20% تخفیف شب یلدا 🍉🍉🍉 رادتایم – تو فقط نیت کن بقیش با ما 

کلمات و اصطلاحات سیاسی به انگلیسی

کلمات و اصطلاحات سیاسی به انگلیسی

مهمترین اصطلاحات سیاسی انگلیسی

اصطلاحات سیاسی مجموعه‌ای از واژه‌ها و عباراتی هستند که برای توصیف و تحلیل مسائل سیاسی استفاده می‌شوند. این اصطلاحات می‌توانند به توصیف نهادها، فرآیندها، ایدئولوژی‌ها، و بازیگران سیاسی کمک کنند.

اصطلاحات سیاسی معمولاً به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند:

  • اصطلاحات بنیادی: این اصطلاحات مفاهیم اصلی سیاست را توصیف می‌کنند، مانند دولت، قانون، عدالت، و جنگ.
  • اصطلاحات تخصصی: این اصطلاحات مفاهیم خاص‌تری را توصیف می‌کنند، مانند دموکراسی، جمهوری، دیکتاتوری، و سرمایه‌داری.

لیست کلمات و اصطلاحات مرتبط با سیاست و دولت در انگلیسی

این اصطلاحات درک اخبار سیاسی و مقالات مربوط به سیاست را آسان‌تر می‌کنند. همچنین می‌توان از آنها در مکالمات و گفتگوهای سیاسی استفاده کرد.

اصطلاحات سیاسیمعنی فارسی
Politicsسیاست
Governmentدولت
Democracyدموکراسی
Republicجمهوری
Dictatorshipدیکتاتوری
Monarchyپادشاهی
Constitutionقانون اساسی
Lawقانون
Justiceعدالت
Law enforcementاجرای قانون
Courtدادگاه
Judgeقاضی
Juryهیئت منصفه
Trialمحاکمه
Prisonزندان
Policeپلیس
Militaryارتش
Warجنگ
Peaceصلح
Diplomacyدیپلماسی
Allianceپیمان
Tradeتجارت
Economyاقتصاد
Capitalismسرمایه‌داری
Socialismسوسیالیسم
Communismکمونیسم
Rightراست
Leftچپ
Liberalismلیبرالیسم
Conservatismمحافظه‌کاری
Progressivismترقی‌خواهی
Socialismسوسیالیسم
Communismکمونیسم
Fascismفاشیسم
Anarchyآنارشی
Electionانتخابات
Partyحزب
Candidateنامزد
Voteرای
Resultنتیجه
Majorityاکثریت
Minorityاقلیت
Governmentدولت
Oppositionمخالفت
Powerقدرت
Authorityاختیار
Leadershipرهبری
Decision-makingتصمیم‌گیری
Policyسیاست
Administrationاداره
Governmentدولت
Publicمردم
Privateخصوصی
Internationalبین‌المللی
Nationalملی
Globalجهانی
Globalizationجهانی شدن
کلمه انگلیسیمعنی فارسی
The congressکنگره
The partyحزب
The congressmanنماینده کنگره
The presidentرئیس جمهور
The electionانتخابات
The republicanجمهوری‌خواه
The house of representativesمجلس نمایندگان
The senatorسناتور
The kingپادشاه
The voteرای
The governorفرماندار
politicsسیاست
The ballotبرگه رای
The parliamentمجلس
The mayorشهردار
Abductorآدم ربایی
Public opinionافکار عمومی
Racial distinctionتمایز نژادی
Racismنژادپرستی
abortive attemptتلاش نافرجام
abortive coupکودتای نافرجام
Abuseسو استفاده کردن
Air Fieldمیدان هوایی
The prime ministerنخست وزیر
The senateمجلس سنا
Mutual disappointmentنارضایتی متقابل
National saviourناجی ملی
National interestمنافع ملی
Official existenceوجود رسمی
Massive invasionتهاجم عظیم
Member countriesکشورهای عضو
Peace negotiationsمذاکرات صلح
National currencyپول ملی
Nationalizeملی کردن
NATOناتو
Policy preparationسیاست‌گذاری
Moderate policyمیانه‌رو
Law-creatingقانون‌گذاری
Middle classطبقه متوسط
Military capacityظرفیت و توان نظامی
Military movementsتحرکات نظامی
Military superiorityبرتری نظامی
International agreementقرارداد بین‌المللی

بیشتر بخوانید:

روز پدر به انگلیسی

در جواب can I call you later چه بگوییم؟

جمله واره در انگلیسی

تدریس گروهی بهتر است یا تدریس خصوصی؟

مزایای آموزش آنلاین زبان انگلیسی

نحوه نوشتن رزومه انگلیسی (CV)

