful at home and obedient to his parents. | او در خانه بسیار محترم و مطیع والدینش بود. | Respectful |
She’s very creative and always coming up with new ideas. | او خیلی خلاق است و همیشه ایدههای جدیدی ارائه میدهد. | Creative |
Although she is young, she is very independent. | اگرچه او خیلی جوان است، اما بسیار مستقل است. | Independent |
He looked happy and carefree. | او خوشحال و بیخیال به نظر میرسید. | Carefree |
You’d speak to your little son; he’s too mischievous. | با پسر کوچکت صحبت کن، او خیلی شیطون است. | Mischievous |
He had grown more daring. | او جسورتر شده بود. | Daring |
I didn’t expect him to become a successful writer. | من انتظار نداشتم که او یک نویسنده موفق شود. | Successful |
He was cautious when he was riding the bicycle. | او هنگام دوچرخهسواری خیلی محتاط بود. | Cautious |
She’s a born leader. | او یک رهبر متولد شده است. | Leader |
She’s terribly bossy and nobody likes her much. | او به طرز وحشتناکی رئیسمآب است و هیچکس او را دوست ندارد. | Bossy |
She was a warm and loving mother. | او مادری خونگرم و دوستداشتنی بود. | Loving |
Helen’s being very mysterious about her plans. | هلن در مورد نقشههایش خیلی مرموز است. | Mysterious |
I am hopeful that she will come tomorrow. | من امیدوارم که او فردا بیاید. | Hopeful |
I was curious to know what would happen next. | کنجکاو بودم که بدانم بعدا چه اتفاقی خواهد افتاد. | Curious |
بیشتر بخوانید : ساختار جملات منفی زبان انگلیسی | منفی کردن جمله در انگلیسی
لیست صفات شخصیتی به انگلیسی
English | Persian Translation | Example Sentence | ترجمه جمله |
---|---|---|---|
Artistic | هنرمند | She comes from an artistic family. | او از خانوادهای هنرمند است. |
Bold | شجاع، جسور | The young man is already considered a bold warrior. | این مرد جوان همین حالا هم جنگجویی جسور محسوب میشود. |
Bright | باهوش | She is the brightest student in her class. | او باهوشترین دانشآموز کلاس خود است. |
Calm | آرام، آسوده | He is always calm under pressure. | او همیشه تحت فشار، آرام است. |
Carefree | بیخیال، سبکبار | He looked happy and carefree. | او خوشحال و سبکبار به نظر میرسید. |
Cautious | محتاط | He was cautious when he was riding the bicycle. | او موقع راندن دوچرخه محتاط بود. |
Charming | جذاب، دوستداشتنی | Everyone likes him because he is so charming. | همه از او خوششان میآید چون بسیار دوستداشتنی است. |
Clever | باهوش | He is not clever, but at all events, he works well. | او چندان باهوش نیست، اما به هر حال خوب عمل میکند. |
Curious | کنجکاو | I was curious to know what would happen next. | من کنجکاو بودم که بدانم بعد از آن چه اتفاقی رخ خواهد داد. |
Daring | جسور، پرجرأت | He had grown more daring. | او جسورتر شده بود. |
Dedicated | متعهد | She is a dedicated teacher who works many extra hours to help her students. | او معلم متعهدی است که چندین ساعت اضافه کار میکند تا به دانشآموزهای خود کمک کند. |
Delightful | دوستداشتنی | Your children are delightful. | بچههای شما دوستداشتنی هستند. |
Dependable | قابل اتکا | It is great having a dependable person who can help me manage the store. | داشتن فردی قابل اتکا که میتواند در اداره فروشگاه به من کمک کند، عالی است. |
Diligent | سختکوش | You are such a diligent student that I’m sure you will easily get into the university of your choice. | تو آنقدر دانشآموز سختکوشی هستی که مطمئنم به راحتی وارد دانشگاه دلخواه خود میشوی. |
Disciplined | منظم | He is very disciplined and trains every single day to try and get to the Olympic Games. | او خیلی منظم است و هر روز تمرین میکند تا به مسابقات المپیک برسد. |
Fearless | نترس، بیباک | A firefighter has to be fearless when putting out a fire. | آتشنشان باید موقع خاموش کردن آتش، نترس باشد. |
