توصیف ظاهر افراد به انگلیسی
توصیف ظاهر افراد به انگلیسی یکی از مهارتهای ضروری در یادگیری زبان است که میتواند به شما کمک کند تا به راحتی و روانتر با دیگران ارتباط برقرار کنید. این مهارت نه تنها در مکالمات روزمره بلکه در موقعیتهای رسمی و اجتماعی نیز کاربرد فراوانی دارد. وقتی شما توانایی توصیف دقیق ویژگیهای ظاهری افراد را داشته باشید، قادر خواهید بود در صحبتهای خود جزئیات بیشتری را به اشتراک بگذارید و حتی در مواقعی که قصد دارید فردی را معرفی کنید، تاثیرگذارتر عمل کنید. این مهارت در محیطهای شغلی، تحصیلی و حتی در سفرهای بینالمللی نیز اهمیت پیدا میکند. برای زبانآموزان، آشنایی با اصطلاحات و واژگان صحیح میتواند راهی برای تقویت مهارتهای شنیداری و گفتاری باشد و شما را در موقعیتهای مختلف موفقتر کند.
توصیف ویژگی های ظاهری یک فرد
با یادگیری توصیف دقیق ویژگیهای ظاهری افراد، میتوانید علاوه بر ارتقای سطح مکالمات خود، از آن در نوشتن مقالات، داستانها و حتی در مصاحبههای شغلی استفاده کنید. در این مقاله به بررسی نحوه توصیف ظاهر افراد به انگلیسی میپردازیم و مهمترین نکات و واژگان را برای شما معرفی خواهیم کرد. با ما همراه باشید تا این مهارت کاربردی را به شکلی جذاب و مفید یاد بگیرید و در مکالمات خود از آن استفاده کنید.
توصیف ظاهر افراد به زبان انگلیسی
برای توصیف ظاهر یک فرد میتوان از ویژگیهای مختلف فیزیکی او مثل قد، وزن، رنگ مو، و ویژگیهای صورت استفاده کرد. هنگام توصیف صورت (face)، باید دقت کرد که این توصیفات به گونهای باشد که شخص هیچ احساس ناخوشایندی نداشته باشد. در اینجا، جدول و توضیحات کاملی از ویژگیهای ظاهری آورده شده است:
لغت فارسی | لغت انگلیسی |
---|---|
گرد | Round |
بیضیشکل | Oval |
مربع | Square |
بلند | Long |
به شکل قلب | Heart-shaped |
الماسی شکل | Diamond-shaped |
مستطیل | Oblong |
مثلثی | Triangular |
گلابی شکل | Pear shaped |
مستطیل | Rectangle |
فک مربعی | Square-jawed |
محدود | Narrow |
۱. قد بلند | Tall |
۲. قد متوسط | Average height |
۳. قد کوتاه | Short |
۴. لاغر اندام | Slim |
۵. وزن متوسط | Average weight |
۶. اضافه وزن | Overweight |
۷. چاق | Fat |
۸. لاغر | Thin |
۹. خوش قیافه | Good-looking |
۱۰. جذاب | Attractive |
۱۱. زیبا | Beautiful |
۱۲. زشت | Ugly |
۱۳. چهار شانه | Broad shoulders |
۱۴. خوش هیکل | Well-built |
۱۵. لاغر اندام | Skinny |
۱۶. خوش هیکل / بد هیکل | In good/bad shape |
۱۷. تقریبا چاق | Plump |
۱۸. صورت بدون ریش و سبیل | Clean-shaven |
۱۹. ته ریش | Stubble |
۲۰. صورت سبزه | Dark-skinned |
۲۱. صورت خیلی سفید | Light/pale-skinned |
۲۲. بی مو | Bald |
۲۳. سبیل | Moustache |
۲۴. ریش | Beard |
۲۵. باردار | Pregnant |
۲۶. پوست لطیف | Smooth skin |
۲۷. برنزه | Tanned |
۲۸. چین و چروک | Wrinkles |
۲۹. مو و ریش سفید کردن | Go grey/white |
۳۰. لنز چشم | Contact lenses |
۳۱. لاغر | Slender |
۳۲. پوست بدن | Skin |
۳۳. مو کوتاه | Short hair |
۳۴. مو متوسط | Medium-length hair |
۳۵. مو بلند | Long hair |
۳۶. مو صاف | Straight hair |
۳۷. مو فرفری | Curly hair |
۳۸. مو حالت دار | Wavy hair |
۳۹. دختر لاغر اندام | Petite |
۴۰. عظیم جثه | Giant |
۴۱. بزرگ | Big |
۴۲. کوچک | Small |
۴۳. خیلی چاق | Obese |
۴۴. قوی هیکل | Muscular |
۴۵. هیکل ورزشکاری | Athletic |
۴۶. خوش چهره | Handsome |
بیشتر بخوانید : زمان آینده در انگلیسی | گرامر زمان آینده در زبان انگلیسی
توصیف قد افراد به زبان انگلیسی
برای توصیف قد افراد در زبان انگلیسی، سه حالت کلی وجود دارد که میتوان از آنها استفاده کرد. این سه حالت به شرح زیر است:
واژه فارسی | واژه انگلیسی |
---|---|
قد بلند | Tall |
قد متوسط | Medium Height |
قد کوتاه | Short |
صفات مرتبط با قامت (Height):
در ادامه، برخی از صفات رایج برای توصیف قد افراد آورده شده است:
معنی | لغت |
---|---|
بلند | Tall |
کوتاه | Short |
ریزنقش | Petite |
لاغر | Lanky |
ناقص | Stunted |
توصیف جثه افراد به زبان انگلیسی
واژه فارسی | واژه انگلیسی |
---|---|
لاغر استخوانی | Skinny |
لاغر | Thin |
باریکاندام | Slim |
متناسب | Fit |
ورزشی | Athletic |
عضلانی | Muscular |
بزرگ | Big |
چاق | Fat |
خپل | Chubby |
اضافهوزن | Overweight |
فربه | Obese |
تنومند | Hefty |
استخوانی | Bony |
نحیف | Decrepit |
قلمی | Slender |
چاقوچله | Plump |
قدرتمند | Strong |
درشت اندام | Sturdy |
ضعیف | Weak |
پوست و استخوان | Underweight |
یغور | Stout |
جثه متوسط | Medium-build |
جثه بزرگ | Heavily built |
خوشهیکل | Well-built |
ظریف | Delicate |
بیبنیه | Feeble |
گرد | Curvy |
چهارشانه | Broad-shouldered |
تو پر | Big-boned |
توصیف وزن افراد در زبان انگلیسی
معنی | لغت |
---|---|
خوشاندام | Well-built |
چاق | Plump |
لاغر | Thin |
چاق | Fat |
باریک | Slim |
ریزنقش | Petite |
ورزشکاری | Athletic |
چهارشانه | Stocky |
دراز و لاغر | Lanky |
چاقوچله | Stout |
باریکاندام | Slender |
عضلانی | Muscular |
چاق | Chubby |
استخوانی | Skinny |
توصیف چهره افراد به زبان انگلیسی
برای توصیف چهره افراد به زبان انگلیسی، واژگان متنوعی وجود دارد که میتوانند به دقت ویژگیهای صورت یک فرد را بیان کنند. در اینجا به برخی از این واژگان و معانی آنها اشاره شده است:
واژه فارسی | واژه انگلیسی | تعریف |
---|---|---|
بیبیفیس / چهره بچگانه | Baby-faced | چهرهای گرد که شبیه چهره یک کودک است. |
