اصطلاحات و لغات عصبانیت به انگلیسی
عصبانیت در انگلیسی به چندین کلمه و عبارت مختلف ترجمه میشود که هر کدام معنای ظریف خود را دارد. عصبانیت یک احساس طبیعی انسانی است که در پاسخ به طیف گستردهای از محرکها، از جمله احساس تهدید، ظلم یا ناامیدی، ایجاد میشود. این یک واکنش عاطفی پیچیده است که میتواند منجر به طیف وسیعی از افکار، احساسات و رفتارها شود.
جدول محتوا
عصبانیت به انگلیسی
برخی از رایجترین معادلهای انگلیسی برای عصبانیت عبارتند از:
- Anger: این متداولترین ترجمه برای عصبانیت است و به یک احساس ناراحتی قوی و ناخوشایند در پاسخ به چیزی ناعادلانه یا آزاردهنده اشاره دارد.
- Rage: خشم شدید و ناگهانی را نشان میدهد که غالباً با از دست دادن کنترل همراه است.
- Fury: خشم شدید و خشونتآمیز را نشان میدهد.
- Wrath: خشم شدید و انتقامجویانه را نشان میدهد، که غالباً در مورد یک قدرت الهی به کار میرود.
- Indignation: خشم و انزجار اخلاقی را در برابر بیعدالتی یا بیانصافی نشان میدهد.
- Ire: خشم شدید و قاطع را نشان میدهد.
- Madness: خشم شدید و دیوانهوار را نشان میدهد.
- Upset ، sad : غمگین، عصبانی
- Livid ، extremely angry : خشمگین، بسیار عصبانی
- Furious، very angry : خشمگین، بسیار عصبانی
- Mad، crazy, angry : دیوانه، عصبانی
- Cross :کج خلقی، عصبانیت
انتخاب کلمه یا عبارت مناسب برای ترجمه عصبانیت به انگلیسی به شدت، زمینه و لحن احساس بستگی دارد.
در اینجا چند مثال برای استفاده از این کلمات در جمله آورده شده است:
- I was angry with him for lying to me. (من از او به خاطر دروغ گفتنش عصبانی بودم.)
- She flew into a rage when she saw the damage to her car. (او وقتی آسیب ماشینش را دید از خشم منفجر شد.)
- The fury of the storm destroyed everything in its path. (خشم طوفان همه چیز را در مسیر خود نابود کرد.)
- The wrath of God descended upon the wicked city. (غضب خدا بر شهر شریر نازل شد.)
- I felt a surge of indignation when I heard about the injustice. (وقتی در مورد بیعدالتی شنیدم احساس انزجار کردم.)
- The king’s ire was directed at the traitor. (خشم شاه متوجه خائن بود.)
- The madness in his eyes was terrifying. (خشم در چشمانش وحشتناک بود.)
- Mom was really upset that we didn’t call to tell we had arrived safely. مامان واقعاً ناراحت بود که تماس نگرفتیم تا بگوییم به سلامت به آنجا رسیده ایم.
- I get so mad at her when she lies to me وقتی بهم دروغ میگه خیلی عصبانی میشم.
- You ate all the cookies. Now I’m cross with you! شما همه کلوچه ها را خوردید. اکنون من از شما عصبانی هستم!
- My girlfriend was furious with me when I forgot to pick her up from the airport دوست دخترم از من عصبانی شد که فراموش کردم به دنبال او به فرودگاه بروم.
- The rude comment from his mother-in-law made him livid. اظهار نظر بی ادبانه مادر زنش او را به شدت عصبانی کرد.
علاوه بر کلمات و عبارات فوق، اصطلاحات و عبارات عامیانه متعددی نیز برای اشاره به عصبانیت وجود دارد، مانند:
- Pissed off: عصبانی و آزرده خاطر
- Mad: عصبانی
- Upset: ناراحت و عصبانی
- Furious: خشمگین
- Livid: بسیار عصبانی
انتخاب کلمه یا عبارت مناسب برای ترجمه عصبانیت به انگلیسی به سطح رسمی بودن مورد نظر شما نیز بستگی دارد.
- Anger، rage، fury، wrath، indignation رسمیتر هستند.
- Pissed off، mad، upset، furious، livid غیررسمیتر هستند.
