لغات و اصطلاحات انگلیسی مربوط به پلیس،جرم و جنایت
آشنایی با اصطلاحات انگلیسی مرتبط با پلیس، جرم و جنایت، در موقعیتهای مختلفی میتواند مفید باشد، در این مقاله، به بررسی طیف گستردهای از اصطلاحات انگلیسی مرتبط با پلیس، جرم و جنایت میپردازیم، علاوه بر این، سوالات و جملات رایج مورد استفاده در موقعیت های مختلف مربوط به جرم و جنایت را نیز ارائه خواهیم داد.
جدول محتوا
- لغات و اصطلاحات انگلیسی مربوط به پلیس،جرم و جنایت
- لغات مربوط به پلیس
- لغات و اصطلاحات مربوط به آگاهی از قوانین و رویههای پلیس
- لغات مربوط به جنایت و مجازات
- انواع جرم به انگلیسی
- انواع مجازات به انگلیسی
- اصطلاحات پلیسی در زبان انگلیسی
- اصطلاحات تخصصی تر پلیس: عمیق تر شدن در دنیای مجریان قانون
- جملات مرتبط با اسامی انواع جرم و جنایت در انگلیسی
- سوالات متخلفان از قانون یا مجرمان مشکوک
- سوالاتی که پلیس ممکن است از یک مجرم مشکوک بپرسد
- اداره پلیس به انگلیسی
- افسر پلیس به انگلیسی
- آقای پلیس به انگلیسی
- خانم پلیس به انگلیسی
- چه اصطلاحاتی را باید یاد بگیرم؟
هدف ما این است که به شما در درک بهتر سیستم های عدالت کیفری انگلیسی زبان و توانمندسازی شما برای برقراری ارتباط موثر در موقعیت های مختلف مربوط به جرم و جنایت کمک کنیم.
لغات مربوط به پلیس
مأموران پلیس:
- police officer: افسر پلیس
- cop: (غیررسمی) پلیس
- detective: کارآگاه
- trooper: پلیس راهنمایی و رانندگی
- sheriff: کلانتر (در ایالات متحده)
- marshal: پلیس ارشد (معمولاً در دادگاه ها)
- warden: زندانبان
فعالیت های پلیس:
- to arrest: دستگیر کردن
- to investigate: تحقیق کردن
- to patrol: گشت زنی کردن
- to pull over: متوقف کردن (وسیله نقلیه)
- to issue a ticket: جریمه کردن
- to book: بازداشت کردن
- to question: بازجویی کردن
جرایم:
- crime: جرم
- felony: جرم سنگین
- misdemeanor: جرم轻微
- traffic violation: تخلف رانندگی
- burglary: دزدی از منزل
- robbery: سرقت
- assault: حمله
- murder: قتل
مکان ها:
- police station: کلانتری
- jail: زندان
- courthouse: دادگاه
- crime scene: محل جرم
متفرقه:
- emergency: اورژانس
- 911: (در ایالات متحده) شماره تلفن پلیس
- suspect: مظنون
- victim: قربانی
- witness: شاهد
- evidence: مدرک
- alibi: بهانه
اصطلاحات عامیانه:
- fuzz: (غیررسمی) پلیس
- pigs: (توهین آمیز) پلیس
- narcs: (غیررسمی) مأموران مبارزه با مواد مخدر
- feds: (غیررسمی) مأموران فدرال
لغات و اصطلاحات مربوط به آگاهی از قوانین و رویههای پلیس
در اینجا لیستی از لغات و اصطلاحات رایج مربوط به آگاهی از قوانین و رویههای پلیس به زبان انگلیسی آورده شده است:
بازداشت:
- Arrest: دستگیری
- Apprehension: دستگیری
- Detainment: توقیف
- Miranda warning: هشدار میراندا (بیانیه ای که توسط پلیس به مظنونان قبل از بازجویی داده می شود و حقوق آنها را در حین بازجویی شرح می دهد)
- Suspect: مظنون
- Probable cause: دلیل موجه (توجیه قانونی برای دستگیری یا بازرسی)
جستجو:
- Search warrant: حکم بازرسی (مجوزی که توسط قاضی صادر می شود و به پلیس اجازه می دهد مکانی را جستجو کند)
- Probable cause search: بازرسی با دلیل موجه (بازرسی بدون حکم که در صورت وجود دلیل موجه برای پلیس مجاز است)
- Pat-down: بازرسی بدنی (بازرسی سریع لباس و بدن یک فرد برای سلاح یا سایر اقلام خطرناک)
- Strip search: بازرسی بدنی کامل (بازرسی دقیق لباس و بدن یک فرد برای یافتن مواد مخدر یا سایر اقلام پنهان)
بازجویی:
- Interrogation: بازجویی
- Questioning: سوال کردن
- Statement: بیانیه
- Confession: اعتراف
- Right to remain silent: حق سکوت
- Right to an attorney: حق داشتن وکیل
متخلفان و مجازات ها:
- Offender: متخلف
- Criminal: مجرم
- Citation: جریمه
- Fine: جریمه
- Ticket: قبض جریمه
- Penalty: مجازات
- Imprisonment: حبس
- Probation: آزادی مشروط
قوانین و مقررات:
- Law: قانون
- Statute: قانون
- Ordinance: مقررات محلی
- Regulation: آیین نامه
- Code: کد
- Violation: تخلف
لغت | معنی | مثال |
arrest verb | تحت کنترل پلیس قرار گرفتن | My partner arrested the man who set fire to the building.شریک من مردی که ساختمان را به آتش کشید دستگیر کرد. |
assailant noun | شخصی که حمله میکند یا حمله کننده | Did you see the assailant run away?دیدید مهاجم فرار کرد؟ |
at large, on the loose | گرفتار نشده ، فراری | I’m afraid that the man who robbed the bank is still at large.میترسم مردی که بانک را سرقت کرد هنوز فراری باشد. |
armed and dangerous adjectives | سلاح حمل میکند و سابقه خشونت دارد | Do not approach the thief if you see him. He is considered armed and dangerous.اگر دزد را دیدید به او نزدیک نشوید. او مسلح و خطرناک است. |
back-up noun | پلیس که برای حمایت یا کمک فراخوانده میشود | We’re calling for back-up now that we know she has a gun.ما اکنون میدانیم که او اسلحه دارد. |
bail noun | وثیقه | Your husband’s bail is posted at $20,000.وثیقه شوهر شما 20000 دلار است. |
baton, night stick noun | چوب سنگینی که پلیس برای کنترل جمعیت یا دفاع از خود استفاده میکند، باتوم | No, we don’t carry guns. We only have batons.نه، ما اسلحه حمل نمیکنیم. ما فقط باتوم داریم. |
book sby verb | کسی را به عنوان مجرم ثبت کردن، سابقهدار کردن | We’re taking your brother down to the station to book him.ما برادر شما را به ایستگاه (پلیس) میبریم تا سابقهاش را ثبت کنیم. |
break into verb | ورود غیرقانونی به محل سکونت، ماشین یا مشاغل | Do you have any idea who would have broken into your car?آیا ایدهای دارید که چه کسی ممکن است به ماشین شما حمله کند؟ |
burglar noun | شخصی که وارد خانه یا محل کار میشود و وسایل را سرقت میکند | We think the burglar got in through your chimney.ما فکر میکنیم سارق از طریق دودکش وارد شده است. |
cell noun | اتاق فردی در زندان یا حبس | We’ll have to keep you in a cell until someone comes to pay your bail.ما باید شما را در سلول نگه داریم تا کسی بیاید وثیقه شما را پرداخت کند. |
convict noun | شخصی که در حال گذراندن دوره زندان است | Please be aware that there is a convict on the loose.لطفاً توجه داشته باشید که یک محکوم فراری داریم. |
cop, copper noun | افسر پلیس (عامیانه) | Did somebody here call the cops?کسی اینجا به پلیس زنگ زد؟ |
criminal record noun | فایلی که شامل تمام جنایاتی است که شخص مرتکب شده است، سابقه جرم | We don’t allow anyone with a criminal record into our country.ما اجازه نمیدهیم کسی که سابقه کیفری دارد وارد کشور ما شود. |
crime scene noun | محل وقوع جنایت | Please stay outside the yellow tape. This is a crime scene.لطفا خارج از نوار زرد بمانید. اینجا صحنه جنایت است. |