چهره خوشتراش | Chiseled | چهرهای که به نظر قوی و منظم باشد. |
چهره پر چینوچروک | Craggy | چهرهای که قوی به نظر برسد و خطوط عمیقی در آن وجود داشته باشد. |
چهره با چالگونه | Dimpled | چهرهای که چالگونهها (در گونهها یا چانه) وجود داشته باشد. |
زیبا | Fine | ویژگیهایی که کوچک و ظریف به نظر میرسند (مانند چشمها، بینی و …). |
چهره سرحال | Fresh-faced | چهرهای سالم و جوان که به نظر سرزنده و شاداب میآید. |
چهره پر از خط و چروک | Furrowed | چهرهای که پوشیده از خطوط عمیق باشد. |
خوشچهره | Good-looking | چهرهای که جذاب و زیبا باشد. |
چهره جذاب | Handsome | چهرهای که بسیار جذاب و زیبا باشد، بهویژه برای مردان. |
چهره لاغر و کشیده | Hatchet-faced | چهرهای لاغر و باریک با بینی و چانه نوک تیز که به نظر ناخوشایند میآید. |
چهره آرایشکرده | Made-up | چهرهای که آرایش کرده باشد. |
چهره تراشخورده | Sculpted | قسمتی از صورت یا بدن که بهصورت جذاب و محکم تراشیده شده باشد. |
چهره رنگپریده | Pale | چهرهای که رنگ پریده و کم رنگ باشد. |
چهره برنزه | Tan | چهرهای که بهوسیله آفتاب برنزه شده باشد. |
چهره ککومکی | Freckles | لکههای کوچک قهوهای روی پوست که در اثر تابش نور خورشید و افزایش تولید ملانین بیشتر میشود. |
چهره پرجوش | Pimpled | چهرهای که جوشهای قرمز و التهابی روی آن وجود داشته باشد. |
سبیل | Mustache | موهایی که روی لب بالایی انسان رشد میکنند. |
چهره ششتیغه | Clean-shaven | چهرهای که اصلاح شده باشد و هیچ ریش یا سبیلی نداشته باشد. |
چهره ریشدار | Bearded | چهرهای که ریش داشته باشد. |
خیرهکننده | Stunning | بسیار جذاب و زیبا، حتی از کلمه “زیبا” نیز قویتر است. |
زیبا | Gorgeous | روشی غیررسمی برای گفتن “زیبا” یا “خوشچهره” که معمولاً در مکالمات دوستانه به کار میرود. |
بامزه | Cute | جذاب یا زیبا، بهویژه به شیوهای کودکانه، جوان یا ظریف. |
زشت | Rough | زشت و نازیبا. |
ریشبزی | Goatee | موهایی که اطراف چانه رشد میکنند. |
توصیف چشمها به زبان انگلیسی
برای توصیف چشمهای افراد به زبان انگلیسی، واژگان و عبارات مختلفی وجود دارند که به شما کمک میکنند ویژگیهای خاص چشمها را بیان کنید. این واژگان معمولاً به رنگ، شکل، اندازه و ویژگیهای ظاهری دیگر چشمها اشاره دارند. در اینجا برخی از این واژگان و عبارات آورده شده است:
واژگان توصیف چشمها:
واژه فارسی | واژه انگلیسی | تعریف |
---|---|---|
آبی | Blue | چشمانی به رنگ آبی. |
رنگ قهوهای | Brown | چشمانی به رنگ قهوهای. |
کوچک | Small | چشمانی کوچک. |
بزرگ و گرد | Big round | چشمانی بزرگ و گرد. |
بیضیشکل | Oval | چشمانی بیضی شکل. |
عینک داشتن | Wear glasses | شخصی که عینک میزند. |
روشن | Bright | چشمان روشن. |
درخشان | Shining | چشمان درخشان. |
درخشان | Sparkling | چشمان درخشان و براق. |
پر زرقوبرق | Glittering | چشمان پر زرق و برق. |
درخشان | Radiant | چشمان درخشان و نورانی. |
رسا | Expressive | چشمان دارای بیان و احساسات واضح. |
فریبنده | Alluring | چشمان فریبنده و جذاب. |
مسحورکننده | Bewitching | چشمان مسحورکننده. |
مسحورکننده | Mesmerizing | چشمان جادویی که شما را جذب میکند. |
مسحورکننده | Enchanting | چشمان جذاب و مسحورکننده. |
فریبنده | Captivating | چشمان فریبنده و گیرا. |
رویایی | Dreamy | چشمانی که به نظر رویایی و خیالانگیز میآید. |
نافذ | Intense | چشمانی نافذ و عمیق. |
بزرگ | Deep | چشمان عمیق و بزرگ. |
اسرارآمیز | Mysterious | چشمانی که به نظر اسرارآمیز و مرموز میآیند. |
نورانی | Luminous | چشمان نورانی و درخشان. |
روحانگیز | Soulful | چشمان روحانگیز و با احساسات عمیق. |
بیشتر بخوانید : بهترین سریال ها برای یادگیری و تقویت زبان انگلیسی
واژگان توصیف شکل چشمها:
واژه فارسی | واژه انگلیسی |
---|---|
چشمهای بادامی | Almond-shaped eyes |
چشمهای گرد | Round-shaped eyes |
چشمهای روبهپایین/افتاده | Down-turned eyes |
چشمهای روبهبالا/کشیده | Upturned eyes |
چشمهای تورفته | Deep-set eyes |
چشمهای دور از هم | Wide-set eyes |
چشمهای نزدیک به هم | Close-set eyes |
چشمهای درشت | Big eyes |
چشمهای کوچک | Small eyes |
چشمهای کلاهدار/با پلک افتاده | Hooded/lidded eyes |
چشمهای آهو | Doe eyes |
چشمهای مهرهای/ریز و گرد | Beady eyes |
چشمهای انحرافدار | Boss-eyed |
چشمهای بابا قوری | Piggy eyes |
چشمهای افتاده | Heavy eyes |
نمونه جملات برای توصیف چشمها:
- She has beautiful eyes.
(او چشمان زیبایی دارد.) - He has deep-set eyes.
(او چشمان گودی دارد، به این معنی که چشمانش به نسبت صورتش عمیقتر هستند.) - She has big eyes.
(او چشمان بزرگی دارد.) - He has clear eyes.
(او چشمان روشنی دارد.) - She is doe-eyed.
(او چشمان بزرگ و معصومانهای دارد.) - He has heavy eyes.
(او چشمان سنگینی دارد.) - He has lidded eyes.
(او چشمان پلک سنگین دارد که به نظر همیشه خسته و خوابآلود میآید.) - He has piggy eyes.
(او چشمان کوچکی دارد که معمولاً با ویژگی منفی همراه است.)
بیشتر بخوانید : انواع زمان حال در انگلیسی | گرامر زمان حال به همراه مثال
سایر عبارات توصیفی:
- Beady-eyed: برای توصیف افرادی که چشمانی ریز و درخشان دارند، معمولاً بهصورت منفی برای افرادی که قابل اعتماد نیستند.
- Boss-eyed: برای فردی که انگار در حال نگاه کردن به دو چیز به طور همزمان است.
- Pop-eyed: برای توصیف فردی که چشمانش بزرگ و از حدقه بیرون زده است، با بار منفی.
استفاده از رنگ چشم:
- She has brown eyes.
(او چشمان قهوهای دارد.) - He has blue eyes.
(او چشمان آبی دارد.)