اصطلاحات انگلیسی مربوط به عصبانیت
برای ابراز عصبانیت خفیف:
- Get on my nerves: اعصابم را خرد کردن
- Rub me the wrong way: من را آزرده کردن
- Get my back up: اعصابم را تحریک کردن
- Drive me up the wall: من را کلافه کردن
- Tick me off: من را عصبانی کردن
برای ابراز عصبانیت متوسط:
- Blow a fuse: فیوز پراندن (از عصبانیت)
- Have a short fuse: اعصاب ضعیف داشتن
- Fly off the handle: از کوره در رفتن
- See red: عصبانی شدن
- Lose my cool: اعصابم را از دست دادن
برای ابراز عصبانیت شدید:
- Hit the roof: سقف را سوراخ کردن (از عصبانیت)
- Go ballistic: دیوانه شدن
- Have a fit: خیلی عصبانی شدن
- Tear my hair out: موهایم را از عصبانیت کندن
- Want to strangle someone: میل به خفه کردن کسی
بیشتر بخوانید:
دانلود کتاب اسپیک نو Speak Now
لغات و اصطلاحات دادگاه به انگلیسی
بهترین آموزشگاه زبان کودکان در غرب تهران
عبارات عامیانه دیگر:
- Pissed off: عصبانی و آزرده خاطر
- Mad as hell: خیلی عصبانی
- Steamed: خشمگین
- Furious: خشمگین
- Livid: بسیار عصبانی
- Enraged: خشمگین
- Infuriated: خشمگین
- LIVID: بسیار عصبانی
در اینجا چند مثال از نحوه استفاده از این اصطلاحات در جمله آورده شده است:
- My boss’s constant criticism really gets on my nerves. (نقد مداوم رئیس من واقعاً اعصابم را خرد میکند.)
- Don’t be late, it will rub me the wrong way. (دیر نکن، من را آزرده میکند.)
- The noise from the neighbors is getting my back up. (سر و صدای همسایهها اعصابم را تحریک میکند.)
- The traffic jam is driving me up the wall. (ترافیک من را کلافه میکند.)
- I was so ticked off when I found out that he had lied to me. (وقتی فهمیدم به من دروغ گفته بود خیلی عصبانی شدم.)
- My brother has a very short fuse. (برادرم اعصاب ضعیفی دارد.)
- She flew off the handle when she saw the mess in the kitchen. (وقتی آشفتگی آشپزخانه را دید از کوره در رفت.)
- I saw red when I saw the thief running away with my bag. (وقتی دیدم دزد با کیفم فرار میکند عصبانی شدم.)
- Try not to lose your cool in front of the client. (سعی کن جلوی مشتری اعصاب خود را از دست ندهی.)
- The teacher hit the roof when she found out the students were cheating. (معلم وقتی فهمید دانشآموزان تقلب میکنند سقف را سوراخ کرد.)
- He went ballistic when his wife left him. (وقتی همسرش او را ترک کرد دیوانه شد.)
- I had a fit when I realized I had missed my flight. (وقتی فهمیدم پرواز را از دست دادهام خیلی عصبانی شدم.)
- She was so mad at him that she wanted to tear his hair out. (آنقدر از او عصبانی بود که میخواست موهایش را از عصبانیت کند.)
- I was pissed off because I had to wait in line for an hour. (از بس که مجبور بودم یک ساعت در صف منتظر بمانم عصبانی و آزرده خاطر بودم.)
- He was mad as hell when he found out his car had been stolen. (وقتی فهمید ماشینش دزدیده شده خیلی عصبانی بود.)
Have a short fuse
معنی: سریع عصبانیشدن و خونسردی خود را از دست دادن
“Be careful how you talk to the Warehouse Manager; he has a pretty short fuse.”
مراقب حرفزدنت با مدیر انبار گمرک باش؛ خیلی سریع عصبانی میشه!
Have a quick temper
معنی: خیلی زود عصبانیشدن، اعصاب ضعیفیداشتن
“A quick temper should be a warning sign when you’re dating someone.”
وقتی با کسی قرار میذاری، اعصاب ضعیف داشتن و زود عصبانی شدن باید یک علامت اخطار برایت باشد.
Let off steam
معنی: انجام یک فعالیت برای تخلیه احساسی شدن، خود را از خشم و ناراحتی خالی کردن، به اصطلاح خود را خالی کردن
“Let’s go out for dinner tonight so you can let off steam after a tough week at work.”
بیا امشب برای شام بریم بیرون بنابراین میتونی بعد از یک هفته سخت کاری خودت را خالی کنی.
Blow a fuse
معنی: خیلی عصبانیشدن و کنترل خود را از دستدادن، اصطلاحا فیوز پراندن
“”Charlie blew a fuse yesterday when he discovered that his bike had been stolen.
هنگامی که دیروزچارلی متوجه دزدیدهشدن دوچرخهاش شد، خیلی عصبانی شد و فیوز پراند.