cruiser, squad car noun | ماشین پلیس | Please step out of your vehicle and get into the police cruiser.لطفاً از خودرو پیاده شده و سوار کروز پلیس شوید. |
(in) custody noun | تحت کنترل پلیس | You will be happy to know that we have taken the kidnapper into custody.خوشحال میشوید که بدانید ما آدم رباینده را دستگیر کردهایم. |
DUI, DWI | رانندگی بعد از نوشیدن الکل زیاد(رانندگی در حالت مستی) | Your record says that you have two previous DUIs.سابقه شما میگوید که شما دو DUI قبلی دارید. |
detective noun | افسر پلیس مسئول حل و فصل جرم | The detective is going to ask you a few questions about the man’s appearance.کارآگاه قصد دارد در مورد ظاهر مرد چند سوال از شما بپرسد. |
do time verb + noun | مجازات یک جنایت را با گذراندن مدت زمان در زندان دریافت کنید،مدت حبس | You won’t be required to do any time but you will have to pay a fine.شما مجبور به انجام هیچ حبسی نیستید اما باید جریمه بپردازید. |
domestic dispute | مشاجره/مشکل در خانه (اغلب منجر به خشونت میشود) | We’ve had a number of calls reporting a domestic dispute in your hotel room.ما تعدادی تماس داشتیم که مشاجره داخلی را در اتاق هتل شما گزارش میکردند. |
escape verb | از محل نگهداری دور شوید | If you try to escape we will have to restrain you with handcuffs.اگر میخواهید فرار کنید ما باید با دستبند شما را مهار کنیم. |
felony noun | جنایت بزرگ (به عنوان مثال قتل) | Murder is considered a felony and is punishable by life in prison.قتل جنایت محسوب میشود و مجازات حبس ابد دارد. |
fine noun | پولی که شخص برای نقض قانون پرداخت میکند، جریمه | You can get charged a large fine for speeding in a school zone.برای سرعت زیاد در محدوده مدرسه میتوانید جریمه بزرگی شوید. |
fingerprints noun | علائم باقی مانده از انگشتان که شخص را شناسایی میکند، اثر انگشت | We’re going to have to check your personal belongings for fingerprints.ما باید وسایل شخصی شما را از نظر اثر انگشت بررسی کنیم. |
firearms noun | سلاحهایی که شلیک میکنند | It is illegal to carry unregistered firearms such as rifles and pistols.حمل سلاحهای گرم ثبت نشده مانند تفنگ و تپانچه غیرقانونی است. |
gang noun | گروهی از افراد که اغلب با جرم و مواد مخدر در ارتباط هستند | Stay away from this area at night as there is a lot of gang activity.شبها از این منطقه دور بمانید زیرا در اینجا فعالیت مجرمانه زیاد است. |
guilty adjective | مسئول یک جنایت، مستحق مجازات | You will be considered innocent until you are proven guilty.تا زمانی که مجرمیت شما ثابت نشود، بیگناه محسوب میشوید. |
handcuffs noun | حلقههای فلزی که به مچ دست متصل میشوند تا مجرمان (یا متهم) از فرار جلوگیری کنند | We put your boyfriend in handcuffs, because we saw him climbing through your window and thought he was an intruder.ما دوست پسر شما را دستبند زدیم، زیرا او را دیدیم که از پنجره شما بالا میرفت و فکر میکردیم او یک مزاحم است. |
innocent adjective | بیگناه | We’ll believe you are innocent when you show us your receipt for the items in the bag.وقتی رسید خود را برای اقلام موجود در کیف به ما نشان میدهید ، معتقدیم که شما بیگناه هستید. |
intruder noun | شخصی که به طور غیرقانونی وارد خانه یا مشاغل میشود | Someone called to report an intruder on the third floor.شخصی تماس گرفت تا وجود مزاحمی در طبقه سوم را گزارش دهد. |
jail, prison noun | مکانی که مجرمان در آن محبوس هستند، زندان | The guards will be patrolling the prison all day long.نگهبانان در تمام طول روز در زندان گشت میزنند. |
misdemeanor noun | جرم جزئی (مجازات معمولاً جریمه یا کمتر از یک سال حبس است) | Stealing a road sign is considered a misdemeanor,but is punishable by a large fine.سرقت تابلو راهنمایی و رانندگی جرم محسوب میشود اما با جریمه سنگینی مجازات میشود. |
noise complaint | تماس با پلیس برای شکایت از سر و صدای مزاحم (معمولاً موسیقی یا مهمانی) | Two of your neighbours have made a noise complaint tonight.دو همسایه شما امشب شکایت سر و صدا کردهاند. |
partner noun | افسر دیگری که یک پلیس رانندگی میکند و با او کار میکند | I’m going to get you to tell your story to my partner.من میخواهم شما را مجبور کنم که داستان خود را برای همکار من تعریف کنید. |
patrol verb on patrol | گشت و حفاظت از منطقه | We always patrol the downtown core on the weekends.ما همیشه آخر هفتهها در مرکز شهر گشت میزنیم. |
perpetrator noun | شخصی که مرتکب جنایت شده است | The perpetrator is still at large.عامل این حادثه هنوز فراری است. |
pickpocket noun | دزدی که در جابجایی یا ازدحام جمعیت از جیب مردم سرقت میکند | Beware of pickpockets on the subway.مراقب جیب برها در مترو باشید. |
pistol noun | اسلحه گرم دستی | Our local cops carry pistols but rarely use them.پلیس محلی ما تپانچه حمل میکند اما به ندرت از آنها استفاده میکند. |
pursuit noun | عمل جستجوی | We are in pursuit of a man in a green jacket and orange pants.ما بدنبال مردی با کت سبز و شلوار نارنجی میگردیم. |
radar | انتقال امواج رادیویی که به پلیس کمک میکند خودروها را ردیابی کرده و صحنههای جنایت را مکان یابی کند | According to our radar you were driving well above the speed limit.براساس رادار ما شما بسیار بالاتر از سرعت مجاز رانندگی میکردید. |
robbery noun | سرقت؛ گرفتن چیزی که متعلق به شما نیست ، اغلب با قدرت | We have twenty officers investigating the bank robbery.ما بیست افسر داریم که در مورد سرقت بانک تحقیق میکنند. |
speeding ticket | جریمهای به رانندهای تعلق میگیرد که با سرعت بیشتر از حد مجاز رانندگی میکند | Your license shows a clean driving record except for one speeding ticket from five years ago.گواهینامه شما سوابق رانندگی تمیزی را نشان میدهد به جز یک جریمه سرعت زیاد از پنج سال پیش. |
steal verb | چیزی را که متعلق به شما نیست بردارید، سرقت | Do you know who stole your wallet?آیا میدانید چه کسی کیف پول شما را دزدیده است؟ |
street crime noun | جنایاتی مانند مواد مخدر و فحشا | Don’t give the beggars any money. You will only be promoting street crime.به گداها پول ندهید. شما فقط جنایت خیابانی را تبلیغ خواهید کرد. |
thief noun | کسی که دزدی میکند | We have found the thief who stole your car.ما دزدی که ماشین شما را دزدیده است را پیدا کردیم. |
walkie-talkie noun | رادیوی دستی که هر همکاری با خود حمل میکند | My partner told me your license plate over his walkie-talkie. |