توصیف بینی به زبان انگلیسی
برای توصیف بینی افراد در زبان انگلیسی، میتوان از صفات مختلفی استفاده کرد که به شکل و ویژگیهای بینی اشاره دارند. در ادامه، واژگان توصیفی مختلف برای بینی آورده شده است:
واژگان توصیف شکل بینی:
واژه فارسی | واژه انگلیسی | تعریف |
---|---|---|
صاف | Straight | بینی صاف و مستقیم که بدون قوس یا انحراف است. |
عقابی | Hooked | بینی با نوک خمیده که بهصورت برجستهای به سمت پایین میرود. اغلب به عنوان یک ویژگی جذاب شناخته نمیشود. |
بزرگ | Long | بینی بلند و کشیده که معمولاً از نظر پروپورسیون صورت بزرگ بهنظر میرسد. |
کوچک | Small | بینی کوچک که معمولاً نسبت به صورت بزرگتر دیده نمیشود. |
سربالا | Turned-up | بینی با نوک رو به بالا که معمولاً ظاهری شاد و جذاب میدهد. |
عقابی | Aquiline | بینی عقابی که بهصورت برجسته و خمیده به سمت پایین میرود. |
قوزدار | Snub | بینی با یک قوس برجسته در ناحیه پل بینی که اغلب بهعنوان یک ویژگی غیر جذاب در نظر گرفته میشود. |
رومی | Roman | بینی رومی با یک انحراف ملایم در پل بینی که ویژگی خاص خود را دارد. |
شاهین مانند | Hawkish | بینی شبیه به بینی عقابی که به شکل تیز و مشخص خمیده است. |
کج | Crooked | بینی که بهطور غیر طبیعی به سمت یک طرف انحراف دارد. |
سربالا | Upturned | بینی که نوک آن به سمت بالا کشیده شده است. |
بینی گرد و صاف (دکمهای) | Button | بینی کوچک و با پل بسیار پایین که در کودکان رایج است. |
گرد و گوشتالو | Bulbous | بینی بزرگ و گرد که معمولاً به شکل بالنی است و اغلب بهعنوان یک ویژگی جذاب در نظر گرفته نمیشود. |
بزرگ | Wide | بینی وسیع که نسبت به باقی صورت، عرض بیشتری دارد. |
نمونه جملات برای توصیف بینی:
- She has a straight nose.
(او بینی صاف دارد.) - He has a hooked nose.
(او بینی عقابی دارد.) - She has a small nose.
(او بینی کوچک دارد.) - His nose is turned-up, making him look youthful.
(بینی او سربالا است که ظاهری جوان و شاداب به او میدهد.) - She has a Roman nose with a defined curve.
(او بینی رومی دارد که یک انحراف مشخص دارد.) - He has a bulbous nose that looks a bit larger than normal.
(او بینی گوشتی دارد که کمی بزرگتر از حد معمول بهنظر میآید.)
بیشتر بخوانید : گرامر زمان گذشته در زبان انگلیسی | انواع زمان گذشته در انگلیسی
توصیف دهان به زبان انگلیسی
برای توصیف دهان افراد در زبان انگلیسی، میتوان از واژگان مختلفی استفاده کرد که به ویژگیها و اندازههای دهان اشاره دارند. در ادامه، واژگان توصیفی مختلف برای دهان آورده شده است:
واژگان توصیف شکل و اندازه دهان:
واژه فارسی | واژه انگلیسی | تعریف |
---|---|---|
دهان بزرگ | Big mouth | دهانی که به نسبت سایر بخشهای صورت بزرگ به نظر میرسد. |
دهان پهن/گشاد | Wide mouth | دهانی که از حد معمول وسیعتر است. اگر لبخند شما تا گوشهایتان امتداد داشته باشد، دهان شما پهن است. |
لب کوچک | Small mouth | دهانی که به نسبت سایر قسمتهای صورت کوچک به نظر میرسد. این لبها معمولاً پر و برجسته هستند. |
لب بالایی پر | Top-heavy lips | لبهایی که لب بالایی آنها پرتر از لب پایینی است و قوس زیبایی در وسط لب بالایی دارند. |
لب پر | Full lips | لبهایی که هم لب بالایی و هم لب پایینی به طور متناسب و پر هستند. |
لب قلبی | Heart-shaped lips | لبهایی که قوس مشخصی در وسط لب بالایی دارند و ممکن است لب پایینی آنها پرتر باشد. |
لب قیطانی | Thin lips | لبهایی که هم لب بالایی و هم لب پایینی آنها کمحجم هستند. |
لب گرد | Round lips | لبهایی که به طور بارز گرد هستند و فاقد قوس واضح در وسط لب بالایی هستند. |
دهان قرص و محکم | Firm mouth | دهانی که قوی و محکم است و معمولاً به تصمیمگیری و اراده قوی اشاره دارد. |
لبخند مهربان | Full smile | لبخندی که به طور کامل و دوستانه به نمایش درمیآید و فرد را مهربان و دوستداشتنی نشان میدهد. |
دهان به هم چسبیده | Tight-lipped | دهانی که به طور محکم بسته است، معمولاً به معنای عصبانیت یا مخالفت است. |
واژگان دیگر برای توصیف دهان:
واژه فارسی | واژه انگلیسی | تعریف |
---|---|---|
بزرگ | Large | دهان بزرگ که نسبت به باقی اجزای صورت برجسته است. |
کوچک | Small | دهان کوچک که نسبت به دیگر بخشهای صورت کوچک است. |
کج | Crooked | دهانی که به سمت یک طرف منحرف شده است. |
پوزخندزدن | Grinning | حالتی که دهان به شکل لبخند تمسخرآمیز یا خوشحالی باز میشود. |
شکاف دهان | Gap-toothed | افرادی که دندانهایشان فاصله دارند و این شکاف در دهانشان قابل مشاهده است. |
گودی | Dimpled | دهانی که دارای فرورفتگیهای طبیعی در نواحی گوشهها یا در وسط است. |
بیدندان | Toothless | دهانی که بدون دندان است یا دندانهای آن قابل مشاهده نیستند. |
نمونه جملات برای توصیف دهان:
- She has a wide mouth that makes her smile stand out.
(او دهان پهنی دارد که لبخندش را برجسته میکند.) - He has full lips that are perfectly balanced.
(او لبهای پر و متناسبی دارد.) - She has a small mouth that adds to her delicate appearance.
(او دهان کوچکی دارد که به ظرافت ظاهرش افزوده است.) - He has a crooked mouth that gives him a mischievous look.
(او دهانی کج دارد که ظاهری شیطنتآمیز به او میدهد.) - She has a full smile that makes her seem friendly and warm.
(او لبخند مهربانی دارد که او را دوستداشتنی و گرم نشان میدهد.)