Hot under the collar
معنی: عصبانیشدن، خجالتزده شدن، اصطلاحا از کوره در رفتن
“Even the slightest criticism gets Annabelle hot under the collar.”
حتی کوچکترین انتقاد هم باعث از کوره در رفتن آنابل میشود.
See red
معنی: ناگهانی عصبی و آزردهخاطر شدن
“I saw red when I discovered they had excluded me from their plans.”
من وقتی متوجه شدم که آنها من را از برنامههای خود مستثنی کردند، ناگهان خیلی عصبی و آزردهخاطر شدم.
Piss off / pissing off
معنی: کسی را عصبانیکردن، اعصاب کسی را خورد کردن
”You’re pissing me off.”
دیگه داری عصبیم میکنی!
Drive someone bananas
معنی: کسی را آزردن و عصبانی کردن، به ستوه آوردن، اصطلاحا کسی را دیوانه کردن
“My cats are driving me bananas with their mischief.”
گربههایم با شیطنتشان من را به ستوه میآورند.
Bristle with anger / rage
معنی: عصبانی و خشمگین بودن، از عصبانیت لبریز بودن، در اینگونه مواقع از صورت و حرکات افراد عصبانی بودن آنها قابل مشاهده است.
“He was bristling with anger as he surveyed the scene.”
او همچنان که داشت صحنه را ارزیابی میکرد بسیار خشمگین بود.
To have a cow
معنی: خیلی عصبانی شدن، اصطلاحا جوش آوردن
“Don’t have a cow! I’ll pay for the damages.”
جوش نیار! من خسارت را پرداخت میکنم.
To tick off
معنی: کسی را عصبانی کردن
“His behavior ticked the teacher off.”
رفتارش معلم را عصبانی کرد.
Make one’s blood boil
معنی: خون کسی را به جوش آوردن، کسی را به شدت عصبانی کردن
“It makes my blood boil when people are disrespectful to each other.”
این موضوع که مردم به یکدیگر احترام نمیگذارند خونم را به جوش میآورد.
Up in arms
معنی: بسیار خشمگین و عصبانی شدن، با عصبانیت فریاد زدن و معترض بودن
“All the parents at the school are up in arms about the fee increases.”
همهی والدین در مدرسه در مورد افزایش هزینهها عصبانیاند و معترضند.
Give someone a piece of your mind
معنی: خیلی رُک و عصبانی با کسی صحبت کردن
“If they don’t bring our food out soon, I’m going to go and give the manager a piece of my mind.”
اگر غذای ما را زود نیاورند با مدیر صحبتی خواهم داشت.
Like a red rag to a bull
معنی: رفتار یا حرفی که باعث تحریک افراد میشود و آنها عصبانی میکند.
“We never discuss religion when my uncle is visiting. It’s like a red flag to a bull.”
ما هرگز زمانی که عمو برای دیدنمان میآید در مورد دین و مذهب بحث نمیکنیم؛ چون باعث عصبانیتش میشود.
Cheese somebody off / be cheesed off
معنی: کسی را عصبانی کردن، رنجاندن، آزردن، اوقات کسی را تلخ کردن
“You’re really cheesing me off today!”
امروز داری اعصابم را خورد میکنی.
“You look cheesed off. What happened at work?”
امروز اوقاتت تلخه، سر کار چه اتفاقی افتاده؟
Rub someone up the wrong way
معنی: کسی را عصبانی کردن، از قصد یا بدون کسی را رنجاندن یا عصبی کردن
I think Lisa rubbed Alison up the wrong way with her comment about the food.
فکر میکنم لیزا با نظرش در مورد غذا او را عصبانی کرد.
A storm in a teacup
معنی: برای موضوعاتی الکی و غیرمهم عصبانی شدن، بیخود و بیجهت عصبانی و خششمگین شدن، اصطلاحا بیخودی شلوغش کردن
Have a good sleep and in the morning you’ll realize it was just a storm in a teacup.
الان خوب بخواب و صبح متوجه میشوی که بیخودی شلوغش کردی!
Wind someone up
معنی: کسی را عصبانی کردن، آزار دادن کسی، سربهسر کسی گذاشتن
Toby, stop winding your little sister up.
تُبی سربهسر خواهر کوچکترت نگذار!
Send / drive somebody up the wall
معنی: کسی را عصبانی کردن، اعصاب کسی را خورد کردن، اصطلاحا دیوانه کردن
“Preparing this presentation is driving me up the wall! I just can’t get it to display properly.”