wanted | تحت تعقیب پلیس است | A man from your hotel is wanted for his involvement in a murder.مردی از هتل شما به دلیل دست داشتن در قتل تحت تعقیب است. |
witness verb | برای دیدن اتفاق | Three people witnessed the murder but they are afraid to speak.سه نفر شاهد قتل بودند اما میترسند صحبت کنند. |
young offender, juvenile delinquent | یک کودک خردسال که مرتکب جرم میشود (معمولاً زیر 18 سال) | Your punishment will be less severe because you are a young offender.مجازات شما کمتر خواهد بود زیرا شما مجرم جوان هستید. |
لغات مربوط به جنایت و مجازات
انواع جرم به انگلیسی
جرم | تعریف |
abduction/ kidnapping | بردن شخص به مکان مخفی به زور |
armed robbery | استفاده از سلاح برای سرقت |
arson | آتش زدن عمدی مکانی |
assault | صدمه زدن به شخص دیگر از نظر جسمی |
attempted murder | تلاش برای کشتن کسی (اما نمرده) |
burglary, breaking and entering | رفتن با زور به خانه یا محل کار شخص دیگر |
child abuse | عمدی به کودک صدمه زدن |
domestic violence | تجاوز فیزیکی که در داخل خانه رخ میدهد |
drug trafficking | تجارت مواد مخدر غیر مجاز |
drunk driving | رانندگی بعد از مصرف زیاد الکل |
fraud | دروغ گفتن یا تقلب برای اهداف تجاری یا پولی |
hijacking | گروگان گیری افراد در حال حمل و نقل (معمولاً در هواپیما) |
murder/ homicide | جان کسی را از طریق خشونت گرفت |
shoplifting | سرقت کالا از یک فروشگاه |
smuggling | وارد کردن محصولات به صورت مخفیانه و غیرقانونی به یک کشور |
speeding | رانندگی بیش از سرعت مجاز |
terrorism | اعمال جنایت علیه گروهی (سیاسی/مذهبی) یا کشوری دیگر |
theft | سرقت |
torture | رفتار بسیار ظالمانه و ناعادلانه (اغلب با زندانیان) |
vandalism | آسیب رساندن به اموال عمومی یا خصوصی (به عنوان مثال با رنگ اسپری) |
white collar crime | نقض قانون در تجارت |
انواع مجازات به انگلیسی
مجازات(مثال جرم) | تعریف |
traffic ticket (speeding, parking(سرعت غیر مجاز ، پارکینگ)) | جریمههایی را در سابقه رانندگی باقی میگذارد/شامل پرداخت جریمه میشود. |
license suspension (drunk driving(رانندگی در حالت مستی)) | حقوق رانندگی برای مدت معینی حذف میشود |
fine (hunting out of season(شکار خارج از فصل)) | پرداخت پول به عنوان جریمه برای جرایم جزئی/کوچک |
house arrest (a young offender who is waiting to go to court(یک مجرم جوان که منتظر مراجعه به دادگاه است)) | برای مدت معینی در خانه بماند |
community service (a youth that steals a car for the first time(جوانی که برای اولین بار ماشین میدزدد)) | انجام کارهای داوطلبانه مانند آموزش در مورد کارهای مجرمانه به کودکان یا پاکسازی زباله |
jail time (man who assaults his wife(مردی که به همسرش تجاوز میکند)) | ماهها یا سالهای معینی را به دور از اجتماع سپری کنید |
life in prison (a woman who commits homicide(زنی که مرتکب قتل میشود)) | بقیه عمر خود را در زندان بگذرانید و هیچ فرصتی برای بازگشت به جامعه نداشته باشید |
اصطلاحات پلیسی در زبان انگلیسی
اصطلاح و لغت | معنی | مثال | معنی مثال |
arrest verb | دستگیر کردن توسط پلیس | My partner arrested the man who set fire to the building. | شریک من مردی که ساختمان را به آتش کشید را دستگیر کرد. |
assailant noun | مهاجم یا ارازل اوباش | Did you see the assailant run away? | دیدید مهاجم فرار کرد؟ |
at large, on the loose | اصطلاحی برای بیان اینکه متهم دستگیر نشده و در حال فرار است | I’m afraid that the man who robbed the bank is still at large. | می ترسم مردی که بانک را سرقت کرد هنوز فراری باشد. |
armed and dangerous adjectives | صفتی برای بیان اینکه فرد مسلح و خطرناک است | Do not approach the thief if you see him. He is considered armed and dangerous. | اگر دزد را دیدید به او نزدیک نشوید. او مسلح و خطرناک است. |
back-up noun | پلیس های پشتیبانی که برای عملیات ارسال می شوند | We’re calling for back-up now that we know she has a gun. | الان درخواست پلیس پشتیبان می کنیم الان می دانیم که او اسلحه دارد. |
bail noun | وثیقه ی مالی که فردی برای فرد دیگر قرار میدهد در کشورهای انگلیسی زبان این وثیقه همیشه پول نقد است | Your husband’s bail is posted at $20,000. | وثیقه شوهر شما 20000 دلار است. |
baton, night stick noun | باتوم پلیس | No, we don’t carry guns. We only have batons. | نه ، ما اسلحه حمل نمی کنیم. ما فقط باتوم داریم. |
book sby verb | ثبت یک فرد به عنوان مجرم | We’re taking your brother down to the station to book him. | ما برادر شما را به ایستگاه پلیس می بریم تا او را به عنوان یک مجرم ثبت کنیم. |
break into verb | دزدی | Do you have any idea who would have broken into your car? | آیا ایده ای دارید که چه کسی ممکن است ماشین شما را بدزد؟ |
burglar noun | دزد خانه و یا پول افراد | We think the burglar got in through your chimney. | فکر می کنیم سارق از طریق دودکش وارد شده است. |
cell noun | سلول های داخل زندانبازداشتگاه | We’ll have to keep you in a cell until someone comes to pay your bail. | ما باید شما را در سلول (بازداشتگاه) نگه داریم تا کسی بیاید وثیقه شما را پرداخت کند. |
convict noun | مجرم | Please be aware that there is a convict on the loose. | لطفاً توجه داشته باشید که یک محکوم در حال فرار است. |
cop, copper noun | پلیس در صحبت های محاوره ای | Did somebody here call the cops? | کسی اینجا به پلیس زنگ زد؟ |
criminal record noun | سوء سابقه مجرمانه ی افراد | We don’t allow anyone with a criminal record into our country. | ما هیچ فردی را با سابقه ی مجرمانه وارد کشور نمی کنیم |
crime scene noun | صحنه ی جرم | Please stay outside the yellow tape. This is a crime scene. | لطفا از نوار زرد عبور نکنید. اینجا صحنه جرم است. |
cruiser, squad car noun | ماشین پلیس | Please step out of your vehicle and get into the police cruiser. | لطفاً از ماشین خود پیاده شده و سوار ماشین پلیس شوید. |
(in) custody noun | تحت نظر پلیس | You will be happy to know that we have taken the kidnapper into custody. | شما از خبر دستگیری آدم رباها خوشحال خواهید شد |
DUI, DWI | اصطلاحی برای بیان اینکه افراد تحت تاثیر مشروبات الکلی رانندگی کرده اند | Your record says that you have two previous DUIs. | سابقه شما می گوید که قبلا دو مرتبه در مستی رانندگی کردید |
detective noun | کارآگاه(در زبان انگلیسی به مامور پلیسی گفته می شود که صحنه ی جرم را بررسی کرده و پرونده را حل می کند) | The detective is going to ask you a few questions about the man’s appearance. | کارآگاه قصد دارد در مورد ظاهر مرد چند سوال از شما بپرسد. |