توصیف مو (Hair) به زبان انگلیسی
برای توصیف مو در زبان انگلیسی، میتوان از واژگان مختلفی برای رنگ و مدل مو استفاده کرد. در ادامه، واژگان توصیفی برای رنگ و مدل مو آورده شده است:
واژگان توصیف رنگ مو:
واژه فارسی | واژه انگلیسی | تعریف |
---|---|---|
موی مشکی | Black hair | موهایی که رنگ آنها سیاه است. |
موی قهوهای | Brown hair | موهایی که رنگ آنها قهوهای است. |
موی قرمز | Red hair | موهایی که رنگ آنها قرمز است. |
موی جوگندمی/سفید | Grey or White hair | موهایی که رنگ آنها خاکستری یا سفید است. |
موی بلوند/طلایی | Blonde hair | موهایی که رنگ آنها بلوند یا طلایی است. |
واژگان توصیف مدل مو:
واژه فارسی | واژه انگلیسی | تعریف |
---|---|---|
موی بلند | Long hair | موهایی که طول زیادی دارند. |
موی کوتاه | Short hair | موهایی که طول کوتاهی دارند. |
موی فرفری | Curly hair | موهایی که حالت فر دارند. |
موی مجعد | Wavy hair | موهایی که به صورت موجدار هستند. |
موی صاف | Straight hair | موهایی که صاف و بدون موج هستند. |
موی کوتاه مردانه | Crew cut | مدل موی کوتاه مردانه که معمولاً در کنارهها کوتاهتر و در بالای سر کمی بلندتر است. |
کچل | Bald | فردی که تمام یا قسمتی از موهای خود را از دست داده و پوست سرش نمایان است. |
بافت آفریقایی | Dreadlocks | مدل مویی که به شکل رشتههای ضخیم و پیچیده است، معمولاً در فرهنگهای آفریقایی رایج است. |
دماسبی | Ponytail | مدل مویی که در آن موها به سمت عقب جمع میشود و به شکل دماسبی بسته میشود. |
فرق از چپ | Side parting | مدل مویی که در آن فرق موها از سمت چپ یا راست سر باز میشود. |
فرق وسط | Centre parting | مدل مویی که در آن فرق موها دقیقاً در وسط سر باز میشود. |
موی وز | Coils/Kinky hair | موهایی که به صورت پیچخورده و حالت وز دارند. |
موی گوجهای | Bun | مدل مویی که در آن موها به شکل گرد و محکم به پشت سر جمع میشود. |
موی خرگوشی | Pigtails | مدل مویی که در آن موها به دو بخش تقسیم شده و هر بخش به شکل دمپایینی به پشت سر میرود. |
گیس | Hair braids | موهایی که به صورت بافته شده در آمدهاند. |
کلاهگیس | Wig | موهایی که به صورت مصنوعی به شکل کلاهگیس ساخته شدهاند. |
نمونه جملات برای توصیف مو:
- She has long, straight hair.
(او موهای بلند و صاف دارد.) - He has short, curly hair.
(او موهای کوتاه و فرفری دارد.) - Her hair is blonde and wavy.
(موهای او بلوند و موجدار است.) - He is bald and has no hair.
(او کچل است و هیچ مویی ندارد.) - She wears her hair in a ponytail.
(او موهایش را به صورت دماسبی میبندد.) - His hair is brown and a bit messy.
(موهای او قهوهای است و کمی بههمریخته است.)
واژگان توصیفی برای ابرو (Eyebrows):
معنی فارسی | واژه انگلیسی | توضیح |
---|---|---|
پرپشت | Shaggy | ابروهایی که ضخیم و نامرتب به نظر میرسند. |
نازک | Thin | ابروهایی که باریک هستند و موهای کمتری دارند. |
قوسی شکل | Arched | ابروهایی که یک قوس مشخص دارند و به حالت خمیده دیده میشوند. |
قوس کم | Soft arch | ابروهایی که قوس بسیار ملایمی دارند و خمیدگی آنها زیاد نیست. |
قوس بلند | High arch | ابروهایی با قوس بلند و واضح که معمولاً برجستهتر به نظر میرسند. |
ضخیم | Thick | ابروهایی که پر و عریض هستند و موهای زیادی دارند. |
نمونه جملات برای توصیف ابرو:
- She has thin eyebrows that give her face a delicate look.
(او ابروهای نازکی دارد که به چهرهاش ظاهری ظریف میبخشد.) - His shaggy eyebrows make him look serious.
(ابروهای پرپشت او باعث میشود که جدی به نظر برسد.) - Her eyebrows are perfectly arched, making her eyes stand out.
(ابروهای او به زیبایی قوسی شکل هستند که باعث میشود چشمانش برجسته شوند.) - He prefers a soft arch for a natural appearance.
(او قوس کم را برای ظاهری طبیعی ترجیح میدهد.) - Thick eyebrows are in fashion these days.
(این روزها ابروهای ضخیم مد هستند.) - Her high-arched eyebrows give her a dramatic look.
(ابروهای قوسبلند او، به چهرهاش ظاهری چشمگیر میبخشند.)
بیشتر بخوانید : ساختار جمله در انگلیسی | اجزای جمله در زبان انگلیسی
واژگان توصیفی برای مژهها (Eyelashes):
معنی فارسی | واژه انگلیسی | توضیح |
---|---|---|
بلند | Long | مژههایی که نسبت به حد معمول بلندتر هستند. |
کوتاه | Short | مژههایی که کوتاه و کمتر به چشم میآیند. |
صاف | Straight | مژههایی که خمیدگی ندارند و کاملاً صاف هستند. |
فرفری | Curled | مژههایی که بهصورت طبیعی یا با استفاده از ابزار، خمیدگی و حالت فر دارند. |
مصنوعی | False | مژههایی که به صورت مصنوعی یا برای آرایش به چشم اضافه میشوند. |
نمونه جملات برای توصیف مژهها:
- She has long eyelashes that make her eyes look even bigger.
(او مژههای بلندی دارد که چشمانش را بزرگتر نشان میدهد.) - His short eyelashes are barely noticeable.
(مژههای کوتاه او بهسختی دیده میشوند.) - Her straight eyelashes look stunning with a touch of mascara.
(مژههای صاف او با کمی ریمل زیبا به نظر میرسند.) - She always uses an eyelash curler to give her lashes a curled look.
(او همیشه از فرمژه استفاده میکند تا به مژههایش حالت فر بدهد.) - False eyelashes can add dramatic volume to your eyes.
(مژههای مصنوعی میتوانند حجم چشمگیری به چشمان شما اضافه کنند.)
توصیف دندانها (Teeth) به زبان انگلیسی :
معنی فارسی | واژه انگلیسی | توضیح |
---|---|---|
دندانهای سفید | White teeth | دندانهایی که تمیز و سفید هستند. |
دندانهای زیبا | Beautiful teeth | دندانهایی که ظاهر زیبایی دارند و مرتب و تمیز به نظر میرسند. |
دندانهای کج | Crooked teeth | دندانهایی که صاف نیستند و ممکن است روی هم افتاده باشند. |
دندانهای زرد | Discolored teeth | دندانهایی که رنگ طبیعی خود را از دست دادهاند و زرد شدهاند. |
دندانهای خراب | Bad teeth | دندانهایی که پوسیده یا آسیبدیده هستند. |
دندانهای شکسته | Broken teeth | دندانهایی که به دلایلی مانند ضربه یا پوسیدگی شکسته شدهاند. |
دندانهای مرتب | Straight teeth | دندانهایی که صاف و در جای درست خود قرار دارند. |
نمونه جملات برای توصیف دندانها:
- She has white teeth that shine every time she smiles.
(او دندانهای سفیدی دارد که هر بار لبخند میزند میدرخشند.) - His beautiful teeth make his smile even more attractive.
(دندانهای زیبای او لبخندش را جذابتر میکند.) - He has crooked teeth, but it adds character to his smile.
(او دندانهای کجی دارد، اما این موضوع به لبخندش جذابیت خاصی میدهد.) - Her discolored teeth are due to years of drinking coffee.
(دندانهای زرد او به دلیل سالها نوشیدن قهوه است.) - He needs to see a dentist because of his bad teeth.
(او به دلیل دندانهای خرابش باید به دندانپزشک مراجعه کند.) - The accident left him with broken teeth.
(تصادف باعث شد که دندانهایش بشکند.) - She has perfectly straight teeth thanks to braces.
(او به لطف ارتودنسی دندانهای بسیار مرتبی دارد.)
