یادگیری زبان با خنده: سفر به دنیای جوک های انگلیسی!
جوک هاانگلیسی لطیفههای انگلیسی، خسته شدید از روش های سنتی و خشک یادگیری زبان انگلیسی؟ دنبال راهی هستید که هم سرگرم کننده باشه و هم بهتون کمک کنه تا انگلیسی رو به بهترین شکل ممکن یاد بگیرین؟
فهرست مطالب
خب، خوش به حالتون! چون تو این مقاله قراره با هم به دنیای پرماجرای جوک های انگلیسی سفر کنیم! بله درست شنیدید، جوک! شوخی و خنده می تونه کلید یادگیری یه زبان جدید باشه. با “بهترین جوک های انگلیسی” می تونید زبانتون رو تقویت کنید، واژگان جدید یاد بگیرید، تلفظتون رو بهتر کنید و حتی با فرهنگ انگلیسی زبانان بیشتر آشنا بشید.
تصور کنید که دارید به یه جوک انگلیسی خنده دار گوش می دید و ناگهان یه عبارت یا کلمه جدید می شنوید که تا حالا ندیدید. کنجکاو می شید که معنی دقیقش چیه، دنبالش می گردید و یادش می گیرید. یا مثلا یه جوک رو به یه دوست انگلیسی زبان تعریف می کنید و می بینید که چقدر ازش خوشش میاد و باهاتون می خنده. اینجوری اعتماد به نفستون تو صحبت کردن به انگلیسی هم بیشتر میشه.
جوک های انگلیسی مثل یه گنجینه ی پر از گنج های زبانی هستن. تو این گنجینه می تونید اصطلاحات جدید، ساختارهای جملات جالب و حتی نکاتی از فرهنگ و آداب رسوم انگلیسی زبانان رو پیدا کنید.
حالا فقط کافیه که با من همراه بشید و این مقاله رو تا انتها دنبال کنید تا با هم به رازهای یادگیری زبان انگلیسی با جوک آشنا بشیم!
مزایای استفاده از جوک های انگلیسی برای یادگیری زبان:
استفاده از جوک های انگلیسی می تواند روشی سرگرم کننده و موثر برای یادگیری زبان باشد. در اینجا برخی از مزایای استفاده از جوک ها برای ارتقای مهارت های زبانی شما آورده شده است:
1. ایجاد انگیزه و علاقه: جوک ها می توانند یادگیری زبان را جذاب و سرگرم کننده کنند و انگیزه شما را برای ادامه ی مطالعه افزایش دهند. خنده می تواند یک تجربه مثبت ایجاد کند و شما را تشویق کند تا بیشتر یاد بگیرید.
2. بهبود درک شنیداری: گوش دادن به جوک های انگلیسی به زبان مادری می تواند به تقویت مهارت درک شنیداری شما کمک کند. با قرار گرفتن در معرض لحن، سرعت و اصطلاحات طبیعی زبان، به تدریج درک شما از زبان انگلیسی در موقعیت های واقعی نیز بهتر خواهد شد.
3. یادگیری واژگان و اصطلاحات جدید: جوک ها منبعی غنی از واژگان و اصطلاحات جدید در زبان انگلیسی هستند. شما می توانید کلمات و اصطلاحات جدید را در متن و در چارچوبی جذاب یاد بگیرید و به خاطر بسپارید.
4. تقویت مهارت های گفتاری: تمرین گفتن جوک های انگلیسی می تواند به بهبود مهارت های گفتاری و تسلط شما بر زبان انگلیسی کمک کند. تکرار جملات و اصطلاحات جدید در حین تعریف جوک، به روان تر شدن صحبت شما و افزایش اعتماد به نفستان کمک می کند.
5. افزایش اعتماد به نفس: یادگیری و گفتن جوک های انگلیسی می تواند اعتماد به نفس شما را در استفاده از زبان انگلیسی در موقعیت های مختلف افزایش دهد. غلبه بر ترس از صحبت کردن و خنداندن دیگران به شما کمک می کند تا در مکالمات انگلیسی با اعتماد به نفس بیشتری شرکت کنید.
6. یادگیری در مورد فرهنگ: جوک ها می توانند پنجره ای به سوی فرهنگ انگلیسی زبان باز کنند. با درک طنز و شوخی های انگلیسی زبانان، می توانید درک عمیق تری از فرهنگ و آداب و رسوم آنها به دست آورید.
7. سرگرمی: یادگیری زبان نباید خسته کننده باشد! استفاده از جوک ها می تواند راهی سرگرم کننده و لذت بخش برای یادگیری زبان انگلیسی باشد و به شما کمک کند تا از فرآیند یادگیری لذت ببرید.