do time verb + noun | مدت زمان حبس افراد | You won’t be required to do any time but you will have to pay a fine. | شما هیچ وقت ملزم به انجام این کار نخواهید بود اما باید جریمه را بپردازید. |
domestic dispute | به مشاجره هایی گفته می شود معمولا به خشونت خانگی ختم می شود | We’ve had a number of calls reporting a domestic dispute in your hotel room. | با ما چندین تماس گرفته شده است که مشاجره خانگی را در اتاق هتل شما گزارش کرده اند. |
escape verb | فرار از دست پلیس | If you try to escape we will have to restrain you with handcuffs. | اگر قصد فرار دارید باید به شما دستبند بزنیم. |
felony noun | جرم های بزرگ | Murder is considered a felony and is punishable by life in prison. | قتل جنایت محسوب می شود و مجازات حبس ابد دارد. |
fine noun | جریمه ای که بابت یک جرم باید پرداخت شود | You can get charged a large fine for speeding in a school zone. | به دلیل سرعت بالا در محوطه مدرسه می توانید جریمه سنگینی دریافت کنید. |
fingerprints noun | اثر انگشت | We’re going to have to check your personal belongings for fingerprints. | ما باید اثر انگشت وسایل شخصی شما را بررسی کنیم. |
firearms noun | سلاح گرم | It is illegal to carry unregistered firearms such as rifles and pistols. | حمل سلاح های گرم ثبت نشده مانند تفنگ و تپانچه غیرقانونی است. |
gang noun | گروه های خلافکار را می گویند | Stay away from this area at night as there is a lot of gang activity. | شب ها از این منطقه دور شوسد زیرا فعالیت باند خلاف زیاد است. |
guilty adjective | مجرم یا محکوم | You will be considered innocent until you are proven guilty. | تا زمانی که مجرمیت شما ثابت نشود ، بی گناه محسوب می شوید. |
handcuffs noun | دست بندهای آهنین | We put your boyfriend in handcuffs, because we saw him climbing through your window and thought he was an intruder. | ما دوست پسر شما را دستبند زدیم ، زیرا او را دیدیم که از پنجره شما بالا می رفت و فکر می کردیم او یک مزاحم است. |
innocent adjective | بیگناه | We’ll believe you are innocent when you show us your receipt for the items in the bag. | وقتی رسید اقلام داخل کیف را نشان دادید، بی گناهی شما ثابت می شود. |
intruder noun | مزاحمکسی که بدون اجازه وارد یک محل شود | Someone called to report an intruder on the third floor. | شخصی تماس گرفت تا از مزاحمی در طبقه سوم خبر دهد. |
jail, prison noun | زندان | The guards will be patrolling the prison all day long. | نگهبانان در تمام طول روز در زندان گشت می زنند. |
misdemeanor noun | جرم های بسیار کوچکمعمولا این جرم ها با یک جریمه حل می شوند | Stealing a road sign is considered a misdemeanor,but is punishable by a large fine. | سرقت تابلو راهنمایی و رانندگی جرم محسوب می شود اما با جریمه سنگینی مجازات می شود. |
noise complaint | شکایت از صدای بالا | Two of your neighbours have made a noise complaint tonight. | دو همسایه شما امشب شکایت سر و صدای بلند را کرده اند. |
partner noun | همکار یا همیارپلیسی که در کنار پلیس دیگر کار می کند | I’m going to get you to tell your story to my partner. | از شما می خواهم که داستان خود را برای شریک من تعریف کنید. |
patrol verb on patrol | محافظت یا مراقبت از منطقه | We always patrol the downtown core on the weekends. | همیشه آخر هفته ها در مرکز شهر گشت می زنیم. |
perpetrator noun | مجرم یا کسی که اشتباه را مرتکب شده است | The perpetrator is still at large. | عامل این حادثه هنوز فراری است. |
pickpocket noun | جیب بر | Beware of pickpockets on the subway. | مراقب جیب برها در مترو باشید. |
pistol noun | اسلحه ی گرم بسیار کوچک | Our local cops carry pistols but rarely use them. | پلیس محلی تپانچه حمل می کند اما به ندرت از آنها استفاده می کند. |
pursuit noun | تعقیب و گریز | We are in pursuit of a man in a green jacket and orange pants. | ما بدنبال مردی با کت سبز و شلوار نارنجی هستیم. |
radar | رادار ثبت سرعت | According to our radar you were driving well above the speed limit. | بر اساس رادار شما بسیار بیشتر از حد مجاز رانندگی می کردید. |
robbery noun | سرقت | We have twenty officers investigating the bank robbery. | ما بیست افسر داریم که در مورد سرقت بانک تحقیق می کنند. |
speeding ticket | جریمه ی سرعت بالا | Your license shows a clean driving record except for one speeding ticket from five years ago. | گواهینامه شما سوابق رانندگی تمیزی را نشان می دهد به جز یک جریمه ی سرعت بالا که برای 5 سال پیش است |
steal verb | سرقت | Do you know who stole your wallet? | آیا می دانید چه کسی کیف پول شما را دزدیده است؟ |
street crime noun | جرم هایی مانند تن فروشی و فروش مواد در خیابان | Don’t give the beggars any money. You will only be promoting street crime. | به گداها پول ندهید. این کار تنها جرم های خیابانی را افزایش می دهید. |
thief noun | دزد، سارق | We have found the thief who stole your car. | سارقی که ماشین شما را دزدیده بود دستگیر کردیم |
walkie-talkie noun | بی سیم | My partner told me your license plate over his walkie-talkie. | شریکم پلاک شما را از طریق بیسیم به من گفت. |
wanted | تحت تعقیب | A man from your hotel is wanted for his involvement in a murder. | مردی از هتل شما به دلیل دست داشتن در قتل تحت تعقیب است. |
witness verb | شاهد | Three people witnessed the murder but they are afraid to speak. | سه نفر شاهد قتل بودند اما می ترسند صحبت کنند. |
young offender, juvenile delinquent | افراد زیر 18 سالی که جرمی را مرتکب میشوند | Your punishment will be less severe because you are a young offender. | مجازات شما به دلیلی اینکه یک نوجوان هستید بسیار کم خواهد بود. |
اصطلاحات تخصصی تر پلیس: عمیق تر شدن در دنیای مجریان قانون
در حالی که لیست قبلی ما به اصطلاحات رایج پلیس می پرداخت، حال به سراغ اصطلاحات تخصصی تر و عامیانه تری می رویم که بیشتر در بین ماموران پلیس و یا در گزارش های جنایی استفاده می شوند.
موارد مربوط به جرم:
- Modus Operandi (MO): شیوه ی عملیاتی یا شگرد ارتکاب جرم. به مجموعه ای از رفتارها و اقداماتی گفته می شود که مجرم به طور معمول برای ارتکاب جرم از آنها استفاده می کند.
- Victimology: قربانی شناسی. مطالعه ی علمی قربانیان جرم، از جمله ویژگی های آنها، تجربیات شان و تاثیرات جرم بر آنها.
- Cold Case: پرونده سرد. پرونده ای جنایی که برای مدت طولانی حل نشده باقی مانده است.