واژگان توصیفی برای گوشها (Ears):
معنی فارسی | واژه انگلیسی | توضیح |
---|---|---|
گوشهای بزرگ | Big ears | گوشهایی که بزرگتر از حد معمول به نظر میرسند. |
گوشهای کوچک | Small ears | گوشهایی که اندازهشان کوچکتر از حد متوسط است. |
گوشهای دراز | Long ears | گوشهایی که طول آنها بیشتر از حد معمول است. |
گوشهای گرد | Round ears | گوشهایی که شکلی تقریباً گرد دارند. |
گوشهای نوکتیز | Pointed ears | گوشهایی که نوک آنها به سمت بالا یا به شکل تیز به نظر میرسند. |
گوشهای پهن/کوزهای | Jug-ears | گوشهایی که بسیار پهن و به طرف بیرون کشیده شدهاند. |
گوشهای برآمده | Sticking-out ears | گوشهایی که از سر به طرف بیرون برآمده و دیده میشوند. |
نمونه جملات برای توصیف گوشها:
- He has big ears that make him look adorable.
(او گوشهای بزرگی دارد که او را بامزه نشان میدهد.) - Her small ears are hardly noticeable under her long hair.
(گوشهای کوچک او زیر موهای بلندش به سختی دیده میشوند.) - The elf costume suits him because of his naturally pointed ears.
(لباس جن به او میآید، چون گوشهای طبیعی نوکتیزی دارد.) - She has round ears that give her face a soft appearance.
(او گوشهای گردی دارد که به چهرهاش حالت ملایمی میدهد.) - He is self-conscious about his jug-ears, but they make him unique.
(او به خاطر گوشهای پهن خود احساس خجالت میکند، اما آنها او را منحصربهفرد میکنند.) - The child’s sticking-out ears are noticeable in his school pictures.
(گوشهای برآمده کودک در عکسهای مدرسهاش جلب توجه میکند.)
واژگان توصیفی برای چانه (Chin):
معنی فارسی | واژه انگلیسی | توضیح |
---|---|---|
چانه باریک | Narrow chin | چانهای که نسبت به عرض صورت کوچکتر به نظر میرسد. |
چانه پهن | Wide chin | چانهای که نسبت به عرض صورت بزرگتر یا پهنتر است. |
چانه برجسته | Prominent chin | چانهای که نسبت به دیگر اجزای صورت برجستهتر و قابلتوجه است. |
چانه قوی | Strong chin | چانهای که حالت استحکام و قدرت را نشان میدهد. معمولاً در مردان توصیفی مثبت به شمار میرود. |
غبغب | Double chin | حالتی که زیر چانه چین یا لایه اضافی پوست دیده میشود. |
چانه فرورفته | Weak/Recessed chin/Chinless | چانهای که به داخل رفته یا کمتر از حد معمول قابلمشاهده است. |
چانه دراز | Long chin | چانهای که در مقایسه با دیگر اجزای صورت بلندتر به نظر میرسد. |
چانه چالدار | Dimpled chin | چانهای که روی آن یک چال یا فرورفتگی کوچک دیده میشود. |
چانه مربعی | Square-shaped chin | چانهای با خطوط زاویهدار و شکل مربعی. |
چانه تیز | Heart-shaped/Pointed chin | چانهای که به شکل تیز یا مشابه قلب است، معمولاً حالت ظریفی دارد. |
چانه گرد | Round chin | چانهای با انحنا و بدون خطوط زاویهدار. |
نمونه جملات برای توصیف چانه:
- He has a narrow chin that gives his face a delicate look.
(او چانه باریکی دارد که به چهرهاش ظاهری ظریف میدهد.) - A wide chin often adds a sense of strength to a man’s face.
(چانه پهن معمولاً حس قدرت را به چهره مرد میبخشد.) - Her prominent chin makes her profile stand out.
(چانه برجسته او ظاهر نیمرخش را برجستهتر کرده است.) - He has a strong chin that makes him look confident.
(چانه قوی او باعث میشود که مطمئن به نظر برسد.) - She feels self-conscious about her double chin.
(او نسبت به غبغب خود حساس است.) - His recessed chin makes his jawline less defined.
(چانه فرورفته او باعث شده که خط فکش کمتر مشخص باشد.) - Her dimpled chin adds charm to her smile.
(چانه چالدار او جذابیت خاصی به لبخندش میدهد.) - A square-shaped chin is often seen as masculine.
(چانه مربعی معمولاً بهعنوان یک ویژگی مردانه شناخته میشود.) - She has a heart-shaped chin that looks elegant.
(چانه تیز او ظاهری شیک و زیبا به او میبخشد.) - His round chin softens his overall appearance.
(چانه گرد او ظاهر کلی چهرهاش را ملایمتر کرده است.)
توصیف ظاهر افراد به انگلیسی برای قسمت بدن
واژگان توصیفی برای شانهها (Shoulders):
معنی فارسی | لغت انگلیسی | توضیح |
---|---|---|
پهن | Broad | شانههایی که نسبت به بدن بزرگتر و پهنتر هستند. |
ظریف | Delicate | شانههایی که کوچک و نازک به نظر میرسند. |
کج یا شیبدار | Sloping | شانههایی که به سمت پایین شیب دارند و زاویهای طبیعی ایجاد میکنند. |
واژگان توصیفی برای پاها (Legs):
معنی فارسی | لغت انگلیسی | توضیح |
---|---|---|
خوشفرم | Shapely | پاهایی که به لحاظ تناسب و ظاهر خوشایند هستند. |
کلفت | Thick | پاهایی که بزرگ و پرحجم به نظر میرسند. |
زنانه | Feminine | پاهایی که با ظرافت و ویژگیهای زنانه همراه هستند. |
نحیف | Scrawny | پاهایی که بسیار نازک و لاغر به نظر میرسند. |
باریک | Sinewy | پاهایی که لاغر و عضلانی هستند، اما ظریفتر به نظر میرسند. |
ورزشکاری | Athletic | پاهایی که به دلیل ورزشکردن قوی و متناسب به نظر میرسند. |
بلند | Long | پاهایی که نسبت به سایر اجزای بدن بلند هستند. |
براق | Sleek | پاهایی که صاف و نرم به نظر میرسند. |
کج | Crooked | پاهایی که کمی به سمت داخل یا خارج خمیدگی دارند. |
واژگان توصیفی برای بازوها (Arms):
معنی فارسی | لغت انگلیسی | توضیح |
---|---|---|
گوشتی | Beefy | بازوهایی که پر و حجیم هستند. |
نیرومند | Powerful | بازوهایی که قدرت زیادی را نشان میدهند. |
عضلانی | Muscular | بازوهایی که عضلات بزرگ و مشخصی دارند. |
لاغر | Skinny | بازوهایی که بسیار باریک و ظریف هستند. |
واژگان توصیفی برای سن (Age):
معنی فارسی | لغت انگلیسی | توضیح |
---|---|---|
نوزاد | Baby | شخصی که تازه متولد شده است. |
نوپا | Toddler | کودک بین ۱ تا ۳ ساله که تازه راه رفتن را یاد گرفته است. |
کودک | Child | شخصی که هنوز به سن بلوغ نرسیده است. |
نوجوان | Teenager | شخصی بین ۱۳ تا ۱۹ سال. |
نوجوانی | Teens | اشاره به دوره سنی نوجوانی (۱۳ تا ۱۹ سال). |
دهه سوم/چهارم/پنجم زندگی | Thirties/Forties/Fifties | افراد در سنین ۳۰، ۴۰ یا ۵۰ سالگی. |
زن/مرد جوان | Young man/woman | افراد در اوایل یا اواسط دوره جوانی خود. |
جوانی | Youth | دورهای که فرد جوان و پرانرژی است. |
(زن/مرد) میانسال | Middle-aged (man/woman) | افراد بین ۴۰ تا ۶۵ سال. |
پیر (مرد/زن) | Elderly (man/woman) | افراد بالای ۶۵ سال. |
اوایل/اواسط/اواخر | Early/Mid/Late | اشاره به دورههای خاص سنی، مثلاً اوایل سی سالگی (Early thirties). |
در حدود | About | اشاره به حدود سن، مثلاً “He is about 40 years old.” |
سی و چند ساله | Thirtysomething | اشاره به فردی که بین ۳۰ تا ۳۹ سال سن دارد. |
نمونه جملات:
- She has broad shoulders, which make her look confident.