100 تا از بهترین جوک های انگلیسی با معنی فارسی:
Where there’s smoke جایی که دود هست…
“Once, my father came home and found me in front of a roaring fire. That made my father very mad, as we didn’t have a fireplace.” —Victor Borge “یک بار پدرم به خانه آمد و مرا جلوی یک آتش سوزی عظیم دید. این موضوع پدرم را بسیار عصبانی کرد، چون ما اصلا شومینه نداشتیم.” – ویکتور بورگه
Identity crisis بحران هویت
“Your mother has been with us for 20 years,” said John. “Isn’t it time she got a place of her own?” «مادر تو بیست ساله با ما زندگی میکنه،» جان گفت. «فکر نمیکنی دیگه وقتشه یه جای خودشو داشته باشه؟»
“My mother?” replied Helen. “I thought she was your mother.” هلن جواب داد: «مادر من؟ فکر میکردم اون مادر توئه!»
—Joseph Lozanoff
Aarrrrgh! آرررر (دزدان دریایی)
Why don’t pirates take a shower before they walk the plank? چرا دزدان دریایی قبل از اینکه روی تخته راه بروند، دوش نمی گیرن؟
They just wash up on shore. چون به هر حال روی ساحل شسته میشن!
With a vengeance با انتقام
In Denver, the members of a Sunday-school class were asked to set down their favorite biblical truths. One youngster laboriously printed: “Do one to others as others do one to you.” —Lee Olson, The Denver Post
در دنور، از اعضای کلاس مدرسه یکشنبه خواسته شد تا حقایق مورد علاقه خود از کتاب مقدس را بنویسند. یک دانش آموز به زحمت نوشت: “با دیگران همان طور رفتار کن که آنها با تو رفتار می کنند.(انتقام بگیر)” – لی اولسون، دنور پست
Taking stock بررسی وضعیت
One of the oddities of Wall Street is that it is the dealer and not the customer who is called broker. —Dallas News یکی از عجیب و غریبهای وال استریت این است که به معاملهگر، کارگزار (Kaargzaar) میگویند، نه مشتری. – دالاس نیوز
A taxing situation وضعیتی مالیاتی
According to unofficial sources, a new simplified income-tax form contains only four lines: طبق منابع غیررسمی، فرم مالیات بر درآمد ساده شده جدید فقط شامل چهار خط است:
1. What was your income for the year? درآمد شما برای سال چقدر بود؟
2. What were your expenses? هزینه های شما چقدر بود؟
3. How much have you left? چقدر برایتان باقی مانده است؟
4. Send it in. آن را ارسال کنید.
Shrink rap گپ زدن با روانپزشک
Two Hollywood stars ran into each other at the door of their psychiatrist’s office. دو تا ستاره هالیوود دم درِ مطب روانپزشک همدیگر رو دیدند.
“Hello, there,” said one. “Are you coming or going?” یکی از اونها گفت: «سلام، داری میای یا میری؟»
“If I knew that,” said the other, “I wouldn’t be here.” اون یکی جواب داد: «اگه میدونستم، اینجا نبودم!» –
—The American Weekly هفتهنامه آمریکایی
Why did the scarecrow win an award? چرا مترسک جایزه برنده شد؟
Because he was outstanding in his field! چون در رشته خودش برجسته بود!
What do you call a fish wearing a suit? اسم یه ماهی که کت و شلوار پوشیده چیه؟
Sofishticated! باکلاس!
What do you call a lazy kangaroo? اسم یه کانگوروی تنبل چیه؟
A pouch potato! سیب زمینی کیسه ای!
What do you call a bear with no teeth? اسم یه خرس بدون دندون چیه؟
A gummy bear! خرس ژله ای!
Just desserts حقش بود!
At a party, a young wife admonished her husband, “That’s the fourth time you’ve gone back for ice cream and cake. Doesn’t it embarrass you?” در یک مهمانی، زن جوانی با عصبانیت به شوهرش گفت: «این چهارمین باره که برای بستنی و کیک برمیگردی. خجالت نمیکشی؟»
“Why should it?” answered her spouse. “I keep telling them it’s for you.” شوهرش جواب داد: «چرا باید خجالت بکشم؟ بهشون میگم برای توئه!»
—Selma Glasser, Good Housekeeping – سلمى گلسر، خانهداری خوب
Why did the bicycle fall over? چرا دوچرخه افتاد؟
Because it was two tired! چون دو تا لاستیک داشت!
What do you call a cow with no legs? اسم یه گاو بدون پا چیه؟
Ground beef! گوشت چرخ کرده!
What do you call a fish with no eyes? اسم یه ماهی بدون چشم چیه؟
Fsh! فِش!
Cheers! باشه!
A grasshopper walks into a bar. The bartender looks at him and says, “Hey, they named a drink after you!”
“Really?” replies the grasshopper. “There’s a drink named Stan?”
یک ملخ وارد بار میشه. نگهبان بار بهش نگاه میکنه و میگه: “هی، یه نوشیدنی به اسم تو هست!”
ملخ جواب میده: “راستی؟ یه نوشیدنی به اسمِ استن هست؟”
Listen up! گوش کنید!
You can’t believe everything you hear—but you can repeat it. هر چیزی رو که می شنوید نمی تونید باور کنید، اما می تونید تکرارش کنید.