- Active Shooter: تیرانداز فعال. فردی که در حال حاضر در حال تیراندازی و ایجاد خطر برای دیگران است.
- All Points Bulletin (APB): ابلاغیه ی سراسری. اطلاعیه ای فوری که به تمام واحدهای پلیس در یک منطقه خاص در مورد یک جرم در حال وقوع یا یک مظنون خطرناک ارسال می شود.
موارد مربوط به تحقیقات:
- Probable Cause: دلایل موجه. مبنایی قانونی برای دستگیری یا بازرسی بدون حکم.
- Search Warrant: حکم بازرسی. مجوزی که توسط دادگاه صادر می شود و به پلیس اجازه می دهد مکانی را برای یافتن مدرک جرم بازرسی کند.
- Undercover: مخفی. عملیاتی که در آن ماموران پلیس به عنوان افراد عادی مخفی می شوند تا اطلاعات جمع آوری کنند یا مجرمان را دستگیر کنند.
- Interrogation: بازجویی. مصاحبه ی رسمی با یک مظنون یا شاهد برای کسب اطلاعات در مورد جرم.
- Lineup: صف опознания. روشی که در آن از یک شاهد یا قربانی خواسته می شود تا مظنون را از بین گروهی از افراد شناسایی کند.
بیشتر بخوانید:
موارد مربوط به ماموران:
- Rookie: تازه کار. افسری که به تازگی به نیروی پلیس پیوسته و هنوز در حال آموزش است.
- Plainclothes Officer: مامور غیر یونیفرم. افسری که لباس غیر یونیفرم می پوشد تا هویت خود را به عنوان پلیس مخفی کند.
- Beat Cop: پلیس گشتی. افسری که مسئول گشت زنی در یک منطقه خاص و پاسخگویی به تماس های اورژانسی است.
- Narcotics Officer: مامور مواد مخدر. افسری که به طور خاص در زمینه ی جرایم مربوط به مواد مخدر آموزش دیده و فعالیت می کند.
- K-9 Unit: واحد سگ های پلیس. واحدی که از سگ های آموزش دیده برای کمک به ماموران در انجام وظایفشان، مانند ردیابی مظنونان یا یافتن مواد مخدر استفاده می کند.
اصطلاحات عامیانه:
- Fuzz: (غیر رسمی) پلیس.
- Pigs: (توهین آمیز) پلیس.
- Narcs: (غیر رسمی) ماموران مبارزه با مواد مخدر.
- Feds: (غیر رسمی) ماموران فدرال.
- The Joint: (غیر رسمی) زندان.
- Slammer: (غیر رسمی) زندان.
- Booking: (غیر رسمی) دستگیری و ثبت اثر انگشت و مشخصات.
- Bust: (غیر رسمی) دستگیری و کشف جرم.
- Perp: (غیر رسمی) مجرم.
موارد مربوط به دستگیری:
- Apprehension: دستگیری. عمل دستگیری یک مظنون.
- Miranda Warning: هشدار میراندا. بیانیه ای که توسط پلیس به مظنونان قبل از بازجویی داده می شود و حقوق آنها را در حین بازجویی شرح می دهد.
- Booking: بازداشت. فرآیند ثبت اثر انگشت و مشخصات یک مظنون، و همچنین قرار دادن او در زندان تا زمان برگزاری دادرسی.
- Mugshot: عکس پرسنلی. عکسی که از مظنونان در زمان بازداشت گرفته می شود.
- Suspect: مظنون. فردی که مظنون به ارتکاب جرم است.
موارد مربوط به دادگاه:
- Arraignment: تفهیم اتهام. جلسه ای در دادگاه که در آن اتهامات علیه متهم به او تفهیم می شود و او فرصتی برای یافتن وکیل و یا اعلام وکیل پیدا می کند.
- Indictment: کیفرخواست. سندی رسمی که توسط هیئت منصفه صادر می شود و اتهامات کیفری علیه متهم را به طور خاص شرح می دهد.
- Plea Bargain: معامله ی اعتراف. توافقی بین دادستان و متهم که در آن متهم در ازای مجازات کمتر به جرم خود اعتراف می کند.
- Trial: محاکمه. فرآیندی رسمی در دادگاه که در آن شواهد علیه متهم ارائه می شود و هیئت منصفه در مورد گناه یا بی گناهی او تصمیم می گیرد.
- Sentencing: صدور حکم. جلسه ای در دادگاه که در آن قاضی مجازات متهم را پس از محکومیت تعیین می کند.
موارد مربوط به زندان:
- Incarceration: حبس. مجازات زندان برای مجرمان.
- Correctional Facility: تاسیسات اصلاحی. نامی کلی برای زندان ها، زندان ها و سایر مراکز نگهداری مجرمان.
- Parole: آزادی مشروط. آزادی زودهنگام از زندان با شرایط خاص، مانند گزارش منظم به افسر آزادی مشروط.
- Probation: آزادی تحت نظر. مجازاتی که به جای حبس به مجرم داده می شود و در آن مجرم موظف است از قوانین خاصی پیروی کند و به طور مرتب با افسر آزادی مشروط ملاقات کند.
اصطلاحات عامیانه:
- The Big House: (غیر رسمی) زندان.
- The Slammer: (غیر رسمی) زندان.
- The Joint: (غیر رسمی) زندان.
- Doing Time: (غیر رسمی) گذراندن دوران محکومیت در زندان.
- Behind Bars: (غیر رسمی) در زندان.
- Convict: (غیر رسمی) مجرم محکوم شده.
- Inmate: (غیر رسمی) زندانی.
- Cell: (غیر رسمی) سلول زندان.
تجهیزات:
- Bulletproof Vest: جلیقه ضد گلوله. جلیقه ای که از ماموران پلیس در برابر گلوله و سایر سلاح ها محافظت می کند.
- Baton: باتوم. سلاحی که از چوب یا فلز ساخته شده و برای کنترل جمعیت یا دفاع از خود استفاده می شود.
- Handcuffs: دستبند. وسیله ای فلزی برای بستن مچ دست مظنونان.
- Taser: تفنگ شوکر. سلاحی که از آن برای شوک الکتریکی به مظنونان و از کار انداختن آنها استفاده می شود.
- Pepper Spray: اسپری فلفل. اسپری ای که از آن برای تحریک چشم ها و مجاری تنفسی مظنونان و ناتوان کردن آنها استفاده می شود.
- Police Radio: بی سیم پلیس. وسیله ای برای ارتباط صوتی بین ماموران پلیس.
- Police Car: ماشین پلیس. وسیله نقلیه ای که توسط ماموران پلیس برای گشت زنی و پاسخگویی به تماس های اورژانسی استفاده می شود.
فناوری:
- Surveillance Camera: دوربین مداربسته. دوربینی که برای ضبط تصاویر و فیلم از یک مکان یا فعالیت خاص استفاده می شود.
- Body Camera: دوربین بدن. دوربینی که توسط ماموران پلیس برای ضبط تصاویر و فیلم از تعاملات آنها با مردم استفاده می شود.
- Automatic License Plate Reader (ALPR): خواننده پلاک اتوماتیک. دستگاهی که برای اسکن و شناسایی پلاک خودروها استفاده می شود.
- Facial Recognition Software: نرم افزار تشخیص چهره. نرم افزاری که برای شناسایی افراد از طریق تصاویر یا فیلم ها استفاده می شود.
- DNA Database: پایگاه داده DNA. مجموعه ای از نمونه های DNA که برای شناسایی مجرمان و حل جرایم استفاده می شود.