(او شانههای پهنی دارد که او را با اعتماد به نفس نشان میدهد.) - His legs are athletic and long, perfect for running.
(پاهای او ورزشکاری و بلند هستند، که برای دویدن عالی است.) - She has delicate arms that look elegant in sleeveless dresses.
(او بازوهای ظریفی دارد که در لباسهای بدون آستین شیک به نظر میرسند.) - He is middle-aged but still looks youthful.
(او میانسال است اما هنوز جوان به نظر میرسد.)
واژگان توصیفی برای ویژگیهای خاص ظاهری
معنی فارسی | لغت انگلیسی | توضیح |
---|---|---|
جای زخم | Scar | نشانهای که بعد از بریدگی یا آسیب روی پوست باقی میماند. ممکن است برجسته باشد و بهتر است در مورد آن بیادبانه صحبت نشود. |
خالکوبی | Tattoo | طراحیهای دائمی که با جوهر روی پوست کشیده میشوند. |
سوراخ بدن | Piercing | سوراخ کردن بخشهایی از بدن (مانند گوش، ابرو، لب یا زبان) برای وصل کردن اشیاء زینتی. |
موی صورت | Facial hair | موهایی که روی صورت مردان رشد میکند، شامل ریش، سبیل، دمخط و ریش بزی. |
خال گوشتی | Mole | خالهای قهوهای رنگ که ممکن است در صورت یا بدن ظاهر شوند. |
خال زیبایی | Beauty spots | لکههای کوچک تیرهرنگ روی پوست، که معمولا در صورت دیده میشوند و جذاب به حساب میآیند. |
واژگان توصیفی برای زبان بدن و ژست (Body Language and Posture)
معنی فارسی | لغت انگلیسی | توضیح |
---|---|---|
کج کردن سر به سمتی | Head Tilted to One Side | نشاندهنده توجه و علاقه به صحبتهای دیگران است. |
مالیدن سریع دستها به همدیگر | Rubbing Hands Together Briskly | بیانگر هیجان یا انتظار برای یک موضوع است. |
بالا نگه داشتن دستها (به نشانه تسلیم) | Palms Open and Facing Upward | نشاندهنده صداقت، openness، یا گاهی تسلیم بودن است. |
صاف ایستادن | Standing Straight With Shoulders Back | نشاندهنده اعتماد به نفس است. |
ضربه زدن به چانه یا ریش | Stroking Your Chin or Beard | نشاندهنده تفکر عمیق یا اندیشیدن است. |
متمایل/خم شدن | Leaning In | وقتی به کسی علاقهمند هستید یا به او اعتماد دارید، بدن خود را به سمت او متمایل میکنید. |
تکان دادن سر | Head Nodding | حرکت سر به پایین و بالا برای نشان دادن گوش دادن یا موافقت با چیزی. |
دستبهسینه | Arms Crossed Over the Chest | اغلب نشاندهنده حالت دفاعی یا مقاومت است. |
قوز کرده | Slouched Shoulders | حالت بدن که شانهها و سر خمیده است و فرد را بیحوصله یا غیرجذاب نشان میدهد. |
نمونه جملات:
- She has a small beauty spot near her lips, which adds to her charm.
(او خال زیبایی کوچکی نزدیک لبهایش دارد که به جذابیت او میافزاید.) - His scars tell stories of his adventurous life.
(جای زخمهای او داستانهای زندگی ماجراجویانهاش را بازگو میکند.) - He stood straight with his shoulders back, exuding confidence.
(او صاف ایستاد و شانههایش را عقب داد و اعتماد به نفس را نشان داد.) - She tilted her head slightly while listening to the speaker.
(او هنگام گوش دادن به سخنران کمی سرش را به یک سمت کج کرد.) - Crossing his arms over his chest, he looked defensive during the conversation.
(با دستبهسینه ایستادن، در طول مکالمه حالت تدافعی به خود گرفت.)
واژگان برای توصیف خصوصیات کلی یک فرد
معنی فارسی | لغت انگلیسی | توضیح |
---|---|---|
زیبا | Beautiful | میتوان هم برای ظاهر و هم باطن استفاده کرد. |
خوشقیافه | Handsome | اغلب برای توصیف ظاهر مردان استفاده میشود. |
خیرهکننده | Stunning | برای توصیف ظاهر بسیار جذاب و چشمگیر استفاده میشود. |
جذاب | Gorgeous | مترادف beautiful برای توصیف جذابیت فیزیکی. |
زیبا | Pretty | اغلب برای زنان و دختران بهکار میرود. |
دوستداشتنی | Lovely | شخصی که ظاهر دلنشین و رفتار دوستانهای دارد. |
شیک | Elegant | برای توصیف ظاهری ساده و زیبا که نشانهی سلیقه خوب است. |
جذاب | Charming | کسی که به دلیل رفتار یا ظاهرش دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد. |
برجسته | Striking | به معنای بسیار قابل توجه و چشمگیر. |
شاداب/ خوشقیافه | Dashing | اغلب برای مردان استفاده میشود و نشاندهنده استایل و جذابیت است. |
فریبنده | Sophisticated | کسی که ظاهر و رفتار پیچیده و شیک دارد. |
دقیق | Exquisite | بسیار زیبا، شیک و با جزئیات ظریف. |
فریبنده | Alluring | جذابیت شدید که معمولاً دیگران را مجذوب میکند. |
مد روز | Fashionable | کسی که از استایلهای مدرن و بهروز استفاده میکند. |
خوش استایل | Stylish | کسی که لباسهایی شیک و با سلیقه انتخاب میکند. |
درجه یک/ باوقار | Classy | شخصی که استایل و رفتار بسیار موقر و شیک دارد. |
نمونه جملات برای توصیف افراد به انگلیسی:
- Jane is not only beautiful but also very charming.
(جین نه تنها زیبا بلکه بسیار جذاب است.) - He is such a dashing young man with a striking appearance.
(او مرد جوان شاداب و خوشقیافهای با ظاهری برجسته است.) - That dress makes her look so elegant and classy.
(آن لباس باعث شده او بسیار شیک و باوقار به نظر برسد.) - Mike finds Kate’s style quite fashionable and trendy.
(مایک استایل کیت را بسیار مد روز و شیک میداند.) - Her smile is so lovely and captivating that everyone notices her.
(لبخند او بسیار دوستداشتنی و دلربا است که همه به او توجه میکنند.)
واژگان منفی برای توصیف ظاهر یا خصوصیات کلی:
معنی فارسی | لغت انگلیسی | توضیح |
---|---|---|
زشت | Ugly | بهتر است برای افراد استفاده نشود؛ بیشتر برای اشیاء یا لباس کاربرد دارد. |
تنفرآور | Repulsive | اشاره به ویژگی یا رفتاری که موجب بیزاری میشود. |
ساکت/ خجالتی | Unsightly | برای توصیف فردی که در ظاهر یا رفتار خجالتی یا بیتفاوت به نظر میرسد. |
نمونه جملات برای صفات منفی:
- I regret buying this ugly pair of shoes.