آمادهسازی این ارائه دارد من را دیوانه میکند! فقط نمیتوانم به درستی به نمایش در بیارمش.
Drive somebody crazy / mad
معنی: کسی را عصبانی کردن، اعصاب کسی را خورد کردن، اصطلاحا روی مخ کسی بودن
Stop singing along with the singer! You’re driving me crazy.
آواز خواندن با خواننده را بس کن! داری عصبیم میکنی.
Blow a gasket
معنی: بسیار عصبانی شدن، از کوره در رفتن، اصطلاحا از عصبانیت منفجر شدن
“When the shop was burgled for the third time, the owner blew a gasket.”
وقتی برای بار سوم از مغازه دزدی شد مغازهدار از عصبانیت منفجر شد.
Blow your top
معنی: عصبانی شدن و از کوره در رفتن
“When my mother saw the state of the house after the party, she blew her top!”
وقتی مادرم وضع خانه را بعد از پارتی دید از کوره در رفت.
(have a) bone to pick with someone
معنی: صحبت کردن با کسی که با رفتار یا حرفهایش ناراحت و آزرده شدهاید، اصطلاحا گله کردن و دلخور بودن
“Mark wants to see the boss. He says he’s got a bone to pick with him.”
مارک میخواهد رئیس را ببیند. او گفت که میخواهد از دستش گله کند.
Eat someone alive
معنی: از کسی با عصبانیت و به تندی انتقاد کردن، سرزنش کردن، اصطلاحا کسی را درسته قورت دادن
“The boss will eat me alive if the report arrives late.”
اگر گزارش دیر برسد رئیس من را سرزنش میکند.
Fit to be tied
معنی: بسیار عصبانی و ناراحت شدن
“Harry was fit to be tied when his dog dug up the flowers he had planted.”
او وقتی که سگش گلهایی که تازه کاشته بود را از زمین بیرون آورد بسیار عصبی و ناراحت شد.
Flip your lid
معنی: بسیار عصبانی و ناراحت شدن، از کوره در رفتن
“Julie flipped her lid when she saw the state of her daughter’s bedroom.”
جولی وقتی وضع اتاق دخترش را دید از کوره در رفت.
Fly off the handle
معنی: ناگهانی عصبانی و خشمگین شدن، کنترل خود را از دست دادن
“Dad flew off the handle when I told him I had damaged his new car.”
پدر کنترل خودش را از دست داد وقتی به او گفتم که به ماشین جدیدیش آسیب زدهام.
Foam at the mouth
معنی: بسیار خشمگین و عصبانی شدن از چیزی یا از دست کسی
“The director was foaming at the mouth when he saw a picture of his children in the newspaper.”
وقتی رئیس تصویر فرزندانش را در روزنامه دید بسیار خشمگین و عصبانی شد.
To Fly Off The Handle
معنی: برای توصیف شخصی استفاده می شود که به طور ناگهانی خیلی عصبانی می شود. اصطلاحاً به معنی از کوره در رفتن است.
Every time someone talks about the changes in the school policy, Jessica flies off the handle.
هر بار که کسی در مورد تغییر در سیاست مدرسه صحبت می کند، جسیکا از کوره در می رود.
To Blow A Fuse
معنی: عصبانی شدن. اصطلاحا به معنی فیوز پراندن از عصبانیت.
Dad blew a fuse when he found out that my brother had skipped school.
پدر وقتی فهمید برادرم از مدرسه فرار کرده است، خیلی عصبانی شد.
To Have A Short Fuse
معنی: شخصی که خیلی راحت عصبانی می شود. فردی با اعصاب ضعیف.
I always thought Jeff was a calm person, but after spending a weekend with him I learned he has a short fuse.
من همیشه فکر می کردم جف فرد آرامی است، اما پس از گذراندن آخر هفته با او فهمیدم که اعصاب ضعیفی دارد.
To Have A Fit
معنی: خیلی عصبانی شدن.
Don’t have a fit! I will clean up the living room when I am done.
عصبانی نشو! من بعد از اتمام کار، اتاق نشیمن را تمیز می کنم.
To Drive One Up A Wall
معنی: آزار دادن کسی تا حدی که ناراحت شود. اصطلاحا کلافه کردن.
The neighbor’s dog drives my dad up a wall. If they don’t learn to keep their dog quiet, I am afraid my dad my do something he will later regret.
سگ همسایه پدرم را کلافه می کند. اگر آن ها یاد نگیرند که سگ خود را ساکت نگه دارند، من می ترسم پدرم کاری را انجام دهد که بعدا پشیمان شود.