اصطلاحات عامیانه:
- Heat: (غیر رسمی) پلیس.
- The Fuzz: (غیر رسمی) پلیس.
- The Man: (غیر رسمی) پلیس.
- The Law: (غیر رسمی) پلیس.
- Cops: (غیر رسمی) پلیس.
- Blue Lights: (غیر رسمی) چراغ های روشن ماشین پلیس.
- Siren: (غیر رسمی) آژیر ماشین پلیس.
- Flashing Lights: (غیر رسمی) چراغ های چشمک زن ماشین پلیس.
انواع پلیس:
- Local Police: پلیس محلی. پلیس هایی که در یک شهر یا منطقه خاص فعالیت می کنند و مسئول اجرای قوانین محلی هستند.
- State Police: پلیس ایالتی. پلیس هایی که در سطح ایالتی فعالیت می کنند و مسئول اجرای قوانین ایالتی و همچنین کمک به پلیس های محلی در تحقیقات پیچیده هستند.
- Federal Police: پلیس فدرال. پلیس هایی که در سطح فدرال فعالیت می کنند و مسئول اجرای قوانین فدرال و همچنین تحقیقات در مورد جرایم فدرال مانند قاچاق مواد مخدر و تروریسم هستند.
- Military Police: پلیس نظامی. پلیس هایی که در ارتش فعالیت می کنند و مسئول اجرای قوانین و نظم در میان پرسنل نظامی هستند.
- Transit Police: پلیس حمل و نقل. پلیس هایی که مسئول امنیت و نظم در سیستم های حمل و نقل عمومی مانند مترو، اتوبوس و قطار هستند.
- Park Police: پلیس پارک. پلیس هایی که مسئول امنیت و نظم در پارک ها و سایر مناطق تفریحی هستند.
- School Resource Officer (SRO): افسر منابع مدرسه. افسران پلیسی که در مدارس اختصاص داده شده اند و خدمات مربوط به مسائل قانون و همچنین امنیت محوطه را تامین می کنند.
اصطلاحات عامیانه:
- Coppers: (غیر رسمی) پلیس محلی.
- State Troopers: (غیر رسمی) پلیس ایالتی.
- Feds: (غیر رسمی) پلیس فدرال.
- M.P.s: (غیر رسمی) پلیس نظامی.
- Transit Cops: (غیر رسمی) پلیس حمل و نقل.
- Park Rangers: (غیر رسمی) پلیس پارک.
- School Cops: (غیر رسمی) پلیس مدرسه.
جرایم:
- Felony: جرم سنگین. جرمی که مجازات آن حبس در زندان است.
- Misdemeanor: جرم. جرمی که مجازات آن معمولاً جریمه یا حبس در زندان کوتاه مدت است.
- Traffic Violation: تخلف رانندگی. نقض قوانین راهنمایی و رانندگی.
- White-Collar Crime: جرم یقه سفید. جرمی که معمولاً توسط افراد ثروتمند یا قدرتمند انجام می شود و شامل جرایمی مانند کلاهبرداری، اختلاس و رشوه می شود.
- Violent Crime: جرم خشونت آمیز. جرمی که شامل استفاده از زور یا تهدید به زور علیه شخص دیگری است، مانند قتل، تجاوز و ضرب و شتم.
- Property Crime: جرم مربوط به اموال. جرمی که شامل سرقت، آسیب رساندن به اموال یا تصاحب غیرقانونی اموال است.
- Hate Crime: جرم ناشی از تنفر. جرمی که به دلیل نژاد، مذهب، گرایش جنسی یا سایر ویژگی های گروهی مرتکب می شود.
- Cybercrime: جرم سایبری. جرمی که در فضای مجازی انجام می شود، مانند هک کردن، کلاهبرداری اینترنتی و سرقت هویت.
مجازات ها:
- Punishment: مجازات. تلافی برای جرمی که انجام شده است.
- Sentence: حکم. مجازاتی که توسط قاضی برای یک جرم خاص تعیین می شود.
- Fine: جریمه. پولی که مجرم باید به عنوان مجازات جرم به دولت بپردازد.
- Probation: آزادی مشروط. مجازاتی که به جای حبس به مجرم داده می شود و در آن مجرم موظف است از قوانین خاصی پیروی کند و به طور مرتب با افسر آزادی مشروط ملاقات کند.
- Imprisonment: حبس. مجازات زندان برای مجرمان.
- Life Imprisonment: حبس ابد. مجازاتی که در آن مجرم تا آخر عمر در زندان می ماند.
- Death Penalty: مجازات اعدام. مجازاتی که در آن مجرم به مرگ محکوم می شود.
اصطلاحات عامیانه:
- Crime: (غیر رسمی) جرم.
- Offense: (غیر رسمی) جرم.
- Rap: (غیر رسمی) جرم.
- Conviction: (غیر رسمی) محکومیت.
- Record: (غیر رسمی) سابقه کیفری.
- Time: (غیر رسمی) حبس.
- Slam: (غیر رسمی) زندان.
- Jug: (غیر رسمی) زندان.
جملات مرتبط با اسامی انواع جرم و جنایت در انگلیسی
گزارش جرم:
I have been robbed! (من را دزدیدند!)
My car has been stolen! (ماشین من را دزدیدند!)
Someone broke into my house! (کسی به خانه من دزدید!)
I have been assaulted! (به من حمله کردند!)
I have been a victim of a hate crime! (من قربانی جرم ناشی از تنفر شدهام!)
درخواست کمک:
Help! (کمک کنید!)
Call the police! (به پلیس زنگ بزنید!)
I need an ambulance! (به آمبولانس نیاز دارم!)
I am being threatened! (من را تهدید میکنند!)
I am in danger! (در خطر هستم!)
هنگام مواجه شدن با پلیس:
I am not resisting arrest. (من در برابر دستگیری مقاومت نمیکنم.)
I have the right to remain silent. (من حق سکوت دارم.)
I want to speak to a lawyer. (میخواهم با یک وکیل صحبت کنم.)
I am not feeling well. (حالم خوب نیست.)
Can I please sit down? (میتوانم بنشینم؟)
عبارات رایج:
I am innocent. (من بیگناهم.)
I did not do it. (من این کار را نکردم.)
I can explain everything. (میتوانم همه چیز را توضیح دهم.)
I don’t know what you are talking about. (من نمیدانم در مورد چه چیزی صحبت میکنید.)
Please let me go. (من را رها کنید.)
?Have I done something wrong کار اشتباهی انجام دادهام؟
Is this illegal? آیا این غیرقانونی است؟
What are my rights? حقوق من چیست؟
Can I call a lawyer? آیا میتوانم با یک وکیل تماس بگیرم؟
Where are you taking me? من را کجا میبری؟
Can I make a phone call? آیا میتوانم تماس تلفنی برقرار کنم؟
Are you carrying any illegal drugs? آیا شما مواد مخدر غیرقانونی حمل میکنید؟
Do you have a weapon? آیا شما سلاح دارید؟
Does this belong to you? آیا این مال شماست؟
Whose car is this? این ماشین کیست؟
Where were you at eight last night? دیشب ساعت هشت کجا بودی؟
You are under arrest. شما بازداشتید.
Put your hands on your head. دستهایت را روی سرت بگذار.
I am taking you to the police station. من شما را به ایستگاه پلیس میبرم.
Please get in the police car. لطفا سوار ماشین پلیس شوید.
You will have to pay a fine for this. برای این کار باید جریمه بپردازید.
I will give you a warning this time. من این بار به شما هشدار میدهم.
