کلمات و اصطلاحات آشپزی به انگلیسی
وارد کردن هنر و علم آشپزی به انگلیسی بیمعنا میشود بدون اینکه از کلمات و اصطلاحات آشپزی در این زبان خبر داشته باشید. برای زبان آموزان و آشپز ها، آشنایی با اصطلاحات و واژگان صحیح آشپزی در انگلیسی بسیار مهم است تا بتوانند دستورات آشپزی را به خوبی دنبال کنند، به راحتی در آشپزخانه ارتباط برقرار کنند و مهارتهای آشپزی خود را به اوج برسانند.
جدول محتوا
- کلمات و اصطلاحات آشپزی به انگلیسی
- برخی از کلمات و اصطلاحات آشپزی به انگلیسی
- Cutting Techniques (تکنیکهای برش):
- گیاهان دارویی و ادویهجات برای افزایش طعم غذا.
- Kitchen Equipment (تجهیزات و وسایل آشپزخانه):
- Food Terminology (اصطلاحات غذایی):
- تکنیک های آشپزی به انگلیسی
- لغات مورد استفاده در آشپزی
- اصطلاحات آشپزی
- ضرب المثل های مرتبط با آشپزی
- اصطلاحات قدیمی آشپزی به انگلیسی
- نتیجهگیری
- سوالات متداول کلمات و اصطلاحات آشپزی به انگلیسی
در این مقاله، ما به بررسی انواع اصطلاحات و عبارات آشپزی به انگلیسی میپردازیم و ترجمه فارسی آنها را ارائه میدهیم تا به شما به عنوان یک منبع مفید برای ماجراجوییهای آشپزی خود استفاده کنید.
برخی از کلمات و اصطلاحات آشپزی به انگلیسی
- Flour (آرد): یکی از مواد شایع در نانپزی که از گندم آسیاب شده تهیه میشود. از آن برای تهیه نان، شیرینی و دیگر غذاها استفاده میشود.
- Sugar (شکر): یک افزودنی شیرین کننده که اغلب در دسرها و تهیه دسرها استفاده میشود.
- Salt (نمک): یک ادویهای که طعم غذاها را تقویت میکند.
- Eggs (تخممرغ): مواد آشپزی چندمنظوره که برای اتصال مواد، بیشینه کردن حجم، و غنیکردن غذاها استفاده میشود.
- Butter (کره): یک محصول لبنی معمولاً برای سرخکردن، پخت و افزودن طعم به غذاها به کار میرود.
- Oil (روغن): برای سرخکردن، سوزاندن، و به عنوان پایهای برای سسهای سالاد استفاده میشود.
- Meat: گوشت
- Fish: ماهی
- Poultry: مرغ، اردک، بوقلمون
- Eggs: تخم مرغ
- Dairy: لبنیات، مانند شیر، پنیر، ماست
- Grains: غلات، مانند برنج، گندم، جو
- Fruits: میوه ها
- Vegetables: سبزیجات
- Herbs: گیاهان معطر، مانند ریحان، آویشن، پونه
- Spices: ادویه جات، مانند فلفل، دارچین، زنجبیل
- Cooking Methods (روشهای پخت):
- Boil (جوشاندن): پختن مواد غذایی در آب جوشانده.
- Simmer (آروم پختن): پخت غذا به نرمی و با آتش کم تا طعمدهی شود بدون پخت زیاد.
- Sauté (سوته کردن): پخت سریع مواد غذایی در تابه داغ با مقدار کمی از روغن.
- Roast (پخت در فر): پخت غذا در فر، معمولاً در دمای بالا برای سفت شدن و سرخ کردن سطح آن.
- Grill (سوزاندن): پخت غذا روی آتش باز، معمولاً در فضای باز.
- Bake (پخت در تابه): پخت غذا در فر با حرارت خشک، معمولاً برای تهیه نان، کیک و غذاهای کاسرول.
Cutting Techniques (تکنیکهای برش):
- Dice (خرد کردن): برش دادن مواد غذایی به قطعات کوچک و یکنواخت.
- Chop (ریز کردن): برش دادن مواد غذایی به قطعات نامنظم و بزرگتر.
- Julienne (برش خلالی): برش دادن مواد غذایی به تکههای بلند و نازک شبیه به خلالها.
- Mince (ریزریز کردن): برش دادن مواد غذایی به قطعات بسیار کوچک.
- Slice (خرد کردن): برش دادن مواد غذایی به تکههای نازک و صاف.
- Grate (تراشیدن): تراشیدن مواد غذایی به پارههای کوچک با استفاده از تراشکار.
- Flavors and Seasonings (طعم و ادویهجات):
- Season (طعم دادن): اضافه کردن نمک، فلفل،
گیاهان دارویی و ادویهجات برای افزایش طعم غذا.
- Zest (پوست مرکبات): بخش بیرونی و پرطعم پوست مرکبات.
- Marinate (خوراک کردن): محلول کردن مواد غذایی در یک مایع خوشمزه برای افزایش طعم.
- Garnish (تزیین): اضافه کردن مواد تزئینی به غذاها مانند گیاهان دارویی یا برشهای مرکبات.
- Infuse (استخراج طعم): محلول کردن مواد غذایی در مایع یا مواد دیگر برای استخراج طعمها.
Kitchen Equipment (تجهیزات و وسایل آشپزخانه):
- Whisk (زنجیره): ابزاری برای مخلوط کردن مواد و وارد کردن هوا.
- Ladle (قاشق سیر): یک قاشق بزرگ برای پخت و سیر کردن سوپ و انواع غذاهای رژیمی.
- Grater (تراشکار): برای تراشیدن و خرد کردن مواد غذایی به تکههای کوچک.
- Colander (سویقان): دستگاهی برای سوزاندن مواد غذایی و جدا کردن مایعات از آنها.
- Tongs (چنگال): برای برگرداندن و دستکاری مواد غذایی در تابههای داغ.
- Cutting Board (تخته برش): سطح صافی برای خرد کردن و آماده کردن مواد غذایی.
- Knife: چاقو
- Pot: قابلمه
- Pan: ماهیتابه
- Oven: فر
- Stovetop: اجاق گاز
- Mixer: همزن
- Blender: مخلوط کن
- Grater: رنده
- Sieve: الک
- Measuring cups and spoons: پیمانه و قاشق اندازه گیری
- Kettle
- Toaster
- Microwave oven
- Refrigerator (commonly “fridge”)
- Dishwasher
- Breadbox
- Pitcher (or jug)
- Blender
- Colander
- Tureen (or bowl)
- Cookware
- Frying pan (stainless steel or nonstick)
- Teapot
- Grater
- Spatula
- Measuring cups
- Measuring spoons
- Cutting board
- Ladle
- Strainer
- Slotted spoon
- Can opener
- Mixing bowl
- Egg slicer
- Potato peeler
- Meat mallet
- Plate
- Glass
- Cup (mug)
- Regular spoon
- Fork
- Knife (butter knife, paring knife, steak knife)
- Bin
Food Terminology (اصطلاحات غذایی):
- Sear (سرخ کردن): سریع کردن سطح گوشت در تابه داغ.
- Reduce (کاهش دادن): طبخ مایعات تا غلظت بگیرد و طعمدهی شود.
- Blanch (غلیظ کردن): جوشاندن مختصر غذا و سپس به آب یخ زده تا پخت را متوقف کند.
- Deglaze (خوراندن): اضافه کردن مایع به تابه داغ تا اجزای طعمدهی کننده آن را به آب بیاندازد.
- Baste (نشان دادن): پخت مواد غذایی با ریختن مایع یا چربی روی آن تا از خشک شدن جلوگیری شود.
تکنیک های آشپزی به انگلیسی
- Baking: پختن
- Boiling: جوشاندن
- Sautéing: تفت دادن
- Frying: سرخ کردن
- Grilling: گریل کردن
- Roasting: کباب کردن
- Steaming: بخارپز کردن
- Blanching: تفت دادن سریع
- Simmering: جوشاندن ملایم
- Poaching: آب پز کردن
- Braising: پختن در آب کم
- Marinating: مرینیت کردن
- Glazing: سس غلیظ
- Drying: خشک کردن
- Canning: کنسرو کردن
- Pickling: ترشی کردن
لغات مورد استفاده در آشپزی
ADD
اضافه کردن مواد به هم
Add more pepper to the dish if necessary.
در صورت نیاز فلفل بیشتری به ظرف اضافه کنید.
BAKE
پختن
It smells good in the kitchen because I’m baking a stew.
توی آشپزخانه بوی خوبی میآید، چون من دارم خورشت میپزم.
BARBECUE
پختن گوشت و مواد غذایی روی آتش یا زغال.
I’m going to barbecue some meat for dinner.
قصد دارم تا برای شام مقداری گوشت کباب کنم.
BEAT
هم زدن مواد.
Beat the egg until it starts to thicken.
تخممرغ را آنقدر بزنید تا شروع به سفتشدن کند.
BLEND
مخلوط کردن.
You can blend fruit to make smoothie.
برای تهیهی اسموتی، میتوانید میوهها را مخلوط کنید.
BOIL
جوشاندن
Boil the potatoes
سیبزمینیها را بجوشانید
بیشتر بخوانید :
انواع آجیل و خشکبار به انگلیسی
لیست انواع نوشیدنیها به انگلیسی
انواع نان به زبان انگلیسی با ترجمه فارسی
انواع خوراکی ها در زبان انگلیسی
لیست کامل اعضای بدن به زبان انگلیسی
BREAK
شکستن و خرد کردن مواد یا ریز کردن آنها
Break the eggs into a bowl.
تخممرغها را درون یک کاسه بشکنید.
BROIL
پختن گوشت و سبزیجات روی توری یا طبقات فر و سرخکن.
The cook broiled the meat.
آشپز گوشت را پخت.
CARVE
برش دادن گوشت به قطعات کوچکتر.
Who is going to carve the meat?
چه کسی گوشت را برش میدهد؟
CHOP
خورد کردن سبزیجات
Chop the onions then add them to the salad.
پیازها را خرد کنید و آنها را به سالاد اضافه کنید.
COMBINE
ترکیب کردن.
Make sure the ingredients combine well.
مطمئن شوید که ترکیبات بهخوبی باهم ترکیب میشوند.
cook
آشپزی کردن.
Cook the chicken until there are no pink parts.
مرغ را آنقدر بپزید تا هیچ بخشی از آن به رنگ صورتی باقی نماند.
CUT
بریدن
He cut the meat into little pieces.
او گوشت را به تکههای ریزتر برش داد.
DRAIN
خارج کردن آب اضافی از مواد غذایی بعد از پختن در آب.
Drain the water from the pot of spaghetti.
آب اضافی را از ظرف اسپاگتی خارج کنید.
FRY
سرخ کردن مواد غذایی در روغن
I fried the fishes.
من ماهیها را سرخ کردم.
GRATE
رنده کردن. تقسیم کردن مواد به بخشهای ریز با مالیدن آنها.
Grate a carrot and add it to the salad.
یک هویج را رنده کنید و آن را به سالاد اضافه کنید.
GREASE
پوشاندن و مالیدن روغن به سطوح یا مواد.
grease the pan
ماهیتابه را چرب کنید.
GRILL
پختن گوشت و مواد غذایی با حرارت زیاد و گاهی غیرمستقیم.
He prepared grilled cheese sandwiches for dinner.
او برای شام ساندویچ پنیر کبابی درست کرد.
KNEAD
پهن کردن و فشردن انواع خمیر با دست یا وردنه.
Knead the dough for the pizza base.
خمیر را برای یک پیتزا پهن کنید.
MEASURE
اندازهگیری دقیق برای به دست آوردن وزن یک ماده.
Measure a teaspoon of curry.
یک قاشق چایخوری ادویه کاری را اندازه بگیرید.
MELT
ذوب کردن
Melt the butter
کره را ذوب کنید.
MICROWAVE
گرم کردن مواد غذایی در ماکروویو.
Remove the food from the metal container before you microwave it.
قبل از قراردادن مواد غذایی در ماکروویو آن را از ظروف فلزی خارج کنید.
PEEL
پوست کندن میوه و سبزیجات.
Peel the potatoes before boiling them.
سیبزمینیها را قبل از جوشاندن پوست بکنید.
POUR
ریختن.
Pour the chocolate sauce over the cake.
سس شکلاتی را روی کیک بریزید.
ROAST
پختن. اغلب برای مرغ و سبزیجات
We want to roast the chicken
ما میخواهیم مرغ را بپزیم.
SIFT
الک کردن
Sift the flour into a bowl.
آرد را درون یک کاسه الک کنید.
SLICE
برش دادن. برش دادن میوه و سبزیجات به یک اندازه.
Slice the cucumbers and add them to the salad.
خیارها را برش بدهید و به سالاد اضافه کنید.
SPRINKLE
پاشیدن.
Sprinkle the sugar over the cake.
شکر را روی کیک بپاشید.
SQUEEZE
خارج کردن آب از چیزی با فشاردادن آن.
Squeeze the juice from the lemons.
لیموها را فشار دهید و آب آنها را بگیرید.
STEAM
بخارپز کردن.
Steamed vegetables are great.
سبزیجات بخارپز شده عالی هستند.
STIR
هم زدن.
Stir until the sugar has completely dissolved.
شکر را هم بزنید تا کاملاً حل شود.
TENDERIZE
در مخلوط خواباندن مواد گوشتی برای نرم و ترد شدن.
I think we should tenderize the steak before cooking it.
من فکر میکنم که باید استیک را قبل از پختن در مواد بخوابانیم.
در اینجا چند مثال از نحوه استفاده از این کلمات و اصطلاحات آورده شده است:
- I’m going to make a chicken soup for dinner. (من قرار است برای شام سوپ مرغ درست کنم.)
- I need to sauté the onions before I add the meat. (قبل از اضافه کردن گوشت، باید پیازها را تفت دهم.)
- I’m going to grill some steaks for the barbecue. (من قرار است برای باربیکیو مقداری استیک گریل کنم.)
- I’m going to bake a cake for my friend’s birthday. (من قرار است برای تولد دوستم کیک بپزم.)
در اینجا چند منبع برای یادگیری بیشتر در مورد کلمات و اصطلاحات آشپزی به انگلیسی آورده شده است:
- The Joy of Cooking: یک کتاب آشپزی کلاسیک که شامل یک دیکشنری آشپزی است.
- The Food Lover’s Companion: یک کتاب آشپزی با بیش از 10,000 اصطلاح آشپزی.
- The American Heritage Dictionary of the English Language: یک فرهنگ لغت انگلیسی که شامل اصطلاحات آشپزی است.
- Online resources: وب سایت هایی مانند Wikipedia و Food Network دارای منابع زیادی برای یادگیری کلمات و اصطلاحات آشپزی هستند.
اصطلاحات آشپزی
حالا که با لغات مربوط به آشپزی آشنا شدید، چند اصطلاح جالب را هم یاد بگیرید. فراموش نکنید که در مورد اصطلاحات معنی ظاهری کلمات مد نظر نیست.
Cooking on gas: در کار خود پیشرفت کردن
Cut and dried: مسئله یا ایدهای که کاملاً در مورد آن تصمیمگیری شده و قابل تغییر نیست.
Flash in the pan: جوشش آنی و بینتیجه. تلاش بیهوده
Half-baked ideas: ایدههای نیمه کاره
It (all) boils down to: دلیل اصلی یک وضعیت
On a knife edge: بودن در موقعیتی بسیار سخت. در فارسی میگوییم روی لبهی تیغ راه رفتن.
On a plate: با کوشش کم. دو دستی تقدیم شده.
To boil over: جوش آوردن. وقتی کسی نتواند عصبانیتاش را کنترل کند و شروع به بحث یا دعوا کند (متضاد Simmer down).
To cook the books: جعل حساب های مالی یک شرکت
To cook someone’s goose: خراب کردن برنامه های یک شخص
To curry favour: خود شیرینی، چاپلوسی
To grill someone: سوال پرسیدن از شخصی بدون خستگی
To jump out of the frying pan into the fire: از چاله به چاه افتادن
To simmer down: آرام شدن (متضاد Boil over)
To stew یا be in a saw: سر دو راهی گیر کردن
To stir the pot: عمداً تنش ایجاد کردن، شر به پا کردن
To turn up the heat: تحت فشار قرار دادن کسی یا انتقاد کردن از چیزی
بیشتر بخوانید:
بهترین آموزشگاه زبان انگلیسی در تهران
آموزش آنلاین زبان انگلیسی ، کلاس آنلاین زبان انگلیسی
ضرب المثل های مرتبط با آشپزی
ضربالمثلها بخش جدانشدنی از یک زبان هستند. ضرب المثلها سخنان کوتاه و پر معنایی هستند که به یک داستان قدیمی اشاره میکنند.
A watched pot never boils: وقتی منتظر هستید اتفاقی بیفتد، زمان کندتر میگذرد.
If you can’t stand the heat get out of the kitchen: اگر نمیتوانید از پس کاری بر بیایید، آن را به کسی که میتواند بسپارید.
It’s no use crying over split milk: گذشته ها گذشته!
Too many cooks the broth: آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی نمک!
- A watched pot never boils: این ضرب المثل به این معنی است که اگر منتظر چیزی باشید که اتفاق بیفتد، ممکن است هرگز اتفاق نیفتد. به عنوان مثال، اگر منتظر باشید تا آب در قابلمه بجوشد، ممکن است هرگز اتفاق نیفتد اگر مدام به آن نگاه کنید.
- Too many cooks spoil the broth: این ضرب المثل به این معنی است که وقتی بیش از حد افراد در یک پروژه دخیل هستند، ممکن است نتیجه مطلوب حاصل نشود. به عنوان مثال، اگر بیش از حد افراد در حال پخت یک غذا باشند، ممکن است غذا به درستی پخته نشود یا طعم خوبی نداشته باشد.
- The proof is in the pudding: این ضرب المثل به این معنی است که بهترین راه برای قضاوت چیزی این است که آن را امتحان کنید. به عنوان مثال، اگر می خواهید بدانید که آیا یک غذا خوشمزه است، باید آن را امتحان کنید.
- A good cook always has a plan: این ضرب المثل به این معنی است که آشپزان خوب همیشه می دانند چه کاری انجام می دهند. آنها برنامه دارند و از آن پیروی می کنند.
- Cooking is an art: این ضرب المثل به این معنی است که آشپزی یک مهارت است که باید به آن تمرین کرد و یاد گرفت.
در اینجا چند ضرب المثل دیگر مرتبط با آشپزی آورده شده است:
- Cooking is love made edible
- Cooking is like love. It should be entered into with abandon
- The kitchen is the heart of the home
- A good cook is someone who can make the ordinary extraordinary
- The best cooks are the ones who are passionate about food
اصطلاحات قدیمی آشپزی به انگلیسی
در اینجا برخی از اصطلاحات قدیمی آشپزی به انگلیسی با ترجمه فارسی آورده شده است:
اصطلاح انگلیسی | اصطلاح فارسی |
---|---|
Cooking by flame | پخت و پز با شعله |
Cooking by fire | پخت و پز با آتش |
Cooking with water | پخت و پز با آب |
Cooking with oil | پخت و پز با روغن |
Cooking with steam | پخت و پز با بخار |
Cooking with broth | پخت و پز با آبگوشت |
Cooking with wine | پخت و پز با شراب |
Cooking with spices | پخت و پز با ادویه جات |
Cooking with bread | پخت و پز با نان |
Cooking with vegetables | پخت و پز با سبزیجات |
Sautéing | تفت دادن |
Frying | سرخ کردن |
Boiling | جوشاندن |
Steaming | بخارپز کردن |
Braising | دم کردن |
Roasting | کباب کردن |
Baking | پختن |
Broiling | گریل کردن |
Poaching | آب پز کردن |
Stewing | خورشت |
Grilling | گریل کردن |
Pan-frying | تفت دادن در ماهیتابه |
Stir-frying | تفت دادن سریع |
Deep-frying | سرخ کردن در روغن زیاد |
Confit | پخت و پز در روغن |
Simmering | جوشاندن ملایم |
Blanching | تفت دادن سریع |
Marinating | مرینیت کردن |
Basting | سس زدن |
Glazing | سس زدن |
ترجمه فارسی:
- Cooking by flame: پخت و پز با حرارت مستقیم
- Cooking by fire: پخت و پز با حرارت غیر مستقیم
- Cooking with water: پخت و پز با استفاده از آب
- Cooking with oil: پخت و پز با استفاده از روغن
- Cooking with steam: پخت و پز با استفاده از بخار
- Cooking with broth: پخت و پز با استفاده از آبگوشت
- Cooking with wine: پخت و پز با استفاده از شراب
- Cooking with spices: استفاده از ادویه جات و چاشنی ها برای طعم دادن به غذا
- Cooking with bread: استفاده از نان برای تهیه غذا
- Cooking with vegetables: استفاده از سبزیجات به عنوان بخشی از رژیم غذایی
اصطلاحات قدیمی پخت و پز:
- Sautéing: تفت دادن سریع مواد غذایی در یک ماهیتابه داغ با مقدار کمی روغن
- Frying: سرخ کردن مواد غذایی در یک ماهیتابه داغ با مقدار زیادی روغن
- Boiling: جوشاندن مواد غذایی در آب
- Steaming: پخت مواد غذایی در بخار
- Braising: پخت مواد غذایی در آب یا آبگوشت به مدت طولانی
اصطلاحات قدیمی آشپزی:
- Roasting: پخت مواد غذایی در فر
- Baking: پخت مواد غذایی در فر
- Broiling: پخت مواد غذایی مستقیماً زیر یک گریل داغ
- Poaching: پخت مواد غذایی در آب جوش یا آبگوشت
- Stewing: پخت مواد غذایی در یک مایع روی حرارت کم به مدت طولانی
نتیجهگیری
مسلط شدن بر روی اصطلاحات و واژگان آشپزی به انگلیسی گام مهمی در تبدیل شدن به یک آشپز اعتماد به نفس و با تجربه است. این مهارت به شما این امکان را میدهد تا با آسانی دستورات آشپزی را دنبال کنید،
در آشپزخانه به راحتی ارتباط برقرار کنید و تکنیکها و روشهای مورد استفاده در آشپزی را بهتر بفهمید. برای اشخاصی که میخواهند آشپزی را یاد بگیرند یا حرفهایتر شوند، داشتن تسلط بر واژگان آشپزی به انگلیسی به آنها کمک میکند تا در دنیای گاسترونومی با خود اطمینان و تزئین ظریف به عنوان غذاهایی که ایجاد میکنند، تا حد ممکن لذت ببرند. بنابراین، ادامه یادگیری و آزمایش کنید و ماجراجوییهای آشپزیتان را به عنوان لذتهایی که ایجاد میکنید، متفاوت و جذاب کنید.
سوالات متداول کلمات و اصطلاحات آشپزی به انگلیسی
“Cooking” به معنای پخت و پز غذا در هر روشی است که از حرارت استفاده می کند. “Baking” به معنای پخت و پز غذا در فر است.
انواع مختلفی از روش های پخت و پز وجود دارد، از جمله:
Sautéing: تفت دادن سریع مواد غذایی در یک ماهیتابه داغ با مقدار کمی روغن
Frying: سرخ کردن مواد غذایی در یک ماهیتابه داغ با مقدار زیادی روغن
Boiling: جوشاندن مواد غذایی در آب
Steaming: بخارپز کردن مواد غذایی در بخار
Braising: پختن مواد غذایی در آب یا آبگوشت به مدت طولانی
Roasting: کباب کردن مواد غذایی در فر
Baking: پختن مواد غذایی در فر
Broiling: پختن مواد غذایی مستقیماً زیر یک گریل داغ
Poaching: پختن مواد غذایی در آب جوش یا آبگوشت
Stewing: پختن مواد غذایی در یک مایع روی حرارت کم به مدت طولانی
“Ingredients” به معنای مواد لازم برای تهیه یک غذا است. “Directions” به معنای دستورالعمل های پخت و پز است.
برای ترجمه دستور پخت غذا به انگلیسی، می توانید از یک مترجم آنلاین یا یک شخص بومی زبان انگلیسی کمک بگیرید. همچنین می توانید از یک فرهنگ لغت آشپزی استفاده کنید تا معنی کلمات و اصطلاحات آشپزی را در هر دو زبان انگلیسی و فارسی بفهمید.
در اینجا چند نکته برای ترجمه دستور پخت غذا به انگلیسی آورده شده است:
از یک مترجم آنلاین یا یک شخص بومی زبان انگلیسی کمک بگیرید.
از یک فرهنگ لغت آشپزی استفاده کنید تا معنی کلمات و اصطلاحات آشپزی را در هر دو زبان انگلیسی و فارسی بفهمید.
از عبارات و ساختارهای گرامری ساده استفاده کنید.
اصطلاحات تخصصی آشپزی را به زبان انگلیسی ترجمه کنید.
2 پاسخ
کاش این لغات به صورت یک انکی بود
ایول عجب مطلبی