کمیت سنج ها در زبان انگلیسی

بهترین کتاب لغت آلمانی

قید‌ در زبان انگلیسی

ساختار ملکی در زبان انگلیسی

آموزش زبان انگلیسی بزرگسالان | کلاس زبان بزرگسال


اصطلاحات سیاسی انگلیسی به فارسی

Judiciaryقوه قضاییه
warجنگ
Left-wingجناح چپ
Left-wing partiesاحزاب جناح چپ
Legislationقانون‌گذاری
Political movementجنبش سیاسی
defamationافترا
deflectمنحرف کردن
demagogueعوام فریبی
denigrateحمله به نام و شهرت کسی
Political unionاتحادیه سیاسی
Multi-party assemblyمجلس چند حزبی
Negotiationsمذاکرات
Nuclear strategyاستراتژی هسته‌ای
Accusationاتهام، دعایی مبنی بر اینکه کسی مرتکب تخلف شده است.
Allegationادعا، اتهام رسمی به کسی
Allianceاتحاد، پیوستن به یک انجمن یا ائتلاف
authoritarianمستبد
bamboozleفریب دادن، پنهان کردن انگیزه‌های واقعی
beleaguerمحاصره کردن
benefitسود
رشوه دادن
cadreکادر نظامی
careerحرفه
claimمطالبه
coercionاجبار
collaborationهمکاری
concealپنهان کردن، پوشاندن
controlکنترل
corruptionفساد
coterieحزب جمعی از افراد با هدف مشترک
dictatorshipدیکتاتوری
embezzlementاختلاس
empireامپراتوری
fiascoشکست مفتضحانه
greedyطمع کار
hypocrisyتظاهر به داشتن ویژگی‌ها یا باورهایی که ندارید.
ignorantبی‌سواد؛ فاقد دانش
illegalغیر قانونی
illicitقاچاق
influenceقدرت تأثیرگذاری بر افراد یا رویدادها
infringementعملی که یک توافق یا حق را نادیده می‌گیرد.
intimidationعمل ترساندن یک فرد ضعیف تر برای انجام کاری
irresponsibleبی‌مسئولیت
lobbyلابی
malfeasanceرفتار نادرست یک مقام دولتی
patriarchyمرد سالاری
plagiarismسرقت ادبی
plutocracyیک سیستم سیاسی که توسط افراد ثروتمند اداره ‌می‌شود.
privilegeمزیت امتیاز
proxyنماینده
rebutرد کردن ادعا با مدرک
regimeرژیم
reputationشهرت، آبرو
resignationاستعفا
revelationافشا
sagaحماسه
scandalرسوایی
scapegoatکسی که به خاطر اشتباهات دیگران مجازات .می‌شود
solicitدرخواست فوری
taintedآلوده
tarnishلکه‌دار کردن
tycoonسرمایه‌دار
unethicalعدم انطباق با استانداردهای مورد تایید رفتار اجتماعی
unjustناعادلانه

مهمترین اصطلاحات سیاسی به زبان انگلیسی

Ballot: رای مخفی

(اسم / فعل قابل شمارش) عمل برگزاری رأی‌ مخفی. به عنوان یک فعل: برگزاری رأی‌گیری مخفی.

‘In democratic counties voting is done through a secret ballot. No one knows who you voted for.’

در شهرستان‌های دموکراتیک انتخابات از طریق رأی‌گیری مخفی انجام می‌شود. هیچکس نمی‌داند به چه کسی رای داده‌اید.

Bill: لایحه

(اسم قابل شمارش) یک تغییر پیشنهادی در قانون. زمانی که هنوز در مرحله برنامه‌ریزی است و قبل از قانونی شدن، به یک قانون، لایحه می‌گویند.

‘There is little support for the new bill. I don’t think it will ever become law.’

حمایت کمی از لایحه جدید وجود دارد. من فکر نمی‌کنم این هرگز تبدیل به قانون شود.


بیشتر بخوانید:

آموزش صفر تا صد زبان انگلیسی

بهترین آموزشگاه زبان انگلیسی در تهران

آموزش آنلاین زبان انگلیسی ، کلاس آنلاین زبان انگلیسی

آموزش آنلاین زبان انگلیسی ، کلاس آنلاین زبان انگلیسی

بهترین آموزشگاه زبان در شمال تهران

بهترین آموزشگاه آیلتس در شمال تهران

بهترین کلاس آیلتس در غرب تهران

بهترین آموزشگاه زبان در غرب تهران


Coalition: ائتلاف

(اسم قابل شمارش) زمانی که احزاب سیاسی مختلف بر سر چیزی به دلیلی توافق می‌کنند.

‘During periods of war, coalitions between political parties are common.’

در طول دوره های جنگ، ائتلاف بین احزاب سیاسی رایج است.

لیست کلمات و اصطلاحات مرتبط با سیاست و دولت در انگلیسی
لیست کلمات و اصطلاحات مرتبط با سیاست و دولت در انگلیسی

Democracy: دموکراسی

(اسم قابل شمارش) : سیستمی که در آن قدرت از طریق انتخابات در اختیار مردم است. یک نفر = یک رای

‘The alternatives to Democracy, Communism, for example, have largely been failures.’

آلترناتیوهای دموکراسی، مثلاً کمونیسم، عمدتاً شکست خورده‌اند.

To Elect: انتخاب شدن با رای

(فعل) : انتخاب با رأی دادن.

‘In November Americans will vote for a new President.’

در ماه نوامبر آمریکایی‌ها به رئیس جمهور جدید رای خواهند داد.

Election: انتخابات

(اسم) : فرآیند انتخاب دولت یا رهبر جدید.

‘In Britain elections are held every 4 or 5 years.’

در بریتانیا انتخابات هر 4 یا 5 سال یکبار برگزار می‌شود.

Election Campaign: کمپین انتخاباتی

(اسم قابل شمارش) تلاش سازمان یافته برای به قدرت رسیدن یک حزب سیاسی. همچنین به عنوان یک نژاد شناخته می‌شود.

‘A political campaign is very expensive. The political parties spend lots of money on advertising.’

یک کمپین سیاسی بسیار گران است. احزاب سیاسی پول زیادی را صرف تبلیغات می‌کنند.

Electorate: رای دهندگان

(اسم قابل شمارش، اما معمولاً مفرد) : همه افرادی که می‌توانند در یک انتخابات رای دهند.

‘The party is working hard to win the support of the electorate.’

حزب سخت کار می کند تا حمایت رای دهندگان را به دست آورد.

Law: قانون

(اسم قابل شمارش) : قانونی که توسط دولت وضع شده است. قانون شکنی غیرقانونی است.

‘The government introduced a new law banning smoking in public places.’

دولت قانون جدیدی را برای ممنوعیت استعمال دخانیات در اماکن عمومی معرفی کرد.