Smoking in restaurants is illegal in this country. سیگار کشیدن در رستورانها در این کشور غیرقانونی است
It is against the law to do drugs in public. مصرف مواد مخدر در ملاء عام خلاف قانون است.
سوالات متخلفان از قانون یا مجرمان مشکوک
در اینجا چند نمونه از سوالاتی که می توانید در موقعیتی که توسط پلیس متوقف شده اید یا دستگیر شده اید به زبان انگلیسی بپرسید آورده شده است:
هنگام توقف توسط پلیس:
- Why did you pull me over? (چرا منو کشیدی کنار؟)
- Am I being detained? (من در بازداشت هستم؟)
- What did I do wrong? (من چه کار اشتباهی انجام دادم؟)
- Are you giving me a ticket? (به من جریمه مینویسید؟)
- Can I see your ID? (میتوانم کارت شناسایی شما را ببینم؟)
هنگام دستگیری:
- Am I under arrest? (من بازداشت هستم؟)
- What are you arresting me for? (برای چی من را دستگیر می کنید؟)
- Have I been read my rights? (حقوقم را به من گوشزد کرده اید؟)
- Can I call a lawyer? (آیا میتوانم با وکیل تماس بگیرم؟)
- Where are you taking me? (من را کجا میبرید؟)
سوالات کلی:
- What is your name? (اسمتان چیست؟)
- What is your badge number? (شماره پلاکتان چیست؟)
- Can I file a complaint? (میتوانم شکایت کنم؟)
- Who is your supervisor? (سرپرست شما کیست؟)
- Why are you doing this? (چرا این کار را انجام می دهید؟)
بیشتر بخوانید:
انیمیشن برای یادگیری زبان انگلیسی
داستان کوتاه انگلیسی برای کودکان
حوادث و بلایای طبیعی به انگلیسی
اسامی جانوران دریایی به انگلیسی
سوالاتی که پلیس ممکن است از یک مجرم مشکوک بپرسد
در اینجا چند نمونه از سوالاتی که پلیس ممکن است از یک مجرم مشکوک به زبان انگلیسی بپرسد، آورده شده است:
شناسایی:
- What is your name? (اسمتان چیست؟)
- Where do you live? (کجا زندگی می کنید؟)
- What is your date of birth? (تاریخ تولدتان چیست؟)
- Can I see your ID? (میتوانم کارت شناسایی شما را ببینم؟)
- Are you on probation or parole? (آیا در آزادی مشروط یا آزادی تحت نظر هستید؟)
جرم:
- Where were you at the time of the crime? (در زمان جرم کجا بودید؟)
- What were you doing at the time of the crime? (در زمان جرم چه کار میکردید؟)
- Do you know anyone who was involved in the crime? (آیا کسی را میشناسید که در جرم دخیل بوده باشد؟)
- Why did you commit the crime? (چرا جرم را مرتکب شدی؟)
- Where did you get the [weapon/stolen property]? (سلاح/اموال دزدی را از کجا تهیه کردید؟)
شواهد:
- Do you have an alibi? (آیا مدرکی برای اثبات بیگناهی خود دارید؟)
- Do you know where the [weapon/stolen property] is now? (میدانید سلاح/اموال دزدی الان کجاست؟)
- Have you been in contact with the victim? (با قربانی تماس گرفتهاید؟)
- Is there anything else you want to tell me? (چیز دیگری هست که بخواهید به من بگویید؟)
حقوق:
- Have you been read your Miranda rights? (حقوق میراندا را به شما گوشزد کردهاند؟)
- Do you understand your rights? (حقوق خود را درک میکنید؟)
- Would you like to speak to a lawyer? (آیا میخواهید با یک وکیل صحبت کنید؟)
- Do you want to make a statement? (میخواهید بیانیه ای بدهید؟)
اداره پلیس به انگلیسی
اداره پلیس به انگلیسی به دو صورت رایج ترجمه میشود:
1. Police Department:
- این ترجمه رایجترین و رسمیترین معادل اداره پلیس در زبان انگلیسی است.
- از این ترجمه در اسناد رسمی، اخبار و مکاتبات اداری استفاده میشود.
- نمونههایی از کاربرد این عبارت:
- The New York City Police Department: اداره پلیس شهر نیویورک
- The Metropolitan Police Department: اداره پلیس کلان شهر لندن
- The Los Angeles Police Department: اداره پلیس لس آنجلس
2. Police Station:
- این ترجمه به طور غیررسمیتر برای اشاره به اداره پلیس استفاده میشود.
- بیشتر در گفتگوی روزمره و اشاره به مکان فیزیکی اداره پلیس به کار میرود.
- نمونههایی از کاربرد این عبارت:
- I need to go to the police station to file a report. (باید برای ثبت گزارش به اداره پلیس بروم.)
- The police station is located on Main Street. (اداره پلیس در خیابان اصلی واقع شده است.)
- The officers were back at the police station by 6 pm. (ماموران تا ساعت 6 بعد از ظهر به اداره پلیس برگشتند.)
افسر پلیس به انگلیسی
افسر پلیس به انگلیسی به چند صورت ترجمه میشود که هر کدام در موقعیتهای خاص کاربرد دارند:
1. Police Officer:
- این رایجترین و عمومیترین ترجمه برای افسر پلیس در زبان انگلیسی است.
- از این ترجمه در موقعیتهای مختلف و برای اشاره به هر نوع افسر پلیسی (اعم از یونیفورمپوش یا غیر یونیفورمپوش) استفاده میشود.
- نمونههایی از کاربرد این عبارت:
- I saw a police officer directing traffic. (یک افسر پلیس را دیدم که در حال هدایت ترافیک بود.)
- The police officer questioned the suspect. (افسر پلیس از مظنون سوال کرد.)
- Be respectful when talking to a police officer. (هنگام صحبت با افسر پلیس با احترام صحبت کنید.)
2. Law Enforcement Officer:
- این ترجمه رسمیتر از “Police Officer” است و به طور کلی برای اشاره به هر فردی که دارای قدرت دستگیری و اجرای قانون است، استفاده میشود.
- این عبارت شامل افسران پلیس، کلانترها، مأموران گمرک و سایر مأموران انتظامی میشود.
- نمونههایی از کاربرد این عبارت:
- The law enforcement officer arrived at the scene of the crime. (مامور انتظامی در محل جرم حاضر شد.)
- It is important to cooperate with law enforcement officers. (همکاری با مأموران انتظامی مهم است.)
- The suspect was apprehended by law enforcement officers. (مظنون توسط مأموران انتظامی دستگیر شد.)
3. Constable:
- این ترجمه در برخی از کشورهای مشترک المنافع، مانند بریتانیا، کانادا و استرالیا، برای اشاره به افسران پلیس محلی رده پایین استفاده میشود.
- معادل درجه ستوان یا گروهبان در نیروی انتظامی ایران است.
- نمونههایی از کاربرد این عبارت:
- The constables were patrolling the neighborhood. (ماموران در حال گشت زنی در محله بودند.)
- The constable issued the driver a ticket. (مامور به راننده جریمه داد.)
- Report the crime to the nearest constable. (جرم را به نزدیکترین کلانتری گزارش دهید.)
4. Trooper:
- این ترجمه به طور خاص برای اشاره به افسران پلیس ایالتی در بزرگراهها و جادهها استفاده میشود.
- معادل درجه استوار در نیروی انتظامی ایران است.
- نمونههایی از کاربرد این عبارت:
- The state trooper pulled over the speeding car. (مامور پلیس راهنمایی و رانندگی ماشین در حال سرعت را متوقف کرد.)
- The troopers are investigating the accident. (ماموران در حال بررسی تصادف هستند.)