Flexible | منعطف | I’m flexible; I can do any odd jobs that suddenly come up. | من منعطف هستم، میتوانم هر کار عجیبی که یکباره پیش بیاید را انجام بدهم. |
Forgiving | بخشنده | Don’t worry about what you did to him. He is very forgiving. | بابت کاری که با او کردی نگران نباش. او خیلی بخشنده است. |
Gentle | مهربان، آرام، ملایم | Yes, the giant looks big and scary but he is really gentle. | بله غول بزرگ و ترسناک به نظر میرسد اما در واقع مهربان و آرام است. |
Genuine | صاف و ساده، پاک | He came across as a very genuine person. | معلوم شد او فرد بسیار پاکی است. |
Humble | فروتن | Despite having an important position in the company, he is very humble. | او با وجود اینکه موقعیت مهمی در شرکت دارد، بسیار فروتن است. |
Independent | مستقل | Although she is young, she is very independent. | او با وجود جوان بودن، خیلی مستقل است. |
Loving | پرمحبت | She was a warm and loving mother. | او مادری گرم و پرمحبت بود. |
Persistent | مصر، سمج | He phoned again asking for an interview. He’s very persistent. | دوباره زنگ زد و درخواست مصاحبه کرد. او خیلی سمج است. |
Wise | عاقل | His wise father knows how to handle him. | پدر عاقل او میداند چطور کنترلش کند. |
اخلاق به انگلیسی
“اخلاق” در انگلیسی به چندین صورت ترجمه میشود که بستگی به بافت جمله و معنای مدنظر دارد. رایجترین معانی عبارتند از:
- Ethics
به معنای اصول اخلاقی یا مجموعهای از قواعد رفتاری درست و نادرست در یک زمینه خاص.
مثال:- Business ethics are important for building trust with customers.
- اصول اخلاقی کسبوکار برای ایجاد اعتماد در مشتریان مهم است.
- Morals
به معنای ارزشها و اصولی که رفتار یک فرد را در زندگی هدایت میکند.
مثال:- His morals prevent him from lying.
- اخلاق او اجازه دروغ گفتن به او نمیدهد.
- Character
به معنای شخصیت یا ویژگیهای اخلاقی یک فرد.
مثال:- He is a man of good character.
- او مردی با شخصیت خوب است.
- Virtues
به معنای صفات و ویژگیهای مثبت اخلاقی، مانند صداقت، شجاعت یا انصاف.
مثال:- Patience is one of her greatest virtues.
- صبر یکی از بزرگترین صفات اخلاقی او است.
بیشتر بخوانید : آموزش گرامر زبان انگلیسی جامع و رایگان
متن انگلیسی درباره شخصیت دوست با ترجمه فارسی
My Friend’s Personality
شخصیت دوست من
I am lucky to have a friend with such a wonderful personality. She is kind, caring, and always ready to help others. Whenever I need advice or support, she is the first person I turn to.
من خوششانس هستم که دوستی با شخصیتی شگفتانگیز دارم. او مهربان، دلسوز و همیشه آماده کمک به دیگران است. هر وقت که به مشورت یا حمایت نیاز دارم، اولین کسی که به سراغش میروم، او است.
She has a positive attitude that brightens everyone’s day. No matter how difficult a situation is, she finds a way to stay calm and optimistic. Her smile is contagious, and her sense of humor makes everyone laugh.
او نگرشی مثبت دارد که روز همه را روشن میکند. فرقی ندارد شرایط چقدر دشوار باشد، او راهی برای حفظ آرامش و خوشبینی پیدا میکند. لبخند او مسری است و حس شوخطبعیاش همه را به خنده میاندازد.
One thing I admire most about her is her honesty. She is always truthful and straightforward, which makes her a reliable and trustworthy friend. She is also very understanding and never judges others for their mistakes.
یکی از چیزهایی که بیشتر از همه در او تحسین میکنم، صداقتش است. او همیشه راستگو و رک است که این باعث میشود دوستی قابلاعتماد باشد. همچنین او بسیار فهمیده است و هرگز دیگران را به خاطر اشتباهاتشان قضاوت نمیکند.
Her creativity and intelligence are also admirable. She has great ideas and works hard to achieve her goals. Her dedication motivates me to do better in my own life.
خلاقیت و هوش او نیز قابلتحسین است. او ایدههای عالی دارد و برای رسیدن به اهدافش سخت تلاش میکند. تعهد او من را برای بهتر عمل کردن در زندگی خودم انگیزه میدهد.