The Opposition: اپوزیسیون

(اسم گروه) : اپوزیسیون حزب سیاسی است که در قدرت نیست. آنها دولت نیستند اما می‌خواهند باشند.

‘The role of the Opposition is to oppose and scrutinize the government.’

نقش اپوزیسیون مخالفت و بررسی دقیق دولت است.

Politics: سیاست

(اسم) فرآیندی که از طریق آن تصمیم‌گیری در مورد نحوه اداره کشور/دولت اتخاذ می‌شود.

‘In my country, young people are less interested in politics than ever before.’

در کشور من، جوانان کمتر از همیشه به سیاست علاقه دارند.

Policy: سیاست

(اسم قابل شمارش) طرح عمل یا راهنمایی که یک حزب یا گروه سیاسی درباره آن تصمیم می‌گیرد.

‘The party has the policy to cut taxes when it comes to power.’

حزب سیاست کاهش مالیات را در زمان رسیدن به قدرت دارد.

Politician: سیاستمدار

(اسم: شغل) : کسی که انتخاب شده و در سیاست کار می‌کند.

‘Tony Blair was a politician for many years before becoming Prime Minister.’

تونی بلر قبل از اینکه نخست وزیر شود سال ها سیاستمدار بود.

Political Party: حزب سیاسی

(اسم قابل شمارش) : یک حزب سیاسی سازمان یافته که دیدگاه و عقاید یکسانی دارد.

‘The two major political parties in the UK are Labor and Conservative.’

دو حزب سیاسی اصلی در بریتانیا کارگر و محافظه کار هستند.

Prime Minister / President: نخست وزیر/ رئیس جمهور

(اسم: شغل) : در بریتانیا و استرالیا به رهبر کشور نخست وزیر می‌گویند. در ایالات متحده آمریکا به رهبر کشور رئیس جمهور می‌گویند.

‘George Washington was the first President of America. Robert Walpole is considered Britain’s first Prime Minister.’

جرج واشنگتن اولین رئیس جمهور آمریکا بود. رابرت والپول اولین نخست وزیر بریتانیا در نظر گرفته می‌شود.

To Run: تلاش برای نامزد شدن

(فعل) هنگامی که یک سیاستمدار آمریکایی، برای مثال، تلاش می‌کند رئیس جمهور شود، برای ریاست جمهوری نامزد می‌شود.

‘George Clinton successfully ran for President twice.’

جورج کلینتون با موفقیت دو بار نامزد ریاست جمهوری شد.

Spin: چرخش، فریب دادن

(فعل / اسم غیرقابل شمارش) : تلاش برای فریب دادن مردم با دادن اطلاعات گمراه کننده.

‘The government is trying to put a positive spin on the situation.’

دولت در تلاش است تا یک چرخش مثبت در وضعیت ایجاد کند.

Turn-Out: مشارکت، اجتماع

(فعل عبارتی / اسم قابل شمارش) تعداد افرادی که در یک انتخابات رای می‌دهند و (به عنوان فعل) قصد رای دادن دارند.

‘Voter turn-out is only 40% in my country. Most people are not interested in voting.’

مشارکت رای‌دهندگان در کشور من تنها 40 درصد است. اکثر مردم علاقه‌ای به رای دادن ندارند.


بیشتر بخوانید:

بهترین مجموعه آیلتس

کلاس زبان خصوصی | تدریس خصوصی زبان

آموزش زبان انگلیسی مکالمه محور

آموزش زبان انگلیسی مکالمه محور | کلاس مکالمه زبان انگلیسی

آموزش زبان فرانسه

آموزش گرامر زبان انگلیسی

دوره‌های زبان برای شرکت‌ها


To Vote: رای دادن

(فعل) انتخاب کنید کدام شخص یا حزب سیاسی را در انتخابات ترجیح می‌دهید. این کار به صورت خصوصی با انتخاب از لیست کاغذی انجام می‌شود.