- Be careful when driving on the highway, you might see a trooper. (هنگام رانندگی در بزرگراه مراقب باشید، ممکن است مامور پلیس راهنمایی و رانندگی را ببینید.)
آقای پلیس به انگلیسی
برای ترجمه “آقای پلیس” به انگلیسی، باید به موقعیت و لحن مورد نظر توجه کرد.
در اینجا چند گزینه رایج با توضیحات مربوط به هر کدام ارائه میشود:
1. Police Officer:
- این ترجمه رایجترین و عمومیترین معادل برای “آقای پلیس” در زبان انگلیسی است.
- در موقعیتهای رسمی و غیررسمی و برای خطاب قرار دادن هر نوع افسر پلیس (اعم از یونیفورمپوش یا غیر یونیفورمپوش) استفاده میشود.
- لحنی مودبانه و خنثی دارد.
- نمونههایی از کاربرد این عبارت:
- Excuse me, Officer, could you tell me how to get to the station? (ببخشید آقا، میشه بگید چطوری به ایستگاه برم؟)
- Officer, I witnessed the robbery. (آقا پلیس، من شاهد سرقت بودم.)
- Thank you for your help, Officer. (ممنون از کمکتون آقا پلیس.)
2. Sir:
- این ترجمه در موقعیتهای رسمی و برای نشان دادن احترام بیشتر به افسر پلیس به کار میرود.
- لحنی رسمیتر و مودبتر از “Police Officer” دارد.
- معادل فارسی آن “جناب سروان” یا “جناب سرهنگ” است.
- نمونههایی از کاربرد این عبارت:
- Sir, I would like to report a crime. (جناب سروان، میخواهم جرمی را گزارش کنم.)
- Sir, I am following your instructions. (جناب سروان، من از دستورات شما اطاعت میکنم.)
- Yes, sir. (بله قربان.)
3. Excuse me:
- این ترجمه در موقعیتهای غیررسمی و برای جلب توجه افسر پلیس به کار میرود.
- لحنی مودبانه و غیررسمی دارد.
- معادل فارسی آن “ببخشید” یا “معذرت میخواهم” است.
- نمونههایی از کاربرد این عبارت:
- Excuse me, Officer, could you tell me where the nearest bank is? (ببخشید آقا، میشه بگید نزدیکترین بانک کجاست؟)
- Excuse me, Officer, is this street open for traffic? (ببخشید آقا، این خیابان برای عبور و مرور بازه؟)
- Excuse me, Officer, I think I just dropped my wallet. (ببخشید آقا، فکر کنم کیف پولم رو گم کردم.)
خانم پلیس به انگلیسی
برای ترجمه “خانم پلیس” به انگلیسی، باید به موقعیت و لحن مورد نظر توجه کرد.
در اینجا چند گزینه رایج با توضیحات مربوط به هر کدام ارائه میشود:
1. Police Officer:
- این ترجمه رایجترین و عمومیترین معادل برای “خانم پلیس” در زبان انگلیسی است.
- در موقعیتهای رسمی و غیررسمی و برای خطاب قرار دادن هر نوع افسر پلیس زن (اعم از یونیفورمپوش یا غیر یونیفورمپوش) استفاده میشود.
- لحنی مودبانه و خنثی دارد.
- نمونههایی از کاربرد این عبارت:
- Excuse me, Police Officer, could you tell me how to get to the station? (ببخشید خانم پلیس، میشه بگید چطوری به ایستگاه برم؟)
- Police Officer, I witnessed the robbery. (خانم پلیس، من شاهد سرقت بودم.)
- Thank you for your help, Police Officer. (ممنون از کمکتون خانم پلیس.)
2. Ma’am:
- این ترجمه در موقعیتهای رسمی و برای نشان دادن احترام بیشتر به افسر پلیس زن به کار میرود.
- لحنی رسمیتر و مودبتر از “Police Officer” دارد.
- معادل فارسی آن “خانم سروان” یا “خانم سرهنگ” است.
- نمونههایی از کاربرد این عبارت:
- Ma’am, I would like to report a crime. (خانم سروان، میخواهم جرمی را گزارش کنم.)
- Ma’am, I am following your instructions. (خانم سروان، من از دستورات شما اطاعت میکنم.)
- Yes, ma’am. (بله قربان.)
3. Excuse me:
- این ترجمه در موقعیتهای غیررسمی و برای جلب توجه افسر پلیس زن به کار میرود.
- لحنی مودبانه و غیررسمی دارد.
- معادل فارسی آن “ببخشید” یا “معذرت میخواهم” است.
- نمونههایی از کاربرد این عبارت:
- Excuse me, Police Officer, could you tell me where the nearest bank is? (ببخشید خانم پلیس، میشه بگید نزدیکترین بانک کجاست؟)
- Excuse me, Police Officer, is this street open for traffic? (ببخشید خانم پلیس، این خیابان برای عبور و مرور بازه؟)
- Excuse me, Police Officer, I think I just dropped my wallet. (ببخشید خانم پلیس، فکر کنم کیف پولم رو گم کردم.)
4. Miss:
- این ترجمه در گذشته برای خطاب قرار دادن زنان مجرد به کار میرفت، اما امروزه استفاده از آن منسوخ شده است.
- لحنی غیررسمی و گاه بیاحترامی دارد.
- استفاده از این ترجمه به شدت توصیه نمیشود.
انتخاب ترجمه مناسب:
- در موقعیتهای عمومی و برای خطاب قرار دادن افسر پلیس زن در مکالمهای معمولی، از ترجمه Police Officer استفاده کنید.
- در موقعیتهای رسمی و برای نشان دادن احترام بیشتر، از ترجمه Ma’am استفاده کنید.
- در موقعیتهای غیررسمی و برای جلب توجه افسر پلیس زن، از ترجمه Excuse me استفاده کنید.
- از استفاده از ترجمه Miss به طور جدی خودداری کنید.
علاوه بر موارد فوق، در برخی از مناطق انگلیسی زبان، از اصطلاحات عامیانه دیگری برای خطاب قرار دادن افسران پلیس زن نیز استفاده میشود، مانند:
- Copper: این اصطلاح لحنی غیررسمی و گاه عامیانه دارد و بیشتر در بین جوانان و افراد عادی استفاده میشود.
- Fuzz: این اصطلاح لحنی غیررسمیتر و عامیانهتر از “Copper” دارد و گاه به معنای “پلیس” به طور کلی استفاده میشود.
- Peggy: این اصطلاح بیشتر در بریتانیا برای خطاب به افسران پلیس زن محلی استفاده میشود.
چه اصطلاحاتی را باید یاد بگیرم؟
مهم ترین اصطلاحاتی که باید یاد بگیرید عبارتند از:
انواع پلیس: police officer, detective, sheriff, deputy sheriff, constable, marshal, state trooper, highway patrol officer, border patrol agent
جرایم و مجازات ها: crime, misdemeanor, felony, assault, battery, theft, robbery, burglary, arson, homicide, murder, manslaughter, rape, drug trafficking, fraud, forgery, counterfeiting
بازداشت، جستجو و بازجویی: arrest, detain, apprehend, search warrant, probable cause, pat-down, strip search, interrogation, Miranda rights
حقوق متهمان: right to remain silent, right to an attorney, right to a fair trial, due process of law
اصطلاحات تخصصی: suspect, perpetrator, victim, evidence, alibi, indictment, arraignment, plea bargain, conviction, sentencing
اصطلاح بی اثر شدن جرمی در سو پیشینه بعد از گذشتن یه مدت خاص چی می شه؟
من تو یه فیلم شنیدم که تلفظی شبیه exponge داشت