I feel blessed to have her as my friend. Her personality makes her special, and I am grateful for every moment we spend together.
من احساس خوشبختی میکنم که او را به عنوان دوستم دارم. شخصیت او خاصش میکند و بابت هر لحظهای که با او میگذرانم، سپاسگزارم.
جمعبندی مقاله توصیف خصوصیات اخلاقی به انگلیسی ، ویژگی های شخصیتی به انگلیسی:
در این مقاله با توصیف خصوصیات اخلاقی به انگلیسی آشنا شدید و لیستی جامع از ویژگیهای شخصیتی به انگلیسی همراه با ترجمه فارسی ارائه شد. یادگیری اصطلاحات مربوط به شخصیت افراد در انگلیسی میتواند به شما کمک کند تا در مکالمات روزمره و نوشتار، تأثیرگذارتر عمل کنید. این صفات و عبارات نهتنها دانش زبانی شما را ارتقا میدهند بلکه درک بهتری از شخصیتها و رفتارهای مختلف فراهم میکنند. با تمرین این صفات و اصطلاحات، میتوانید تواناییهای خود را در برقراری ارتباط مؤثر به زبان انگلیسی تقویت کنید.
سوالات متداول (FAQ) درباره توصیف خصوصیات اخلاقی به انگلیسی و ویژگیهای شخصیتی:
توصیف خصوصیات اخلاقی به انگلیسی شامل استفاده از صفات مثبت یا منفی است که به شخصیت فرد اشاره دارند. بهطور مثال، صفاتی چون kind (مهربان)، honest (صادق)، یا selfish (خودخواه) برای توصیف شخصیت افراد بهکار میروند.
ویژگیهای شخصیتی به انگلیسی میتوانند شامل صفاتی مانند intelligent (باهوش)، friendly (دوستانه)، generous (سخاوتمند) یا rude (بیادب) باشند که برای توصیف رفتار و ویژگیهای فردی افراد استفاده میشوند.
لیست صفات شخصیتی به انگلیسی شامل صفاتی مانند kind (مهربان)، honest (صادق)، patient (صبور)، brave (شجاع)، clever (باهوش) و دیگر ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی است که افراد میتوانند بر اساس آنها شناخته شوند.
صفات ظاهری به انگلیسی میتواند شامل ویژگیهای فیزیکی باشد، مانند tall (بلند)، short (کوتاه)، slim (لاغر)، or muscular (عضلانی). این صفات برای توصیف ویژگیهای ظاهری افراد بهکار میروند.
فامیلی اخلاقی به انگلیسی به ویژگیهایی اشاره دارد که از طرف خانواده به فرد منتقل شده است و میتواند شامل صفاتی مثل hardworking (سختکوش) یا honest (صادق) باشد.
“اخلاق” به انگلیسی معمولاً به “morality” یا “ethics” ترجمه میشود و به اصول و قواعدی اشاره دارد که رفتار فرد را تحت تأثیر قرار میدهند. صفات اخلاقی ممکن است شامل honesty (صداقت) یا kindness (مهربانی) باشند.
“ویژگی” به انگلیسی میتواند به ویژگیهای مثبت یا منفی اشاره داشته باشد، مانند trait (ویژگی) یا characteristic (خصوصیت). این ویژگیها به توصیف فرد یا شیء کمک میکنند.
در توصیف شخصیت دوست به انگلیسی، میتوان از صفات مختلف استفاده کرد. برای مثال: “My friend is very kind and reliable. He always listens to my problems and helps me when I need it.” (دوست من بسیار مهربان و قابل اعتماد است. او همیشه به مشکلات من گوش میدهد و وقتی به او نیاز دارم به من کمک میکند.)
صفات بد به انگلیسی میتوانند شامل صفاتی مانند rude (بیادب)، selfish (خودخواه)، lazy (تنبل) یا dishonest (متقلب) باشند که رفتارهای منفی افراد را توصیف میکنند.
صفات انسانی به انگلیسی شامل ویژگیهایی هستند که جنبههای مثبت انسانیت را نشان میدهند، مانند compassionate (دلسوز)، empathetic (همدرد)، یا patient (صبور). این ویژگیها به تعاملات اجتماعی و رفتارهای انسانی اشاره دارند.