(پشیمانم که این کفش زشت را خریدم.) - His attitude can sometimes be very repulsive.
(رفتار او گاهی بسیار تنفرآور است.) - She used to be unsightly in her teenage years, but now she’s gorgeous.
(او در نوجوانی کمی خجالتی بود، اما اکنون بسیار جذاب است.)
مکالمه انگلیسی در مورد ظاهر افراد
A: Hi! Did you meet Sarah at the party last night?
(سلام! دیشب در مهمانی سارا را دیدی؟)
B: Yes, I did. She seemed really nice.
(بله، دیدم. به نظر میآمد خیلی خوب باشد.)
A: What does she look like?
(او چه شکلی است؟)
B: Well, she’s quite tall with long, wavy brown hair and big hazel eyes.
(خب، او نسبتاً قدبلند است، با موهای بلند موجدار قهوهای و چشمان فندقی بزرگ.)
A: That sounds beautiful! Is she slim or curvy?
(به نظر زیبا میآید! او لاغر است یا خوشاندام؟)
B: She’s slim and has a very elegant style. She was wearing a stunning blue dress last night.
(او لاغر است و استایلی بسیار شیک دارد. دیشب یک لباس آبی خیرهکننده پوشیده بود.)
A: Wow, she must be gorgeous! What about her personality?
(وای، او باید خیلی جذاب باشد! شخصیتش چطور بود؟)
B: She’s very charming and friendly. She was talking to everyone with a big smile.
(او بسیار جذاب و دوستانه است. با یک لبخند بزرگ با همه صحبت میکرد.)
A: That’s great. I’d love to meet her someday.
(عالیه. دوست دارم یک روز او را ببینم.)
بیشتر بخوانید : اصطلاحات و کلمات نظامی و جنگی به انگلیسی
لغات و عبارات مهم در مکالمه:
لغت/عبارت | معنی فارسی | کاربرد |
---|---|---|
What does she look like? | او چه شکلی است؟ | برای پرسیدن ظاهر فیزیکی افراد استفاده میشود. |
Tall | قدبلند | برای توصیف قد افراد. |
Slim | لاغر | برای توصیف اندام. |
Curvy | خوشاندام | برای توصیف اندام با انحنا و جذاب. |
Elegant | شیک | برای اشاره به استایل یا ظاهر زیبا و باوقار. |
Charming | جذاب | برای توصیف شخصیتی دلنشین و تاثیرگذار. |
Gorgeous | خیرهکننده | برای توصیف ظاهر بسیار جذاب. |
Friendly | دوستانه | برای توصیف شخصیت اجتماعی و خوشبرخورد. |
تمرین:
- Describe your best friend’s appearance and personality.
(ظاهر و شخصیت بهترین دوستتان را توصیف کنید.) - Imagine you met someone new. How would you describe them to another friend?
(فرض کنید فرد جدیدی را ملاقات کردید. چگونه او را برای دوست دیگری توصیف میکنید؟)
مکالمه اول: درباره یک دوست جدید
A: Hi, I heard you made a new friend at the gym.
(سلام، شنیدم که یک دوست جدید در باشگاه پیدا کردی.)
B: Yes, her name is Emma.
(بله، اسمش اما است.)
A: What does she look like?
(او چه شکلی است؟)
B: She’s medium height, with curly blonde hair and green eyes. She’s really fit and energetic.
(او قد متوسطی دارد، موهای بلوند و مجعد و چشمان سبز دارد. واقعاً پرانرژی و خوشهیکل است.)
A: Sounds like someone fun to hang out with!
(به نظر میرسد که معاشرت با او لذتبخش باشد!)
مکالمه دوم: درباره توصیف یک هنرمند معروف
A: Do you know the actor Tom Harrington?
(بازیگر تام هارینگتون را میشناسی؟)
B: Of course! He’s very popular these days.
(البته! او این روزها خیلی محبوب است.)
A: What does he look like?
(او چه شکلی است؟)
B: He’s tall, with short black hair and a sharp jawline. He always looks classy and stylish in his movies.
(او قدبلند است، موهای کوتاه مشکی و فکی زاویهدار دارد. همیشه در فیلمهایش شیک و باوقار به نظر میرسد.)
A: That’s true! He has a great sense of style.
(درسته! او حس خوبی نسبت به استایل دارد.)
مکالمه سوم: توصیف خانواده
A: Can you describe your sister?
(میتوانی خواهرت را توصیف کنی؟)
B: Sure! She’s younger than me. She has straight dark hair and fair skin. She’s also really fashionable and loves wearing trendy outfits.
(حتماً! او از من کوچکتر است. موهای صاف و تیره و پوستی روشن دارد. همچنین واقعاً خوشاستایل است و عاشق پوشیدن لباسهای مد روز است.)
A: Wow, she must be very stylish!
(وای، او باید خیلی خوشلباس باشد!)
B: She is! And she has a bubbly personality, which makes her even more likable.
(بله، همینطور است! و شخصیتی سرزنده دارد که او را بیشتر دوستداشتنی میکند.)
بیشتر بخوانید : ساختار جملات منفی زبان انگلیسی | منفی کردن جمله در انگلیسی
نکات مهم هنگام توصیف ظاهر افراد به انگلیسی
برای توصیف دقیقتر ظاهر افراد به زبان انگلیسی، این نکات به شما کمک خواهند کرد تا بتوانید جملات صحیح و متنوعتری بسازید:
- قرار دادن صفت قبل از اسم یا پس از “with”
- صفت قبل از اسم:
The tall man is my neighbor.
(مرد قدبلند همسایه من است.) - صفت پس از “with”:
The man with long hair is my cousin.
(مردی که موهای بلند دارد پسرخاله من است.) - برای توصیف لباسها از “in” استفاده میکنیم:
The man in the gray pants is my brother.
(مردی که شلوار خاکی دارد برادر من است.)
- صفت قبل از اسم:
- پرسیدن در مورد ویژگیهای خاص
- اگر میخواهید فقط در مورد موی شخص بپرسید:
How long is her hair?
(موهای او چقدر بلند است؟) - اگر میخواهید در مورد چاقی فرد بپرسید:
How fat is she?
(او چقدر چاق است؟)
- اگر میخواهید فقط در مورد موی شخص بپرسید:
- پرسش در مورد ظاهر فرد:
- برای پرسیدن اینکه شخصی چه شکلی است از عبارت What does he/she look like? استفاده کنید.
What does he look like?
(او چه شکلی است؟)
He is tall, with brown hair.
(او قدبلند است و موهای قهوهای دارد.) - اگر میخواهید بپرسید که آیا دو نفر شبیه هم هستند، از What does he/she look alike? استفاده کنید.
Do Sara and Suzan look alike?
(آیا سارا و سوزان شبیه هم هستند؟)
Yes, they look alike.
(بله، آنها شبیه هم هستند.)
- برای پرسیدن اینکه شخصی چه شکلی است از عبارت What does he/she look like? استفاده کنید.
- مقایسه دو نفر
- برای مقایسه دو ویژگی از er استفاده کنید:
He is taller than Neda.
(او از ندا بلندتر است.) - برای بیان برتری در میان چند نفر از est استفاده کنید:
He is the tallest in the class.
(او از همه در کلاس قدبلندتر است.)
- برای مقایسه دو ویژگی از er استفاده کنید:
- استفاده از “ish” برای عدم قطعیت در رنگها
- اگر از رنگی مطمئن نیستید، میتوانید “ish” را به آن اضافه کنید:
Her hair is brownish.