مهمترین اصطلاحات سیاسی انگلیسی

اصطلاحات سیاسیمعنی فارسیمثال
PoliticsسیاستThe politics of the Middle East is complex and ever-changing.
GovernmentدولتThe government of the United States is divided into three branches: the legislative, executive, and judicial branches.
DemocracyدموکراسیThe United States is a democracy, which means that the people have a say in how the government is run.
RepublicجمهوریThe United States is a republic, which means that the government is based on the rule of law.
Dictatorshipدیکتاتوریdictatorship is a form of government in which one person has absolute power.
Monarchyپادشاهیmonarchy is a form of government in which a king or queen is the head of state.
Constitutionقانون اساسیThe Constitution of the United States is the supreme law of the land.
LawقانونLaw is a set of rules that are enforced by the government.
JusticeعدالتJustice is the fair and impartial administration of the law.
Law enforcementاجرای قانونLaw enforcement is the process of enforcing the law.
Courtدادگاهcourt is a place where legal cases are heard and decided.
Judgeقاضیjudge is a person who presides over a court and makes decisions in legal cases.
Juryهیئت منصفهjury is a group of people who are responsible for deciding the guilt or innocence of a defendant in a criminal case.
Trialمحاکمهtrial is a legal proceeding in which the guilt or innocence of a defendant is determined.
Prisonزندانprison is a place where people are held in custody as punishment for a crime.
PoliceپلیسThe police are responsible for enforcing the law and protecting the public.
MilitaryارتشThe military is responsible for defending a country from attack.
WarجنگWar is a state of armed conflict between two or more nations.
PeaceصلحPeace is the absence of war or conflict.
DiplomacyدیپلماسیDiplomacy is the use of negotiation and dialogue to resolve disputes between countries.
AllianceپیمانAn alliance is a formal agreement between two or more countries to cooperate on a common goal.
TradeتجارتTrade is the exchange of goods and services between countries.
EconomyاقتصادThe economy is the system of production, distribution, and consumption of goods and services in a country.
Capitalismسرمایه‌داریCapitalism is an economic system in which the means of production are privately owned.
SocialismسوسیالیسمSocialism is an economic system in which the means of production are owned by the government or by the people.
CommunismکمونیسمCommunism is an economic system in which the means of production are owned by the community as a whole.
RightراستThe right is a political ideology that emphasizes individual freedom and limited government.
LeftچپThe left is a political ideology that emphasizes social justice and government intervention in the economy.
LiberalismلیبرالیسمLiberalism is a political ideology that emphasizes individual freedom, democracy, and free markets.
Conservatismمحافظه‌کاریConservatism is a political ideology that emphasizes tradition, order, and limited government.
Progressivismترقی‌خواهیProgressivism is a political ideology that emphasizes social justice, economic equality, and environmental protection.
SocialismسوسیالیسمSocialism is a political ideology that emphasizes social ownership of the means of production.
CommunismکمونیسمCommunism is a political ideology that emphasizes the abolition of private property and the establishment of a classless society.
FascismفاشیسمFascism is a political ideology that emphasizes nationalism, authoritarianism, and the use of violence to achieve its goals.
AnarchyآنارشیAnarchy is a political ideology that advocates for the absence of government.
ElectionانتخاباتAn election is a process by which people choose their representatives.
Partyحزبparty is a political organization that seeks to gain power through elections.
Candidateنامزدcandidate is a person who is running for office
کلاس حضوری آموزش زبان
کلاس حضوری آموزش زبان
لغات سیاسی به زبان انگلیسیمعنی آن به فارسیجمله انگلیسیترجمه فارسی
accusationاتهامThe history of this accusation is by no means clear.تاریخچه این اتهام به هیچ وجه روشن نیست.
acolyteپیرو متعصبHe was then, at Sarum, censed by the deacon, and an acolyte censed the choirاو سپس در ساروم توسط شماس مذموم شد و یکی از اعضای خانواده گروه کر را مذموم کرد.
allegationادعای قضاییThere is no basis for this allegation in the medical literature.هیچ مبنایی برای این ادعا در ادبیات پزشکی وجود ندارد.
allianceاتحاد سیاسی Meanwhile the king had formed an alliance with Henry VII.در همین حال، پادشاه با هنری هفتم اتحاد برقرار کرده بود.
anonymityناشناس بودنWe vowed to protect our own anonymity at all costs.ما متعهد شدیم که به هر قیمتی از ناشناس بودن خود محافظت کنیم.
aspirationآرمان ، آرزوAs a musician, my aspiration is to create music full time.به عنوان یک نوازنده، آرزوی من این است که موسیقی تمام وقت بسازم.
assailحمله روحی و جسمی به یک فردDeliver me from the temptations which continually assail me.مرا از وسوسه‌هایی که مدام به من حمله می‌کنند رهایی ببخش.
authoritarianاقتدارگراI’m not authoritarian by nature but I knew there was a desperate need for leadership of our group.من ذاتاً مستبد نیستم، اما می دانستم که نیاز مبرمی به رهبری گروه ما وجود دارد.
bamboozleکلاه برداری کردن، اغفال کردنDon’t bamboozle players with an excess of information.بازیکنان را با اطلاعات زیاد فریب ندهید.
beleaguerبه ستوه آوردن، عاجز کردنEnemy troops beleaguered the cityنیروهای دشمن شهر را محاصره کردند
benefitسود و منفعت There are many financial benefits to owning your own homeداشتن خانه شخصی مزایای مالی زیادی دارد
blameاتهام Bad workmen often blame their toolsکارگران بد اغلب ابزار خود را سرزنش می کنند
bribeرشوه دادنI offered the children a bribe for finishing their homework.من به بچه ها برای اتمام تکالیفشان رشوه دادم.
cadreکادر نظامی I collected our cadre at the LeBlanc’s house for discussionمن کادرمان را برای بحث در خانه لبلان جمع کردم