To Flip Out
معنی: ناگهان عصبانی شدن.
Dad is going to flip out when he finds out that we broke the back window playing soccer in the house.
پدر وقتی بفهمد که ما در حال بازی فوتبال در خانه، پنجره عقب را شکستیم، عصبانی خواهد شد.
The Last Straw
معنی: تحریکی که باعث می شود فرد صبر خود را از دست بدهد و بسیار عصبانی شود. اصطلاحا به معنی کارد به استخوان رسیدن یا طاق شدن طاقت.
Ok, that is the last straw! I can’t take this anymore! I told you, kids, to stop fighting, but now I am going to turn the car around and we are going home.
خب، کارد به استخوانم رسیده است! دیگر نمی توانم این را تحمل کنم! من به شما بچه ها گفتم که دعوا کردن را متوقف کنید، اما حالا می خواهم دور بزنم و به خانه می رویم.
To Be Mad As A Hornet
معنی: عصبانی شدن.
He was as mad as a hornet when he saw the damage to the house.
او خیلی عصبانی بود وقتی دید که خسارت به خانه وارد شده.
To Get One’s Panties In A Bunch/Knot
معنی: عصبانی شدن از چیزی. اصطلاحا به معنی خورد شدن اعصاب.
مثال:
Don’t get your panties in a bunch, I am sure it was just a misunderstanding.
اعصابت رو خورد نکن، من مطمئنم که این فقط یک سوء تفاهم بوده.
To Get/Be Hot Under The Collar
معنی: عصبانی شدن. اصطلاحا به معنی از جا در رفتن.
I know you are hot under the collar about what happened at work, but please try to calm down. Let’s go for a walk and talk about it.
من می دانم در مورد آنچه در محل کار اتفاق افتاده است عصبانی هستید، ما لطفا سعی کنید آرام باشید. بیایید پیاده روی کنیم و در موردش صحبت کنیم.
To Blow A Gasket
معنی: عصبانی شدن. از کوره در رفتن.
Hurry up, we need to get this done. If the boss comes back and we aren’t done with this, he is going to blow a gasket.
عجله کن، ما باید این کار رو تموم کنیم. اگر رئیس برگرده و ما کار رو تموم نکرده باشیم، از کوره در میره.
Don’t Get Mad, Get Even
معنی: استفاده از عصبانیت برای انتقام گرفتن از شخصی که شما را آزار داده است. این جمله را به شخصی که عصبانی است می گویند تا در عوض عصبانی شدن، به فکر راهی برای انتقام باشد.
مثال:
Don’t get mad, get even! Think about what we can do to get him back.
عصبانی نشوید، تلافی کنید! به این فکر کنید که برای برگرداندن او چه کاری می توانیم انجام دهیم.
To Have A Conniption
معنی: بسیار عصبانی شدن.
Dad is going to have a conniption when he finds out that Barry damaged his truck.
پدر وقتی بفهمد که باری به کامیون خود آسیب رسانده است، بسیار عصبانی خواهد شد.
To Have A Cow
معنی: ناراحت شدن از چیزی. اصطلاحا به معنی جوش آوردن.
Don’t have a cow! I will pay for the damages.
جوش نیار! من خسارت را پرداخت می کنم.
To Have A Bone To Pick With Someone
معنی: وقتی شخصی کاری را انجام می دهد که شما را آزار می دهد یا شما را ناراحت می کند و شما می خواهید در این مورد با او صحبت کنید. گله کردن. دلخور بودن.
I have a bone to pick with you! You told me that you were going to meet me at the library, but you never did!
ازت دلخورم! به من گفتی که می خوای توی کتابخانه ملاقاتم کنی، اما هیچ وقت این کار رو نکردی!
To Jump Down One’s Throat
معنی: عصبانی شدن از شخصی به خاطر چیزی که او گفته یا انجام داده است. سرزنش کردن. برخورد کردن. اصطلاحا به کسی پریدن.
Don’t jump down my throat! I am just telling you what he told me.
منو سرزنش نکن! من فقط چیزی که اون به من گفت رو بهت میگم.
To Piss Off
معنی: کسی را عصبانی کردن.
John was pissed off when he learned that he had to work tomorrow even though he had requested the day off.
جان وقتی فهمید که فردا باید کار کند حتی با اینکه مرخصی خواسته بود، عصبانی شد.
To Go Off The Deep End
معنی: خشمگین و عصبانی شدن، از کوره در رفتن.
Mark went off the deep end when he found out I totaled his car.
مارک وقتی فهمید من ماشینش را در تصادف داغون کردم از کوره در رفت.