(موهای او مایل به قهوهای است.)
- اگر از رنگی مطمئن نیستید، میتوانید “ish” را به آن اضافه کنید:
توصیف شخصیت افراد به انگلیسی
در توصیف شخصیت افراد، شما میتوانید از صفات مختلفی برای بیان ویژگیهای اخلاقی یا احساسی آنها استفاده کنید. در اینجا برخی از مهمترین صفات برای توصیف شخصیت افراد آمده است:
- صفات مثبت برای توصیف شخصیت:
- Friendly: دوستانه
She is a very friendly person.
(او شخصی بسیار دوستانه است.) - Funny: خندهدار
He has a funny sense of humor.
(او حس شوخی خندهداری دارد.) - Generous: سخاوتمند
My uncle is very generous.
(دایی من بسیار سخاوتمند است.) - Courageous: شجاع
The soldier was courageous in battle.
(سرباز در نبرد شجاع بود.) - Self-confident: با اعتماد به نفس
She is self-confident and always speaks her mind.
(او با اعتماد به نفس است و همیشه نظر خود را بیان میکند.) - Sincere: صمیمانه
He gave me a sincere apology.
(او عذرخواهی صمیمانهای از من کرد.) - Dynamic: پویا
She is a dynamic person who always has new ideas.
(او فردی پویا است که همیشه ایدههای جدید دارد.) - Supportive: حمایتگر
He is always supportive of his friends.
(او همیشه از دوستانش حمایت میکند.)
- Friendly: دوستانه
بیشتر بخوانید : آموزش گرامر زبان انگلیسی جامع و رایگان
- صفات منفی برای توصیف شخصیت:
- Shy: خجالتی
He is too shy to speak in public.
(او خیلی خجالتی است که در جمع صحبت کند.) - Silly: احمق
She made a silly mistake.
(او اشتباه احمقانهای مرتکب شد.) - Unreliable: غیرقابل اعتماد
He is an unreliable friend.
(او دوستی غیرقابل اعتماد است.) - Pessimistic: بدبین
She has a pessimistic view on life.
(او دیدگاه بدبینانهای نسبت به زندگی دارد.) - Unlucky: بدشانس
He has always been unlucky in finding a good job.
(او همیشه در پیدا کردن شغل خوب بدشانس بوده است.) - Introverted: درونگرا
She is introverted and prefers to stay at home.
(او درونگرا است و ترجیح میدهد در خانه بماند.) - Annoyed: ناامید
I was so annoyed by his constant complaining.
(من از شکایتهای مداوم او خیلی ناراحت شدم.)
- Shy: خجالتی
- صفات احساسی برای توصیف افراد:
- Emotional: احساساتی
She is very emotional and gets upset easily.
(او بسیار احساساتی است و به راحتی ناراحت میشود.) - Excited: هیجانزده
He was excited about the news.
(او از خبر هیجانزده بود.) - Sleepy: خوابآلود
I feel sleepy after a long day.
(بعد از یک روز طولانی احساس خوابآلودگی میکنم.) - Happy: شاد
She looks happy today.
(او امروز شاد به نظر میرسد.) - Tired: خسته
I feel tired after working all day.
(بعد از تمام روز کار کردن خسته شدهام.)
- Emotional: احساساتی
او چه شکلی است به انگلیسی
عبارت “What does she look like?” به درستی برای پرسیدن این که فرد چگونه به نظر میرسد، به کار میرود. این عبارت در مکالمات معمولی برای توصیف ظاهر یک فرد استفاده میشود.
برای مثال:
- X: What does she look like?
- Y: She is tall, with long brown hair and blue eyes.
(او چه شکلی است؟
او قدبلند است و موهای بلند قهوهای و چشمان آبی دارد.)
زیبایی ظاهری به انگلیسی
“Appearance beauty” به طور کلی به معنای زیبایی ظاهری است که به ویژگیهای فیزیکی و بصری یک فرد اشاره دارد. این اصطلاح معمولاً به توصیف ویژگیهای جسمی و ظاهری افراد، مانند صورت، مو، بدن و سایر خصوصیات ظاهری پرداخته میشود. در زبان انگلیسی، برای اشاره به زیبایی ظاهری فرد، از واژهها و اصطلاحات مختلفی استفاده میشود.
مثالهایی از نحوه استفاده از این عبارت به انگلیسی:
- She has a natural beauty. (او زیبایی طبیعی دارد.)
- His appearance is very charming. (ظاهر او بسیار جذاب است.)
- The beauty of her appearance is striking. (زیبایی ظاهر او چشمگیر است.)
همچنین، برخی صفات و اصطلاحات دیگر برای توصیف زیبایی ظاهری عبارتند از:
- Stunning appearance (ظاهر خیرهکننده)
- Gorgeous looks (ظاهر فوقالعاده)
- Attractive appearance (ظاهر جذاب)
- Radiant beauty (زیبایی درخشان)
جمع بندی مقاله توصیف ظاهر افراد به انگلیسی
در این مقاله، نحوه توصیف ظاهر افراد به انگلیسی را بهطور کامل بررسی کردیم. یاد گرفتیم که برای توصیف ویژگیهای ظاهری افراد میتوان از واژگان و صفات مختلف استفاده کرد. از جمله مهمترین نکات برای توصیف ظاهر، توجه به ویژگیهای صورت، بدن، موها و رنگ پوست افراد است. همچنین، استفاده از صفات مناسب برای بیان ویژگیهای خاص مثل مو، چشم، قد، وزن، و نوع بدن بسیار حائز اهمیت است.
ما همچنین بررسی کردیم که چگونه از عبارات مناسب در مکالمات روزمره برای پرسیدن و پاسخ دادن در مورد ظاهر دیگران استفاده کنیم. استفاده از صفات درست و دقیق در کنار دانستن تفاوتها در زبان بدن و ویژگیهای ظاهری میتواند به تقویت مهارتهای مکالمه کمک کند.
بهطور کلی، این مهارتها نه تنها در تقویت مکالمات انگلیسی، بلکه در بهبود توانایی توصیف افراد در موقعیتهای مختلف اجتماعی و حرفهای نیز موثر هستند. به یاد داشته باشید که انتخاب واژگان مناسب و محترمانه هنگام توصیف افراد، کمک شایانی به روابط اجتماعی و ایجاد تصویری مثبت از شما خواهد کرد.
سوالات متداول توصیف ظاهر افراد به انگلیسی
توصیف ویژگیهای ظاهری یک فرد به معنای بیان ویژگیهای فیزیکی و ظاهری او است، مانند قد، رنگ مو، رنگ چشم، و سایر ویژگیهای ظاهری که برای شناسایی فرد کمککننده هستند.
برای توصیف ویژگیهای ظاهری یک فرد به انگلیسی، میتوان از صفات مختلف مانند tall (قد بلند)، short (کوتاه)، brown hair (موهای قهوهای)، blue eyes (چشمان آبی) و غیره استفاده کرد.
برای توصیف خصوصیات اخلاقی افراد به انگلیسی میتوان از صفات مختلف مانند kind (مهربان)، intelligent (باهوش)، hardworking (سختکوش) یا honest (صادق) استفاده کرد.
“What does it look like?” برای توصیف ظاهر یک شی یا فرد به انگلیسی استفاده میشود.
“What does he/she look like?” برای توصیف ظاهر یک فرد به انگلیسی استفاده میشود.
برای بیان زیبایی ظاهری در انگلیسی از عباراتی مانند “She is beautiful” (او زیباست) یا “He is handsome” (او خوشتیپ است) استفاده میشود.