careerحرفهThe writer had a very prolific career.نویسنده حرفه ای بسیار پربار داشت.
chicaneryبازی هایی برای فریب افراد Clearly there is some chicanery going on.واضح است که یک شیطنت در جریان است.
claimمطالبهShe makes the claim that sea levels will actually go downاو ادعا می کند که سطح دریا در واقع پایین خواهد آمد
coercionاجبارShe searched his gaze and responded with irritation, “If coercion is willing, then yesنگاه او را جست‌وجو کرد و با عصبانیت پاسخ داد: «اگر اجبار می‌خواهد، بله.
collaborationهمکاریThe two companies are working in close collaboration each otherاین دو شرکت در حال همکاری نزدیک با یکدیگر هستند
concealپنهان کردن، پوشاندنYet she was always trying to conceal that passionبا این حال او همیشه سعی می کرد این اشتیاق را پنهان کند
confidenceاعتماد به نفسHe lacked the confidence to succeed.او اعتماد به نفس لازم برای موفقیت را نداشت.
controlکنترلShe hired an accountant to take control of her money.او یک حسابدار استخدام کرد تا کنترل پولش را در دست بگیرد.
corruptionفسادHe substituted cunning and corruption for violence.او حیله گری و فساد را جایگزین خشونت کرد.
coterieحزب یا گروهی با یک هدف مشخصThe coterie of ice climbers was beginning to gather on the front porch.دسته ای از یخ نوردان در ایوان جلو شروع به جمع شدن کرده بودند.
covertپنهانی (مخصوصا ار عملیات ها)They generally associate in herds, and spend most of the day in covert on the banks, feeding in the evening and morning.آنها عموماً به صورت گله ای معاشرت می کنند و بیشتر روز را مخفیانه در کنار ساحل می گذرانند و عصر و صبح به غذا دادن می پردازند.
debacleافتضاح ، فاجعهFortunately for him, he did not live to see the debacle of Russian society in 1917.خوشبختانه برای او، او زنده نماند تا شاهد انحطاط جامعه روسیه در سال 1917 باشد.
deceptionفریبShe had trusted him so completely, this deception suddenly became unbearable.آنقدر به او کاملاً اعتماد کرده بود که این فریب ناگهان غیر قابل تحمل شد.
defamationافتراI have replied that reporting does not constitute defamation.من پاسخ داده ام که گزارش به منزله افترا نیست.
deficitکمبودThe government is facing a deficit of $3 billion.دولت با کسری 3 میلیارد دلاری مواجه است.
deflectمنحرف کردنarmor that can deflect bullets The goalie deflected the ball with his hands.زرهی که می تواند گلوله ها را منحرف کند دروازه بان توپ را با دستانش منحرف کرد.
demagogueرهبر عوام فریبAgain, his adversaries used to call him a dangerous demagogue.باز هم مخالفان او را یک عوام فریب خطرناک خطاب می کردند.
denigrateتحقیر کردن یا افتار زدنIt was unkind to denigrate her achievement.تحقیر موفقیت او بی رحمانه بود.
denyانکارThe White House was swift to deny the rumours.کاخ سفید به سرعت این شایعات را تکذیب کرد.
dictatorshipدیکتاتوریThe country suffered for many years under his dictatorshipکشور سال ها تحت دیکتاتوری او رنج می برد
embezzlementاختلاسHe was caught embezzling money from his clients.او در حال اختلاس از مشتریانش دستگیر شد.
empireامپراتوریShe built a tiny business into a worldwide empireاو یک تجارت کوچک را به یک امپراتوری جهانی تبدیل کرد
endorsementتاییدThe newspaper has announced its political endorsements.این روزنامه حمایت های سیاسی خود را اعلام کرده است.
engagementملاقاتی که از پیش تعیین شده باشدThe couple recently announced their engagementاین زوج اخیرا نامزدی خود را اعلام کردند
exposeدر معرض گذاشتنDon’t expose it to the sunآن را در معرض نور خورشید قرار ندهید
extortionاخاذیhe was accused of extortion in his province.او در استان خود به اخاذی متهم شد.
feudدشمنیThe feud smouldered on for yearsاین خصومت سال‌ها ادامه داشت
fiascoشکست مفتضحانهAnnie might have a fiasco on her hands if she doesn’t act quickly.اگر آنی سریع اقدام نکند، ممکن است دست‌هایش شکست بخورد.
frayنزاعHe started a political frayاو جنگ سیاسی را آغاز کرد
furorخشمThe program is provoking a furor among privacy advocates.این برنامه باعث ایجاد خشم در میان طرفداران حریم خصوصی شده است.
gainکسب کردنAll they gain is a sense of contributing.تنها چیزی که آنها به دست می آورند حس مشارکت است.
greedyحریصWas it greedy to want one of their own as well?آیا این طمع بود که یکی از خودشان را هم بخواهند؟
hypocrisyدوروییThere was no hypocrisy in the tears of the empress.در اشک های شهبانو هیچ ریاکاری دیده نمی شد.
ignorantنادانAnd why did that ignorant cop pull me over in Alabama?و چرا آن پلیس نادان مرا در آلاباما کشید؟
illegalغیر مجازThere was nothing illegal going on, simply mysterious.هیچ چیز غیرقانونی در جریان نبود، به سادگی مرموز.
illicitقاچاقAs a port it was notorious for its smuggling and illicit trade.به عنوان یک بندر، به دلیل قاچاق و تجارت غیرقانونی بدنام بود.
impunityمجازاتHe had impunity from the law anyway.او به هر حال از مجازات مصونیت داشت.
incidentیک حادثه مجزاءHe’d changed since their incident.او از زمان حادثه آنها تغییر کرده بود.
influenceتاثیر گذاشتن ،نفوذI’m a bad influence on you.من تاثیر بدی روی شما دارم
infringementنقضThe video was posted at YouTube.com but has since been removed due to copyright infringement.این ویدیو در YouTube.com ارسال شده است اما از آن زمان به دلیل نقض حق چاپ حذف شده است.
integrityتمامیتIntegrity is a quality that makes for a successful individual.صداقت کیفیتی است که یک فرد موفق را می سازد.
intimidationارعابI admit that at the late elections corruption and intimidation prevailed to a very lamentable extent.من اعتراف می کنم که در اواخر انتخابات فساد و ارعاب تا حد بسیار تاسف باری حاکم شد.
irresponsibleبی مسئولیتHow could she say he was irresponsible when she had left hers out in a storm?چطور می‌توانست بگوید که او بی‌مسئول است، وقتی او را در طوفان کنار گذاشته بود؟
laconicمختصرHe raised both eyebrows with a laconic grin.هر دو ابرو را با یک پوزخند لاکونیک بالا داد.
lobbyلابی خانهDavis was in the lobby when she arrived.دیویس وقتی رسید در لابی بود.
malfeasanceتخلف توسط مسئولینThe government wants to draw a line under the glut of financial malfeasance.دولت می خواهد زیر انبوه تخلفات مالی خط بکشد.