To Flip One’s Wig
معنی: به شدت خشمگین شدن.
Stanley always flips his wig when we start talking about how much better things used to be.
استنلی همیشه وقتی شروع به صحبت در مورد اینکه اوضاع چقدر قبلا بهتر بود می کنیم، به شدت عصبانی می شود.
To Be Hopping Mad About Something
معنی: به شدت عصبانی شدن از چیزی
Dad was hopping mad when he saw my brother’s report card.
پدر با دیدن کارنامه برادرم به شدت عصبانی شد.
Bent Out Of Shape
معنی: عصبانی شدن.
Don’t get bent out of shape, I am sure she didn’t mean anything by what she said.
عصبانی نشو، من مطمئنم که او از حرف هایی که زد منظوری نداشت.
To Tick Off
معنی: عصبانی کردن کسی. سرزنش کردن.
It ticks me off that he never returned my call.
این موضوع منو عصبانی می کنه که او هرگز به تماس من پاسخ نداد.
To Do A Slow Burn
معنی: به آرامی در طی یک دوره طولانی عصبانی شدن. خشم تدریجی. کم کم عصبانی شدن.
It makes him do a slow burn when he has to wait in line for hours.
اوقتی باید ساعت ها در صف منتظر بماند، آرام آرام عصبانی می شود.
To Step On One’s Toes
معنی: آزار، تحریک، توهین یا ناراحت کردن کسی. حق کسی را خوردن.
Are you sure I won’t be stepping on anyone’s toes if I call her.
آیا مطمئن هستید که اگر به او زنگ بزنم باعث آزارش نمی شوم؟
To Be As Mad As A Wet Hen
معنی: خشمگین و عصبانی شدن
He was as mad as a wet hen when he saw the damage done to his car.
وقتی که خسارت وارد شده به ماشینش را دید خیلی عصبانی شد.
To Hit The Roof/Ceiling
معنی: قاطی کردن. جوش آوردن. عصبانی شدن.
My parents hit the roof when they learned my brother crashed the family car.
پدر و مادرم وقتی فهمیدند برادرم با ماشین خانواده تصادف کرده، خیلی عصبانی شدند.
To Skin One Alive
معنی: تنبیه کردن. پوست کسی را کندن. عصبانی شدن.
My parents will skin me alive if they find out we had a party in the house when they were gone.
پدر و مادرم اگر بفهمند که وقتی آن ها رفته اند در خانه مهمانی گرفته ایم، پوستم را می کنند.
To Go Ballistic
معنی: عصبانی شدن
My dad went ballistic when he found out we had a party in the house.
پدرم وقتی فهمید در خانه مهمانی گرفته ایم، عصبانی شد.
Mad/Angry Enough To Chew Nails
معنی: در حدی غیرمنطقی ناراحت و عصبانی شدن
My boss was mad enough to chew nails when he learned we lost one of the company’s biggest clients.
رئیسم وقتی فهمید یکی از بزرگترین مشتریان شرکت را از دست دادیم خیلی عصبانی شد.
To Go Postal
معنی: خشمگین شدن
I don’t want to talk to him. I am afraid he is going to go postal on me.
من نمی خواهم با او صحبت کنم. من می ترسم که او عصبانی شود.
To Scream Bloody Murder
معنی: فریاد زدن به شکلی عصبانی.
She was so mad at him the whole neighborhood could hear her screaming bloody murder.
او از او عصبانی بود و تمام محله می توانست صدای فریاد عصبانیت او را بشنود.
To Drive Someone Bananas
معنی: عصبانی کردن
It drives me bananas that he always is late for the meeting.
اینکه او همیشه برای جلسه دیر می کند مرا عصبانی می کند.
To Blow Off Some Steam
معنی: انجام تعدادی فعالیت برای آرام کردن خود پس از عصبانی شدن از چیزی.
I was so mad about work that I went to the gym to blow off some steam.
من آنقدر از کار عصبانی شده بودم که به ورزشگاه رفتم تا کمی آرام شوم.
To Vent One’s Spleen
معنی: صحبت کردن برای ابراز خشم خود در مورد چیزی. اصطلاحا دق و دلی رو خالی کردن.
I just sat there and listened to them vent their spleen for about an hour.
من فقط آنجا نشستم و حدود یک ساعت به آن ها گوش می دادم که دق و دلی خود را خالی می کردند.
To Burn With A Low Blue Flame
معنی: به شدت از چیزی عصبانی بودن و در عین حال اظهار نکردن آن. برافروخته شدن از عصبانیت. کبود شدن از عصبانیت.