بیشتر بخوانید:
گنجینه ای از تشویق و تحسین به زبان انگلیسی: 200 جمله و عبارت کاربردی + ترجمه
روشهای جذاب آموزش زبان انگلیسی به کودکان از پایه
ابراز تاسف و همدردی به انگلیسی: جملات و عبارات کلیدی برای هر موقعیتی
مکالمه انگلیسی در هتل | اصطلاحات کاربردی انگلیسی در هتل
This one’s a gem این یکی جواهره
A Hollywood hostess, giving instructions to a new maid just before a party, cautioned: “Now remember, Marie, when you serve my guests, don’t wear any jewelry.” یه میزبان هالیوودی درست قبل از مهمونی به مستخدم جدیدش که ماری نام داشت، گوشزد کرد: «خب ماری یادت باشه، وقتی به مهمونا سرویس میدی، هیچ جواهری به تن نکن.»
“I haven’t anything valuable, madam,” answered the maid. “But thanks for the warning just the same.”
«من هیچی باارزش ندارم، خانوم,» مستخدم جواب داد. «اما به هر حال ممنونم از اخطار.»
Amount due (مبلغ سر رسید)
A last-minute filer walked into our state income tax office and handed me his returns. Just as he did, a peal of laughter could be heard in another room. یک بایگانی در آخرین لحظه وارد اداره مالیات بردرآمد ایالتی ما شد و اظهارنامه خود را به من داد. درست زمانی که این کار را انجام داد، صدای خنده در اتاق دیگری شنیده شد.
Glaring at me, he grumbled, “What are they doing back there, counting the money?” با نگاهی خیره به من، غرغر کرد: «اونا اون ته چیکار میکنن؟ پولا رو میشمارن؟».
Picture this (از این عکس بگیر!)
Mr. and Mrs. Shaw were on a safari in Africa, walking through the jungle. Suddenly a huge lion sprang out of the bushes and seized Mrs. Shaw, dragging her off. آقا و خانم شاو در سافاری آفریقا بودند و در جنگل قدم میزدند. ناگهان یک شیر بزرگ از بوتهها بیرون آمد و خانم شاو را گرفت.
“Shoot!” she screamed to her husband. “Shoot!” او به سمت شوهرش فریاد زد: «شلیک کن! شلیک کن!»
“I can’t!” he shouted back. “I’ve run out of film!” او جواب داد فریاد زد: «نمیتونم! فیلمم تمام شده!»
Boyfriend trouble مشکلی با دوست پسر
A teenager brings her new boyfriend home to meet her parents. They’re appalled by his haircut, his tattoos, his piercings. یه دختر نوجوان دوست پسر جدیدش رو برای آشنایی با پدر و مادرش به خونه میاره. پدر و مادر از مدل موهاش، خالکوبی هاش و سوراخ کردن های بدنش وحشت زده میشن.
Later, the girl’s mom says, “Dear, he doesn’t seem to be a very nice boy.” بعدا، مادر دختر میگه: «عزیزم، به نظر نمیاد پسر خیلی خوبی باشه.»
“Oh, please, Mom!” says the daughter. “If he wasn’t nice, would he be doing 500 hours of community service?” دختره جواب میده: «اوه، خواهش میکنم مامان! اگه آدم خوبی نبود، مگه مجبور بود ۵۰۰ ساعت خدمات اجتماعی انجام بده؟»
جوک های انگلیسی
The end is near نزدیکه تموم بشه
Every time a little boy went to a playmate’s house, he found the friend’s grandmother deeply engrossed in her Bible. Finally his curiosity got the better of him. هر بار که پسر کوچکی به خانهی دوستش میرفت، مادربزرگ دوستش را میدید که عمیقاً در کتاب مقدس غرق شده است. سرانجام، کنجکاوی او بر او چیره شد.
“Why do you suppose your grandmother reads the Bible so much?” he asked. از دوستش پرسید: «فکر میکنی چرا مادربزرگت اینقدر کتاب مقدس میخوانه؟»
“I’m not sure,” said his friend, “but I think she’s cramming for her finals.” دوستش گفت: «مطمئن نیستم، اما فکر میکنم برای امتحان نهاییاش داره خودش رو آماده میکنه.»
Man overboard مردی به دریا افتاد
A gawky lad from New England came to New York with his girl, and took her to nearby Playland Amusement Park. They had heard a lot about the Tunnel of Love and were especially anxious to try it out. But when they got home, the kids expressed disappointment. یک پسر دست و پا چلفی از نیو انگلند با دوست دخترش به نیویورک آمد و او را به شهربازی پلیلند برد. آنها چیزهای زیادی در مورد تونل عشق شنیده بودند و مشتاق بودند آن را امتحان کنند. اما وقتی به خانه رسیدند، بچهها ناامید شدند.
“Shucks,” the boy said, “it was dark and damp and uncomfortable. Besides, we got soaking wet.” پسر گفت: «لعنت بهش، تاریک و نمناک و ناراحت بود. تازه، تا خرخره خیس شدیم.»
“How come?” asked a friend. “Did the boat leak?” دوستش پرسید: «چرا؟ قایق سوراخ داشت؟»
The kid looked amazed. “There’s a boat?” پسر با تعجب نگاه کرد و گفت: «قايق؟!؟»
Kidding around شوخی کردن
On a Miami to Chicago flight was a lively youngster who nearly drove everyone crazy. He was running up and down the aisle when the flight attendant started serving coffee. He ran smack into her, knocking a cup of coffee out of her hand and onto the floor. تو یه پرواز از میامی به شیکاگو، یه بچهی پر شر و شور بود که تقریبا همه رو کلافه کرده بود. اون داشت بالا و پایین راهرو میدوید که مهماندار شروع کرد به سرو کردن قهوه. ناگهان با مهماندار برخورد کرد و یه فنجون قهوه از دستش انداخت و روی زمین ریخت.
As he stood by watching her clean up the mess, she glanced up at the boy and said, ‘”Look, why don’t you go and play outside?” در حالی که اون ایستاده بود و داشت تماشا میکرد که مهماندار ریخت و پاش رو تمیز میکنه، مهماندار به پسر نگاه کرد و گفت: «ببین، چرا نمیری بیرون بازی کنی؟»
Now boarding سوار شدن
Rushing up to a large airline’s ticket counter, a man gasped, “Miss, please help me. I have to get to Chicago in the worst way!” مردی با عجله به طرف کانتر بلیط یک شرکت هواپیمایی بزرگ دوید و گفت: «خانم، خواهش میکنم کمکم کنید. من باید به بدترین شکل ممکن به شیکاگو برسم!»
The clerk calmly pointed to her left and said, “Sir, that would be the airline next to us.” کارمند با خونسردی به سمت چپش اشاره کرد و گفت: «آقا، اونجا ایرلاین کناری ماست.»
Future plans of childrens: شغل آینده بچه ها
Teacher asks children, what do u wish 2 do in future? معلم از دانش آموزان پرسید که می خواهید در آینده چکاره شوید؟
Adnan: I want 2 b a pilot. ادنان : من می خواهم خلبان بشم.
Wakeel: I want 2 b a doctor. واکیل : من میخوام دکتر بشم.
Bina: I want 2 b a good mother. بینا : من می خوام مادری خوب بشم.
Shariq : I want 2 help Bina. شریک : من میخوام به بینا کمک کنم.
Library line صف کتابخانه
In the public library, a man with his new library card questioned the pretty librarian. در کتابخانهی عمومی، مردی با کارت عضویت جدیدش از کتابدار زیبای کتابخانه پرسید:
“Do you mean to say,” he asked, “that with this card I may take out any book I want?” «یعنی با این کارت میتونم هر کتابی که میخوام بردارم؟»
“Yes,” she answered. «بله،» او پاسخ داد.
“And may I take out record albums, too?” «و میتونم آلبومهای ضبطشده هم بردارم؟»
“Yes, you may.” «بله، شما میتونید.»
“May I take you out?” he ventured. مرد با خجالت پرسید: «میشه شمارو هم بیرون ببرم؟»
Drawing herself up to her full height, she replied, “The librarians, sir, are for reference only.” «آقای محترم، کتابدارها فقط برای مرجع هستن.»
Hunting camp کمپ شکار
Two hunters are out in the woods when one of them collapses. He’s not breathing and his eyes are glazed. The other guy whips out his cell phone and calls 911. دو تا شکارچی تو جنگل بودن که یهو یکیشون نقش زمین میشه. دیگه نفس نمی کشه و چشماش هم سفیده. اون یکی سریع گوشیش رو درمیاره و با 911 تماس می گیره.
“I think my friend is dead!” he yells. “What can I do?” مرد داد می زنه: ” فکر کنم دوستم مرده! چیکار کنم؟”
The operator says, “Calm down. First, let’s make sure he’s dead.” اپراتور میگه: “آروم باش. اول باید مطمئن بشیم که مرده.”
There’s a silence, then a shot. Back on the phone, the guy says, “Okay, now what?” یه سکوت برقرار میشه و بعد صدای یه تیر شنیده میشه. مرد دوباره پشت خط میاد و میگه: “خب، حالا چیکار کنم؟”
Show and tell نمایش و تعریف
“Nothing looks good on me anymore,” wailed a customer modeling an outfit in front of the department store’s mirror. “هیچ لباسی دیگه بهم نمیاد!” مشتریای که لباس رو جلوی آینه پرو میکرد زاری میکرد.
“Nonsense, ma’am,” soothed the salesclerk. “That dress says it all.” فروشنده با ملایمت آرومشش کرد، “این لباس همه چیز رو میگه.”
“That’s the problem,” the woman replied. “I need a dress that keeps its mouth shut. ” زن جواب داد: “این همون مشکله. من یه لباسی میخوام که دهنش رو ببنده.”
Seafood for thought غذاهای دریایی برای تفکر
A man went into a seafood restaurant and asked for a lobster tail. The waitress smiled sweetly and said, “Once upon a time there was this handsome lobster…” مردی وارد رستورانی شد که غذاهای دریایی سرو میکرد و یک دم خرچنگ سفارش داد. پیشخدمت با لبخندی شیرین گفت: “روزی روزگاری خرچنگی خوشتیپ زندگی میکرد که…”
A lady want to see a tarot reader woman who’ll predict her future. یه خانومی میره پیش زن پیش گو تا از آینده اش مطلع بشه.
– Leady , I’m sorry to inform you that your husband will die in the near future . – دخترم متاسفم که این خبرو بهت میدم ، شوهرت به زودی میمیره!!
– Don’t tell me things that I already know , tell me if there would be an investigation. – خانومه میگه : اینو خودم هم میدونستم ، فقط بگو گیر میفتم یا نه!!
A higher authority یک مقام بالاتر
One day the telephone in the office of the rector of President Roosevelt’s Washington church rang, and an eager voice said, “Tell me, do you expect the President to be in church this Sunday?” یک روز تلفن دفتر کشیش کلیسای رئیس جمهور روزولت در واشنگتن زنگ خورد و صدایی مشتاقانه پرسید: «بفرمایید، انتظار دارید رئیس جمهور یکشنبه این هفته به کلیسا بیاید؟»
“That I cannot promise,” the rector explained patiently. “But we expect God to be there, and we fancy that will be incentive enough for a reasonably large attendance.” کشیش با صبر و حوصله توضیح داد: «نمی توانم قول بدهم، اما انتظار داریم خدا آنجا باشد، و تصور می کنیم این انگیزه کافی برای حضور یک جمعیت نسبتاً زیاد باشد.»
Did you hear the one about… آیا شنیده اید که در مورد…
…the shepherd who drove his sheep through town and was given a ticket for making a ewe turn? چوپونی که گوسفنداش رو تو شهر میچروند و به خاطر اینکه یه گوسفند رو دور زد جریمه شد؟
…the nurse who was chewed out by the doctor because she was absent without gauze? پرستاری که دکتر حسابی سرزنشش کرد چون مرخصی گرفته بود ولی “باند” نداشت؟
…the crustacean accused of promoting his own shellfish interests? خرچنگی که متهم کردن از خودش و امثال خودش طرفداری میکنه؟
Timing is everything زمانبندی همه چیز است
Q: How many telemarketers does it take to change a light bulb? سؤال: چند تا بازاریاب تلفنی برای عوض کردن یک لامپ لازم است؟
A: Only one, but he has to do it while you are eating dinner. جواب: فقط یکی، اما باید این کار را زمانی انجام دهد که شما شام میخورید.
All bottled up گردونه بچرخون
“We used to play spin the bottle when I was a kid. A girl would spin the bottle, and if the bottle pointed to you when it stopped, the girl could either kiss you or give you a nickel. By the time I was 14, I owned my own house.” “ما بچه که بودیم، یه بازی به اسم “گردونه بچرخون” داشتیم. یه دختره بطری رو میچرخوند، اگه بطری موقع ایستادن شما رو نشون میداد، اون دختر میتونست یا شما رو ببوسه یا یه پنجتومنی بهتون بده. تا ۱۴ سالگی، خودم صاحب خونه شده بودم!”
Drink up! نوش جان!
Restaurant patron: “Waiter, I’d like a bottle of wine.” مشتری رو به گارسون : یک بطری شراب می خواهم
Waiter: “What year, sir?” گارسون: “چه سالی آقا؟”
Patron: “Well, I’d like it right now.” مشتری : من همین الان میخوامش!
جوک های انگلیسی
Overheard شنیده شده است
Muttered over a martini: “I hate golf. The only reason I play is to make it easy for my family to think of something to give me for Christmas.” کنایه زیر لب، حین مزه کردن مارتینی: “از گلف متنفرم. تنها دلیلی که بازیش میکنم اینه که برای خونوادم انتخاب کادو کریسمس رو راحتتر کنم.”
Do u know similarity between Dinosaurs and Decent Girls? میدونی شباهت دایناسور و دختر نجیب چیه ؟
Both don’t exist. نسل هردوشون منقرض شده!!!
At your service در خدمت شما هستم
Mrs. Smythe was making final arrangements for an elaborate reception. “Nora,” she said to her veteran servant, “for the first half-hour I want you to stand at the drawing-room door and call the guests’ names as they arrive.” خانم اسـمایت مشغول تدارکات نهایی برای یک پذیرایی مجلل بود. “نورا” رو به خدمتکار باتجربهاش کرد و گفت: “برای نیم ساعت اول میخوام دم در سالن پذیرایی بایستی و اسم مهمونا رو موقع ورود اعلام کنی.”
Nora’s face lit up. “Thank you, ma’am,” she replied. “I’ve been wanting to do that to some of your friends for the last 20 years.” صورت نورا از خوشی درخشید. “ممنون خانم” جواب داد، “بیست ساله منتظر بودم تا بتونم این کار رو برای بعضی از دوستاتون انجام بدم.”
Just saying فقط میگم
A bird in the hand is bad table manners یه پرنده توی دست دو تا توی بوته میارزه
Pub joke
A man goes into a bar with his small pet newt called Tiny. “A pint for me and a half for Tiny, please,” he says to the landlord. مردی با سمندر خانگی کوچک خود به نام تاینی به یک بار میرود. او به صاحب آنجا میگوید: «لطفا یک پیمانه برای من و نصف پیمانه برای تاینی».
The landlord asks, “Why do you name him Tiny?” صاحب بار پرسید: «چرا اسمش ر, تاینی گذاشتی؟».
The man replies, “Because he’s my newt.” مرد پاسخ داد: «چون اون سمندر منه».
Olympic athlete (ورزشکار المپیک)
“If I was an Olympic athlete, I’d rather come in last than win the silver medal. You win the gold, you feel good. You win the bronze, you think, ‘at least I got something.’ اگر من یک ورزشکار المپیک بودم، ترجیح میدادم نفر آخر شوم تا اینکه مدال نقره را کسب کنم. شما طلا را میبرید، احساس خوبی دارید. تو برنز را میبری، فکر میکنی که حداقل چیزی به دست آوردهای.
But you win that silver, that’s like, ‘Congratulations, you almost won! Of all the losers, you came in first! You’re the number one loser! No one lost ahead of you!’” اما وقتی نقره میگیری، یعنی «تبریک میگویم، تقریبا بردی!» از بین همه بازندهها، تو اول شدی! شما بازنده شماره یک هستید! هیچ کس جلوتر از شما نباخته است!».
(husband & Wife ) ( زن و شوهر )
husband: Will U marry , after I die. شوهر : بعد از این که من بمیرم آیا ازدواج می کنی؟
Wife : No I will live with my sister. زن : نه من با خواهرم زندگی می کنم…
Wife : Will U marry , after I die. زن : بعد از مرگ من تو ازدواج خواهی کرد؟
husband: No I will also live with your sister شوهر : نه من هم با خواهرت زندگی می کنم.
Giraffe (زرافه)
“I used to go out with a giraffe. Used to take it to the pictures and that. You’d always get some bloke complaining that he couldn’t see the screen. It’s a giraffe, mate. What do you expect? ‘Well he can take his hat off for a start!’”
من زمانی با یک زرافه بیرون میرفتم. میگذاشتم با آن عکس بگیرند. همیشه با یک سری جوان روبهرو میشوید که شکایت دارند و میگویند که چرا زرافهها نمیتوانند به دوربین نگاه کنند. این یک زرافه است، رفیق چه انتظاری داری؟ خب او میتواند برای شروع کلاهش را از سر بردارد!
second-hand car (ماشین دست دوم)
“Someone showed me a photograph of my local MP the other day. روز گذشته، یک نفر عکسی از نماینده مجلس را به من نشان داد.
‘Would you buy a second-hand car from this man?’ they asked. آنها پرسیدند: «آیا از این مرد ماشین دست دوم میخری؟».
‘Would you buy a second-hand car?’ I replied.” من جواب دادم: « خودت ازش ماشین دست دوم میخری؟».
virtue signaling (علامت فضیلت)
“It’s really hard to define ‘virtue signaling’, as I was saying the other day to some of my Muslim friends over a fair-trade coffee in our local feminist bookshop.”
تعریف «علامت فضیلت» واقعا سخت است، همانطور که روز گذشته به برخی از دوستان مسلمانم در حال صرف یک قهوه منصفانه در کتابفروشی فمینیستی محله میگفتم».
Soap (صابون)
“A man walks into a chemist’s and says, ‘Can I have a bar of soap, please?’ مردی به سراغ یک شیمیدان میرود و میگوید: «میتونم یک تکه صابون داشته باشم؟».
The chemist says, ‘Do you want it scented?’ شیمیدان میگوید: «میخوای خوشبو باشه؟»
And the man says, ‘No, I’ll take it with me now.’” و مرد میگوید: «نه، میخوام الان اونو با خودم ببرم».
Beat it گمشین شو!
Two eggs, a bagel, and a sausage walk into a bar. “Bartender, my friends and I would like a cold one,” says one of the eggs. دو تا تخم مرغ، یه حلقهی نان و یه سوسیس وارد یه بار میشن. یکی از تخم مرغها میگه: “آقای بارتندر، من و دوستام یه سرد نوش جان میدیم.”
“Sorry,” the barman replies. “We don’t serve breakfast.” پشت بار میگه: “متاسفم، ما صبحونه سرو نمیکنیم.”
Running joke شوخی تکراری (داستان خندهدار همیشگی)
Two hikers were walking through the woods when they suddenly confronted a giant bear. Immediately, one of the men took off his boots, pulled out a pair of track shoes, and began putting them on. دو تا کوهنورد داشتن تو جنگل قدم میزدن که یهو یه خرس گنده روبهروشون سبز شد. یکی از مردها سریعاً کفشاشو درآورد، یه جفت کفش دو میدانی بیرون کشید و شروع کرد به پوشیدنشون.
“What are you doing?” cried his companion. “We can’t outrun that bear, even with jogging shoes.” همراهش داد زد: «داری چیکار میکنی؟ حتی با کفش دو هم نمیتونیم از اون خرس فرار کنیم!»
“Who cares about the bear?” the first hiker replied. “All I have to worry about is outrunning you.” کوهنورد اولی جواب داد: «کی اهمیت میده خرس چی میشه؟ من فقط باید سریعتر از تو بدوم!»
Just teasing فقط یه شوخی بود (داشتم سر به سرش میگذاشتم)
I had applied for several scholarships for the upcoming year and was thrilled to learn that I had won one from my school, the University of Nevada, Las Vegas. Sometimes such awards are named after places. The letter the university sent me said that I had won the Las Vegas Strip Scholarship, named after the street with all the major hotels. برای سال بعد برای چند تا بورسیه درخواست داده بودم و خیلی خوشحال شدم که فهمیدم یکی از بورسیههای دانشگاه خودم، دانشگاه نوادا، لاس وگاس رو برنده شدم. بعضی وقتها اسم این بورسیهها رو از روی مکانهای مختلف میگذارن. تو نامهای که دانشگاه فرستاده بود نوشته بودن که بورسیه “لاس وگاس استریپ” رو برنده شدم، که اسم خیابونی هست که همه هتلهای بزرگ اونجا قرار دارن.
When I told my mother about the award she paused, then asked, “Just what exactly did you do to win that scholarship?” وقتی به مامانم راجع به بورسیه گفتم یه لحظه سکوت کرد و بعد پرسید: «دقیقا چیکار کردی که این بورسیه رو بردی؟»
Forgive us our trespasses گناهان ما را ببخش
A small boy, reciting the Lord’s Prayer, ended by asking: “…and deliver us from people, amen.” پسر کوچکی که داشت دعای ربانی را میخواند، در آخر دعا گفت: “… و ما را از مردم رهایی ببخش، آمین.”
The devil, you say شیطان، شما می گویید
Did you hear they arrested the devil? Yeah, they got him on possession. شنیدی که شیطان را دستگیر کردند؟ بله، او را در اختیار گرفتند.
جوک انگلیسی کوتاه با معنی
What do you call a deer with no eyes?اسم یه گوزن بدون چشم چیه؟
No idea! هیچ نظری ندارم!
What do you call a pig that does karate? اسم یه خوکی که کاراته بلده چیه؟
A pork chop! کتلت!
What do you call a lazy kangaroo? اسم یه کانگوروی تنبل چیه؟
A pouch potato! سیب زمینی کیسه ای!
Why did the tomato blush? چرا گوجه فرنگی سرخ شد؟
Because he saw the salad dressing! چون سس سالاد رو دید!
What do you call a sleeping bull? اسم یه گاو خوابیده چیه؟
A bulldozer! بولدوزر!
What do you call a fish with two knees? اسم یه ماهی با دو زانو چیه؟
A two-knee fish! ماهی دو زانو!
What do you call a deer with no eyes? اسم یه گوزن بدون چشم چیه؟
No idea! هیچ نظری ندارم!
What do you call a lazy kangaroo? اسم یه کانگوروی تنبل چیه؟
A pouch potato! سیب زمینی کیسه ای!
Why did the scarecrow win an award?چرا مترسک جایزه برنده شد؟
Because he was outstanding in his field! چون در رشته خودش برجسته بود!
What do you call a fish wearing a suit? اسم یه ماهی که کت و شلوار پوشیده چیه؟
Sofishticated! باکلاس!
What do you call a bear with no teeth? اسم یه خرس بدون دندون چیه؟
A gummy bear! خرس ژله ای!
Why did the bicycle fall over? چرا دوچرخه افتاد؟
Because it was two tired! چون دو تا لاستیک داشت!
Why did the bicycle fall over? چرا دوچرخه واژگون شد؟
Because it was two-tired! چون دو تایره بود!
What do you call an alligator in a vest?یک تمساحی را که پیراهن سوار کردهاست چی مینامند؟
An investigator! یک محقق!
Why don’t skeletons fight each other? چرا استخوانها با هم مبارزه نمیکنند؟
They don’t have the guts! آنها دل ندارند!
Why did the math book look sad? چرا کتاب ریاضی به نظر ناراحت میآید؟
Because it had too many problems! چون مشکلات زیادی داشت!
Why couldn’t the leopard play hide and seek? چرا گپار نمیتوانست پنهان و پیدا بازی کند؟
Because he was always spotted! چون همیشه مشخص بود!
What do you call a pile of cats? یک مرتبه گربه را چی مینامند؟
A meow-tain! یک کوه ماکیها!
بیشتر بخوانید:
بهترین آموزشگاه زبان کودکان در غرب تهران
Why don’t oysters donate to charity? چرا صدفها به خیریه کمک نمیکنند؟
Because they’re shellfish! چون خودخواهند!
What’s the best thing about Switzerland? بهترین چیز در مورد سوئیس چیست؟
I don’t know, but their flag is a big plus! نمیدانم، اما پرچم آن یک علامت مثبت بزرگ است!
What do you call a cow with no legs?اسم یه گاو بدون پا چیه؟
Ground beef! گوشت چرخ کرده!
What do you call a fish with no eyes? اسم یه ماهی بدون چشم چیه؟
Fsh! فِش!
What do you call a deer with no eyes? اسم یه گوزن بدون چشم چیه؟
No idea! هیچ نظری ندارم!
انگلیسی: What do you call a pig that does karate? ا سم یه خوکی که کاراته بلده چیه؟
A pork chop! کتلت!
لطیف های انگلیسی
What do you call a lazy kangaroo? اسم یه کانگوروی تنبل چیه؟
A pouch potato! سیب زمینی کیسه ای!
Marriage is like a public toilet ازدواج مثل توالت عمومی میمونه!!
Those waiting outside are desperate to get in بیرون هر دو تا باشی دوست داری واردش بشی!!!
Those inside are desperate to come واردشون که شدی دوست داری هر چه سریعتر از اون خارج بشی!!!!
Why don’t scientists trust atoms? چرا دانشمندان به اتمها اعتماد نمیکنند؟
Because they make up everything! چون همه چیز را تشکیل میدهند!
Did you hear about the mathematician who’s afraid of negative numbers? آیا شنیدید درباره ریاضیدانی که از اعداد منفی میترسد؟
He’ll stop at nothing to avoid them او هیچ کاری را انجام نخواهد داد تا از آنها دوری کند!
Parallel lines have so much in common. It’s a shame they’ll never meet. خطوط موازی انقدر چیزهای مشترک دارند. اما افسوس که هرگز همدیگر را نخواهند دید.
What did one ocean say to the other ocean?یکی از اقیانوسها به اقیانوس دیگری چی گفت؟
Nothing, they just waved! هیچی، فقط موج زدند!
Why did the tomato turn red?
چرا گوجه فرنگی قرمز شد؟
Because it saw the salad dressing! چون سس سالاد را دید!
Q: How many letters are there in the English alphabet? سوال: الفبای انگلیسی (The English Alphabet) چند حرف دارد؟
A: ۱۸ letters! ۳ in the, ۷ in English, and ۸ in alphabet. ۱۸ حرف! the سه حرف دارد، English هفت حرف دارد و Alphabet دارای هشت حرف است.
Murphy’s Law قانون مورفی
You will always find the thing you’re looking for in the last place you look. این یک قاعده است، شما همیشه در آخرین مکانی که دنبال چیزی میگردید آن را پیدا میکنید.
انواع جوک به انگلیسی:
- جوک بامزه: A good/funny joke
- جوک افتضاح: A bad/ terrible joke
- جوک مرض دار (از روی مرض داشتن): A cruel/ sick joke
- جوک قدیمی: An old joke
- جوک بی ادبی: A dirty joke
- جوک عملی (کلک سوار کردن): A practical joke
- جوک مخصوص (فقط افراد همان جمع و گروه متوجه آن می شوند): An inside/ a private joke
- جوک همیشگی: A running joke
توضیحات:
- A good/funny joke: این نوع جوک خندهدار و بامزه است و به طور کلی مورد استقبال مخاطبان قرار میگیرد.
- A bad/ terrible joke: این نوع جوک خندهدار نیست و ممکن است به نظر شنونده بیمزه یا حتی توهینآمیز باشد.
- A cruel/ sick joke: این نوع جوک با موضوعات غمانگیز یا دردناک شوخی میکند و ممکن است برای برخی افراد ناراحتکننده یا آزاردهنده باشد.
- An old joke: این نوع جوک بارها و بارها تعریف شده و ممکن است برای شنوندگان تکراری و خستهکننده باشد.
- A dirty joke: این نوع جوک حاوی کلمات یا موضوعات زننده و غیرمتعارف است و ممکن است برای برخی افراد مناسب نباشد.
- A practical joke: این نوع جوک با فریب یا کلکبازی دیگران را خندهدار میکند.
- An inside/ a private joke: این نوع جوک فقط برای افرادی قابل فهم است که به موضوع یا context آن آشنایی دارند.
- A running joke: این نوع جوک داستانی خندهدار است که در طول زمان ادامه پیدا میکند و در آن به طور مکرر به یک موضوع یا موقعیت خندهدار اشاره میشود.
سخن آخر سفر به دنیای جوک های انگلیسی:
شوخیها راهی عالی برای سرگرم شدن، ایجاد صمیمیت و برقراری ارتباط با دیگران هستند. با شناخت انواع مختلف شوخیها و رعایت نکات مربوط به گفتن یک جوک خوب، میتوانید لحظات شاد و خاطرهانگیزی را برای خود و اطرافیانتان رقم بزنید.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.