manipulateدستکاری کردن، کسی را بر اساس علایق خود تحت تاثیر قرار دادنHe’s the only one who knew how to manipulate them.او تنها کسی بود که می دانست چگونه آنها را دستکاری کند.
massiveعظیمHe leaned his whole massive body across the table.تمام بدن عظیمش را به سمت میز تکیه داد.
mendacityدروغگوییA surprising person Henri, with his worn uniform and his capacity for kindly mendacityشخصی شگفت‌انگیز، هنری، با یونیفرم پوشیده و توانایی‌اش برای دروغگویی مهربانانه
mercurialدمدمی مزاجEmily’s mercurial temperament made her difficult to live with. 4 Advertising is a mercurial businessخلق و خوی جیوه آلود امیلی زندگی با او را دشوار می کرد. 4 تبلیغات یک تجارت بی ارزش است
obscureمبهمEverything seemed dark, obscure and terribleهمه چیز تاریک، مبهم و وحشتناک به نظر می رسید
onerousطاقت فرساHis duties were thus rendered exceedingly onerous , and his labour became excessive.بنابراین وظایف او به شدت طاقت فرسا شد و کار او بیش از حد شد.
opportunistفرصت طلبThe majority of burglaries are committed by opportunist thievesاکثر سرقت ها توسط سارقان فرصت طلب انجام می شود
parryدفع حمله، دورسازیHe parried the thrust of his opponent’s swordاو ضربه شمشیر حریف را مهار کرد
partialجزئيHis latest play was deemed only a partial success by the criticsآخرین نمایشنامه او توسط منتقدان تنها موفقیت جزئی تلقی شد
patriarchyپدر یا مرد سالاریWhen everyone rejects patriarchy , the world might have chance of surviving.وقتی همه مردسالاری را رد کنند، جهان ممکن است شانس زنده ماندن داشته باشد.
patronageحمایت مالی و سیاسیThe college relied on the patronage of its wealthy graduates to expand its funds.این کالج برای گسترش بودجه خود به حمایت فارغ التحصیلان ثروتمند خود متکی بود.
persecutionآزار و اذیتThese people are seeking/taking refuge from persecutionاین افراد به دنبال / پناه بردن از آزار و اذیت
plagiarismسرقت ادبیHe plagiarized a classmate’s reportاو گزارش یکی از همکلاسی هایش را سرقت ادبی کرد
plutocracyپلوتوکراسی _ سیستم اداری و دولتی که توسط افراد ثروتمند اداره می شودI fear that America is already ruled by a plutocracy devoted to pro ecclesia et commercia.من می ترسم که آمریکا قبلاً توسط یک پلوتوکراسی اداره می شود که به طرفداری از کلیسا و تجارت اختصاص یافته است.
prestidigitationاعتبارMy favorite prestidigitation was when he pulled the live dove out of that tiny scarf.اعتبار مورد علاقه من زمانی بود که کبوتر زنده را از آن روسری کوچک بیرون آورد.
privilegeامتیاز- مزیت The President’s adviser has a privileged position of trust.مشاور رئیس جمهور از موقعیت ممتاز اعتماد برخوردار است.
proxyنماینده، وکیلYou may appoint a proxy to vote for youشما می توانید یک نماینده برای رای دادن به شما تعیین کنید
rebutرد کردن ادعا یا سندHer lawyer attempted to rebut the witness’s testimony.وکیل او تلاش کرد شهادت شاهد را رد کند.
recklessبی پرواShe was charged with reckless driving.او به رانندگی بی احتیاطی متهم شد.
recriminationاتهام متقابلThe discussion turned into a heated debate with recriminations flying back and forth.این بحث به یک بحث داغ با سرزنش هایی که به این طرف و آن طرف می رفت تبدیل شد.
refuteرد کردنWe can easily refute his argumentما به راحتی می توانیم استدلال او را رد کنیم
regimeدولت یا رژیمThe new regime is sure to fall.رژیم جدید قطعا سقوط خواهد کرد.
reputationشهرت، آبروHis reputation for being rough on rookies was well earned.شهرت او برای خشن بودن با تازه کارها به خوبی به دست آمده بود.
resignationاستعفاHe looked at her long enough for her to see resignation in his gaze.آنقدر به او نگاه کرد که در نگاهش تسلیم شدن را ببیند.
retaliationتلافیBut the kings ambition was to go farther than retaliation or chastisement.اما جاه طلبی پادشاهان فراتر از انتقام یا مجازات بود.
revelationافشاIn spite of the disaster of her revelation, a wave of relief passed over me.با وجود مصیبت ظهورش، موجی از آسودگی بر من گذشت.
sagaحماسهSo far, this saga of Annie Quincy is going just like we thought.تا اینجا، این حماسه آنی کوئینسی همان طور که فکر می کردیم پیش می رود.
scandalرسواییThe actor laid low for a few months after the scandal and subsequent investigation.این بازیگر پس از رسوایی و تحقیقات بعدی، چند ماه در خواب ماند.
scandalousننگ آور، ننگ آمیز، رسوا کنندهHis trial, however, ended in a scandalous fiasco.محاکمه او اما با یک شکست جنجالی به پایان رسید.
scapegoatکسیکه قربانی دیگران شود ، سپر بلاHe made a good scapegoat for everything that had been going wrong lately.او برای همه چیزهایی که اخیراً اشتباه پیش می رفت، قربانی خوبی ساخت.
slothتنبلیHe admitted a lack of motivation and a feeling of sloth.او به کمبود انگیزه و احساس تنبلی اعتراف کرد.
solicitدرخواست سریعShe began to solicit contributions from her friends, and saved her pennies.او شروع به درخواست کمک از دوستانش کرد و پول هایش را پس انداز کرد.
subterfugeدستاویز، مستمسک، ترفندThe lack of labeling may give an impression of subterfuge.فقدان برچسب ممکن است این تصور را به وجود آورد که فریبکاری است.
taintedآلودهExcept from these interesting but somewhat tainted sources, we know little or nothing about him.به جز این منابع جالب اما تا حدودی آلوده، ما اطلاعات کمی در مورد او داریم یا چیزی نداریم.
tarnishلکه دار کردنTitanium rings will not rust or tarnish.حلقه‌های تیتانیومی زنگ نمی‌زنند و کدر نمی‌شوند.
temptationوسوسهI’ve been able to push temptation away.من توانسته ام وسوسه را کنار بزنم.
tycoonسرمایه دارHe developed the classic personality of the tycoon: huge ambition combined with enormous charm and total ruthlessness.او شخصیت کلاسیک سرمایه دار را توسعه داد: جاه طلبی عظیم همراه با جذابیت عظیم و بی رحمی کامل.
unethicalغیر اخلاقیIt would be unethical to conduct dangerous medical experiments without the full consent of the participantsانجام آزمایشات پزشکی خطرناک بدون رضایت کامل شرکت کنندگان غیراخلاقی است
unjustناعادلانهThe king had sent them there to make the people obey his unjust laws.پادشاه آنها را به آنجا فرستاده بود تا مردم از قوانین ناعادلانه خود پیروی کنند.
unsavoryناخوشایندThe salad was unsavoryسالاد ناخوشایند بود