She was sitting there with the letter still in her hand, burning with a low blue flame.
او در آنجا نشسته بود و نامه را هنوز در دست داشت و از عصبانیت برافروخته شده بود.
To Be Out For Blood
معنی: برای توصیف شخصی که از چیزی عصبانی است و به دنبال انتقام است استفاده می شود. اصطلاحا خون جلوی چشم رو گرفتن.
Watch your back. Tommy is out for blood!
حواست به پشت سرت باشه. خون جلوی چشمای تامی رو گرفته.
To See Red
معنی: ناراحت و عصبانی شدن.
Mom was seeing red when she saw the high electric bill.
مادر خیلی عصبانی بود وقتی صورتحساب زیاد برق را دید.
To Make One’s Blood Boil
معنی: ناراحت کردن. خشمگین کردن. خون کسی رو به جوش آوردن.
He really knows how to make my blood boil.
او واقعاً می داند چگونه خون من را به جوش بیاورد.
To bite someone’s head off
معنی: با عصبانیت با کسی حرف زدن. بی دلیل سر کسی داد زدن.
Don’t bite my head off.
سر من داد نزن!
To be up in arms about something
معنی: برآشفته، خشمگین.
Local traders are up in arms over the effect of the new parking regulations on their businesses.
بازرگانان محلی در مورد تأثیر قوانین جدید پارکینگ بر مشاغل خود برآشفته هستند.
Blow your top
معنی: از کوره در رفتن. عصبانی شدن
Almost all parents blow their tops from time to time.
تقریباً همه والدین هر از گاهی از کوره در می روند.
اصطلاحات خشم در زبان انگلیسی
علاوه بر اصطلاحاتی که در پاسخهای قبلی به آنها اشاره شد، اصطلاحات و عبارات عامیانه متعددی نیز برای اشاره به خشم در زبان انگلیسی وجود دارد. در اینجا چند نمونه دیگر آورده شده است:
برای ابراز خشم خفیف:
- Get my hackles up: اعصابم را تحریک کردن
- Get my knickers in a twist: عصبانی شدن
- Get uptight: اضطراب و عصبانیت داشتن
- Get bent out of shape: عصبانی شدن
- Be cheesed off: عصبانی و آزرده خاطر
برای ابراز خشم متوسط:
- Blow a gasket: فیوز پراندن (از عصبانیت)
- Have a short fuse: اعصاب ضعیف داشتن
- Fly off the handle: از کوره در رفتن
- See red: عصبانی شدن
- Lose my cool: اعصابم را از دست دادن
برای ابراز خشم شدید:
- Hit the roof: سقف را سوراخ کردن (از عصبانیت)
- Go ballistic: دیوانه شدن
- Have a fit: خیلی عصبانی شدن
- Tear my hair out: موهایم را از عصبانیت کندن
- Want to strangle someone: میل به خفه کردن کسی
عبارات عامیانه دیگر:
- Pissed off: عصبانی و آزرده خاطر
- Mad as hell: خیلی عصبانی
- Steamed: خشمگین
- Furious: خشمگین
- Livid: بسیار عصبانی
- Enraged: خشمگین
- Infuriated: خشمگین
- LIVID: بسیار عصبانی
The noise from the neighbors is getting my hackles up.
سر و صدای همسایهها اعصابم را تحریک میکند.
She was get my knickers in a twist when she saw the mess in the kitchen.
وقتی آشفتگی آشپزخانه را دید خیلی عصبانی شد.
I was getting uptight because I was late for the meeting.
چون دیر به جلسه رسیده بودم اضطراب و عصبانیت داشتم.
He got bent out of shape when he lost his phone.
وقتی تلفن همراهش را گم کرد خیلی عصبانی شد.
I was so cheesed off when I found out that he had lied to me.
وقتی فهمیدم به من دروغ گفته بود خیلی عصبانی و آزرده خاطر بودم.
My boss has a very short fuse.
برادرم اعصاب ضعیفی دارد.
She flew off the handle when she saw the mess in the kitchen.
وقتی آشفتگی آشپزخانه را دید از کوره در رفت.
I saw red when I saw the thief running away with my bag.
وقتی دیدم دزد با کیفم فرار میکند عصبانی شدم.
Try not to lose your cool in front of the client.
سعی کن جلوی مشتری اعصاب خود را از دست ندهی.
The teacher hit the roof when she found out the students were cheating.
معلم وقتی فهمید دانشآموزان تقلب میکنند سقف را سوراخ کرد.
He went ballistic when his wife left him.
وقتی همسرش او را ترک کرد دیوانه شد.
I had a fit when I realized I had missed my flight.
وقتی فهمیدم پرواز را از دست دادهام خیلی عصبانی شدم.
She was so mad at him that she wanted to tear his hair out.
(آنقدر از او عصبانی بود که میخواست موهایش را از عصبانیت کندن.)
I was pissed off because I had to wait in line for an hour.
از بس که مجبور بودم یک ساعت در صف منتظر بمانم عصبانی و آزرده خاطر بودم.
Upset = sad, angry
ناراحت، عصبانی
Mom was really upset that we didn’t call to tell we had arrived safely.
مامان خیلی از این موضوع که ما تماس نگرفتیم تا اطلاع دهیم که به سلامت رسیدهایم ناراحت است.
Mad = crazy, angry
عصبانی
I get so mad at her when she lies to me.
من وقتی او به من دروغ میگوید از دستش عصبانی میشوم.
Cross
قهر، قهر بودن
You ate all the cookies. Now I’m cross with you!
تو همهی کوکیها را خوردی. الان من باهات قهر هستم (از دستت ناراحت و عصبانیام).
Furious = very angry
خیلی عصبانی بودن
My girlfriend was furious with me when I forgot to pick her up from the airport.
دوست دخترم از دست من بسیار عصبانی شد وقتی من فراموش کردم تا او را از فرودگاه سوار کنم.
Livid = extremely angry
خیلی خیلی عصبانی و خشمگین شدن
The rude comment from his mother-in-law made him livid.”
نظر گستاخانه مادرزنش او را بسیار عصبانی کرد.
او عصبانی است به انگلیسی
ترجمههای رایج:
- He/She is angry: این ترجمه رایجترین و سادهترین راه برای بیان عصبانیت به انگلیسی است.
- He/She is mad: این ترجمه نیز به معنی عصبانی است، اما لحنی کمی عامیانهتر دارد.
- He/She is furious: این ترجمه به معنی بسیار عصبانی است و برای نشان دادن خشم شدید به کار میرود.
- He/She is enraged: این ترجمه نیز به معنی بسیار عصبانی است و شبیه به furious است.
- He/She is livid: این ترجمه به معنی به شدت عصبانی است و برای نشان دادن خشم غیرقابل کنترل به کار میرود.
- He/She is steamed: این ترجمه به معنی عصبانی و برافروخته است و برای نشان دادن خشم ناگهانی به کار میرود.
- He/She is fuming: این ترجمه به معنی دود از دماغش بلند شدن است و برای نشان دادن خشم شدید و پنهان به کار میرود.
- He/She is incensed: این ترجمه به معنی خشمگین شدن شدید است و برای نشان دادن خشم ناشی از یک بیعدالتی یا توهین به کار میرود.
- He/She is irate: این ترجمه به معنی خشمگین و عصبانی است و لحنی رسمیتر دارد.
با عصبانیت به انگلیسی
Angry: این کلمه رایجترین و کلیترین واژه برای بیان عصبانیت است.
Mad: معنای این کلمه مشابه “angry” است، اما کمی لحن غیررسمیتر دارد.
Furious: برای نشان دادن عصبانیت شدید و انفجاری استفاده میشود.
Enraged: معنایی مشابه “furious” دارد، اما لحنی قویتر و اغراقآمیزتر دارد.
Wrathful: معنای این کلمه “خشمگین” یا “غضبناک” است و لحنی ادبی و رسمی دارد.
Indignant: برای نشان دادن عصبانتی همراه با آزردگی و تحقیر استفاده میشود.
سوالات متداول عصبانیت به انگلیسی
What is anger?
خشم یک احساس طبیعی انسانی است که در پاسخ به تهدید یا ناراحتی ایجاد می شود. این می تواند طیف وسیعی از احساسات، از تحریک خفیف تا خشم شدید را شامل شود.
What causes anger?
خشم می تواند توسط عوامل مختلفی ایجاد شود، مانند استرس، ناامیدی، احساس تهدید یا ناراحتی، درد و بی عدالتی.
What are the symptoms of anger?
علائم خشم می تواند شامل افزایش ضربان قلب، تعریق، تنش عضلانی، سردرد و دشواری در تمرکز باشد. در برخی موارد، خشم می تواند منجر به رفتارهای پرخاشگرانه یا خشونت آمیز شود.
How can I manage my anger?
Is anger ever a good thing?
در برخی موارد، خشم می تواند یک احساس مثبت باشد. به عنوان مثال، خشم می تواند شما را به ایستادگی در برابر بی عدالتی یا محافظت از خود در برابر آسیب تحریک کند.