معرفی بهترین دایره المعارف اصطلاحات سیاسی

بهترین دایره المعارف اصطلاحات سیاسی، دایره المعارفی است که:

  • جامع باشد و شامل طیف گسترده‌ای از اصطلاحات سیاسی باشد.
  • دقیق باشد و تعاریف دقیق و به‌روز اصطلاحات را ارائه دهد.
  • خوانا باشد و تعاریف را به زبانی ساده و قابل فهم ارائه دهد.

در ادامه، چند مورد از بهترین دایره المعارف‌های اصطلاحات سیاسی معرفی می‌شوند:

  • The Oxford Dictionary of Politics، نوشتهٔ پیتر هِنری، دایره المعارفی جامع و دقیق است که شامل بیش از 2,000 اصطلاح سیاسی از سراسر جهان است. این دایره المعارف تعاریف خود را با توجه به ادبیات سیاسی مدرن ارائه می‌دهد و به‌روزرسانی‌های منظمی نیز دریافت می‌کند.
  • The Concise Oxford Dictionary of Politics، نوشتهٔ پیتر هِنری، نسخه‌ای خلاصه‌شده از The Oxford Dictionary of Politics است. این دایره المعارف شامل حدود 1,000 اصطلاح سیاسی است و برای دانشجویان و علاقه‌مندان به سیاست مناسب است.
  • The Penguin Dictionary of Politics، نوشتهٔ رابرت سی. اسکات، دایره المعارفی جامع و خوانا است که شامل بیش از 2,000 اصطلاح سیاسی است. این دایره المعارف تعاریف خود را با توجه به ادبیات سیاسی مدرن ارائه می‌دهد و به‌روزرسانی‌های منظمی نیز دریافت می‌کند.

علاوه بر این دایره المعارف‌ها، منابع دیگری نیز برای یادگیری اصطلاحات سیاسی وجود دارند، مانند:

  • وب‌سایت‌های خبری و تحلیلی، مانند BBC News، CNN، و The New York Times، اغلب توضیحاتی در مورد اصطلاحات سیاسی ارائه می‌دهند.
  • کتاب‌های درسی و مقالات علمی در مورد سیاست نیز معمولاً شامل تعاریف اصطلاحات سیاسی هستند.
  • دوره‌های آموزش آنلاین و کلاس‌های درس نیز می‌توانند برای یادگیری اصطلاحات سیاسی مفید باشند.

انتخاب بهترین منبع برای یادگیری اصطلاحات سیاسی به نیازهای فردی شما بستگی دارد. اگر به دنبال یک دایره المعارف جامع و دقیق هستید، The Oxford Dictionary of Politics گزینه مناسبی است. اگر به دنبال یک دایره المعارف خلاصه‌شده و خوانا هستید، The Concise Oxford Dictionary of Politics یا The Penguin Dictionary of Politics گزینه‌های خوبی هستند.

فرهنگ اصطلاحات سیاسی انگلیسی به فارسی

فرهنگ اصطلاحات سیاسی انگلیسی به فارسی، مجموعه‌ای از واژه‌ها و عبارات سیاسی است که در زبان انگلیسی به کار می‌روند و ترجمه آنها به زبان فارسی ارائه شده است. این فرهنگ می‌تواند برای دانشجویان، علاقه‌مندان به سیاست، و افرادی که می‌خواهند درک بهتری از مسائل سیاسی داشته باشند، مفید باشد.

در ادامه، برخی از منابع معتبر فرهنگ اصطلاحات سیاسی انگلیسی به فارسی معرفی می‌شوند:

  • فرهنگ اصطلاحات سیاسی انگلیسی به فارسی، نوشتهٔ مهدی نوروزی‌خیابانی، انتشارات نشر نی. این فرهنگ شامل بیش از 5,000 اصطلاح سیاسی است و تعاریف آنها را به زبانی ساده و قابل فهم ارائه می‌دهد.
  • فرهنگ جامع لغات و اصطلاحات سیاسی، انگلیسی-فارسی، نوشتهٔ علی اکبر استاجی دارینی، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی. این فرهنگ شامل بیش از 3,000 اصطلاح سیاسی است و تعاریف آنها را به زبانی دقیق و جامع ارائه می‌دهد.
  • فرهنگ اصطلاحات سیاسی و خبری (انگلیسی-فارسی)، نوشتهٔ محمدعلی فرهادی، انتشارات نشر نی. این فرهنگ شامل بیش از 2,000 اصطلاح سیاسی و خبری است و تعاریف آنها را به زبانی ساده و کاربردی ارائه می‌دهد.
لیست کلمات و اصطلاحات مرتبط با سیاست و دولت در انگلیسی
لیست کلمات و اصطلاحات مرتبط با سیاست و دولت در انگلیسی

علاوه بر این فرهنگ‌ها، منابع دیگری نیز برای یادگیری اصطلاحات سیاسی انگلیسی به فارسی وجود دارند، مانند:

  • وب‌سایت‌های خبری و تحلیلی، مانند BBC News، CNN، و The New York Times، اغلب توضیحاتی در مورد اصطلاحات سیاسی ارائه می‌دهند.
  • کتاب‌های درسی و مقالات علمی در مورد سیاست نیز معمولاً شامل تعاریف اصطلاحات سیاسی هستند.
  • دوره‌های آموزش آنلاین و کلاس‌های درس نیز می‌توانند برای یادگیری اصطلاحات سیاسی مفید باشند.

انتخاب بهترین منبع برای یادگیری اصطلاحات سیاسی انگلیسی به فارسی به نیازهای فردی شما بستگی دارد. اگر به دنبال یک فرهنگ جامع و دقیق هستید، فرهنگ اصطلاحات سیاسی انگلیسی به فارسی، نوشتهٔ مهدی نوروزی‌خیابانی گزینه مناسبی است. اگر به دنبال یک فرهنگ خلاصه‌شده و خوانا هستید، فرهنگ جامع لغات و اصطلاحات سیاسی، انگلیسی-فارسی، نوشتهٔ علی اکبر استاجی دارینی گزینه خوبی است.

کتاب اصطلاحات سیاسی انگلیسی

چند مورد از بهترین کتاب‌های اصطلاحات سیاسی انگلیسی معرفی می‌شوند:

  • The Oxford Dictionary of Politics، نوشتهٔ پیتر هِنری، دایره المعارفی جامع و دقیق است که شامل بیش از 2,000 اصطلاح سیاسی از سراسر جهان است. این دایره المعارف تعاریف خود را با توجه به ادبیات سیاسی مدرن ارائه می‌دهد و به‌روزرسانی‌های منظمی نیز دریافت می‌کند.
  • The Penguin Dictionary of Politics، نوشتهٔ رابرت سی. اسکات، دایره المعارفی جامع و خوانا است که شامل بیش از 2,000 اصطلاح سیاسی است. این دایره المعارف تعاریف خود را با توجه به ادبیات سیاسی مدرن ارائه می‌دهد و به‌روزرسانی‌های منظمی نیز دریافت می‌کند.
  • The Concise Oxford Dictionary of Politics، نوشتهٔ پیتر هِنری، نسخه‌ای خلاصه‌شده از The Oxford Dictionary of Politics است. این دایره المعارف شامل حدود 1,000 اصطلاح سیاسی است و برای دانشجویان و علاقه‌مندان به سیاست مناسب است.

علاوه بر این دایره المعارف‌ها، منابع دیگری نیز برای یادگیری اصطلاحات سیاسی انگلیسی وجود دارند، مانند:

  • کتاب‌های درسی و مقالات علمی در مورد سیاست نیز معمولاً شامل تعاریف اصطلاحات سیاسی هستند.
  • دوره‌های آموزش آنلاین و کلاس‌های درس نیز می‌توانند برای یادگیری اصطلاحات سیاسی مفید باشند.

انتخاب بهترین منبع برای یادگیری اصطلاحات سیاسی انگلیسی به نیازهای فردی شما بستگی دارد. اگر به دنبال یک دایره المعارف جامع و دقیق هستید، The Oxford Dictionary of Politics گزینه مناسبی است. اگر به دنبال یک دایره المعارف خلاصه‌شده و خوانا هستید، The Penguin Dictionary of Politics یا The Concise Oxford Dictionary of Politics گزینه‌های خوبی هستند.

در اینجا برخی از ویژگی‌های مثبت و منفی هر یک از این کتاب‌ها آورده شده است:

The Oxford Dictionary of Politics

  • ویژگی‌های مثبت:
    • جامع‌ترین کتاب اصطلاحات سیاسی انگلیسی
    • تعاریف دقیق و به‌روز
    • شامل اصطلاحات سیاسی از سراسر جهان
  • ویژگی‌های منفی:
    • حجیم و سنگین
    • برخی از تعاریف ممکن است برای مبتدیان دشوار باشد

The Penguin Dictionary of Politics

  • ویژگی‌های مثبت:
    • جامع و خوانا
    • تعاریف دقیق و به‌روز
    • شامل اصطلاحات سیاسی از سراسر جهان
  • ویژگی‌های منفی:
    • حجم کمتری نسبت به The Oxford Dictionary of Politics دارد
    • برخی از تعاریف ممکن است برای مبتدیان دشوار باشد

The Concise Oxford Dictionary of Politics

  • ویژگی‌های مثبت:
    • خلاصه و خوانا
    • تعاریف دقیق و به‌روز
    • حجم کمتری نسبت به The Oxford Dictionary of Politics و The Penguin Dictionary of Politics دارد
  • ویژگی‌های منفی:
    • جامعیت کمتری نسبت به The Oxford Dictionary of Politics و The Penguin Dictionary of Politics دارد

در نهایت، انتخاب بهترین کتاب اصطلاحات سیاسی انگلیسی به نیازهای فردی شما بستگی دارد. اگر به دنبال یک دایره المعارف جامع و دقیق هستید، The Oxford Dictionary of Politics گزینه مناسبی است. اگر به دنبال یک دایره المعارف خلاصه‌شده و خوانا هستید، The Penguin Dictionary of Politics یا The Concise Oxford Dictionary of Politics گزینه‌های خوبی هستند.

امتیاز شما به این مقاله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری مقاله در: